لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۴۸

احزاب و انقلاب: انقلاب ايران و بررسي تاريخي نقش احزاب (آخرين قسمت)


مهدي خلجي

مهدي خلجي: انتخاب محمد خاتمي به رياست جمهوري، از سلسله اي اعتراض ها و خواست هاي جديد در جامعه ايران حكايت مي كرد. با اين همه اين انتخاب را نمي توان دستاورد احزاب دانست، زيرا در آن هنگام جز گروه هاي سياسي چند نفره، چيزي به نام حزب وجود نداشت. از همين روست كه علي صالحي از فضلاي حوزه علميه قم، رويداد دوم خرداد 76 را يك جنبش توده اي ديگر مي خواند. علي صالحي: به لحاظ ساختاري باز شاهد يك جنبش توده اي جديد در سالهاي 76 به بعد هستيم كه اين جنبش توده اي پيرامون شخصيت آقاي خاتمي گرد هم مي آيد. بنابراين اگر چه اين بحث ها خيلي رايج شده كه ما يك جنبش مدني جديد را شاهد هستيم، بنده به رغم اين ديدگاه ها، عرض مي كنم كه آنچه كه اتفاق افتاده، مجددا يك جنبش توده اي است، منتهي اين جنبش توده اي معطوف است به آرمان هاي مدني. يك نوع گفتمان مدني دارد آن را تغذيه مي كند و پتانسيل آن را آزاد مي كند. يعني ما يك جنبش توده اي معطوف به آرمان هاي مدني را در اين سالهاي اخير شاهد هستيم كه مايل هست كه آن آرمان هاي مدني را نهادينه بكند و درواقع، نهاد هاي مدني و سياسي را در سايه آن گفتمان توليد بكند. مهدي خلجي: پس از دوم خرداد، نيروهاي سياسي، آرايشي تازه يافتند و زير عنوان دو جناح اصلاح طلب و محافظه كار، در برابر هم مرزبندي و صف آرايي نمودند. بخش عمده اصلاح طلبان، همان نيروهاي چپ اسلامي پيشين بودند كه در مواضع خود بازنگري كرده و تا اندازه اي به ليبراليسم سياسي نزديك شده بودند؛ اما برخي تحليل گران مانند علي اكبر مهدي، استاد جامعه شناسي دانشگاه در اوهايوي آمريكا، در تحول ديدگاه سياسي اين گروه، ترديد روا مي دارند. علي اكبرمهدي: امروز اصلاح طلبان دولتي افكار ليبرال را به كار گرفتند براي پيشبرد اهداف سياسي خود در جامعه ايران. در بعد اقتصادي، تا زماني كه آقاي خميني در حيات بودند، اينها افكار چپ را در زمينه اقتصادي به كار مي گرفتند و پس از فوت آقاي خميني، به علل مختلفي كه يكي از عمده ترين آنها، سقوط شوروي است و بعد از آن، و مهم تر از آن، مسئله گسترش سرمايه داري و توسعه نهادهاي بين المللي سرمايه داري و نفوذ آن در سرمايه گذاري در كشور هاي مختلف و تعاملات اقتصادي باعث شده كه اينها دچار يك سردرگمي و آشفتگي بشوند وبعضي هاشان به تئوري هاي خصوصي سازي روي آوردند وبعضي هاشان هنوز معتقد به الگوها و تئوري هاي گذشته هستند و بعضي هاشان نيمه كاره اين ور و آن ور هستند و سنتزي از اين ها را مي پذيرند. كمابيش آنچه كه مهم است اين است كه الان ما مي بينيم كه يك نوع بيان و زبان ليبراليسم را اصلاح طلبان امروز پذيرفته اند، ليبراليسمي كه قبلا خودشان نفي كردند در حكومت حتي نيمه ليبرال مذهبي و حتي ليبرال مذهبي آقاي بازرگان. مهدي خلجي: اصلاح طلبان كه خود را نزديك ترين گفتمان به تجدد مي دانند از پاره اي مفاهيم مانند جامعه مدني ديني يا دموكراسي ديني دفاع مي كنند، اما موسي غني نژاد، استاد اقتصاد دانشگاه در تهران، اين تعابير را نشانه آشفتگي فكري و مشكل هضم تجدد در ميان اصلاح طلبان ارزيابي مي كند. موسي غني نژاد: اين قيد و بندهايي كه اينها به انديشه هاي خودشان مي زنند، مثلا روشنفكري ديني يا چپ ديني، خودش نشان مي دهد كه هنوز اينها با دنياي مدرن خيلي مشكل دارند و من فكر مي كنم كه سواي اين مشكل خود انديشه چپ هست كه در دنيا مشكل دارد. مهدي خلجي: در اين پريشاني بنيادهاي فكري، احزاب نوپديد، نتوانستند خود را بر پايه ديدگاه ها و برنامه هاي مشخص اقتصادي و سياسي تعريف كنند و چنان كه از نام برخي از آنها مانند حزب مشاركت اسلامي و گروه هاي ملي - مذهبي برمي آيد بيشتر بر عناصر هويت تاريخي تكيه مي كنند تا بر اصول دقيق برنامه اي. احمد سلامتيان، عضو پيشين جبهه ملي در پاريس، اين امر را يكي از نشانه هاي سرگرداني سياسي احزاب در اين دوره قلمداد مي كند. احمد سلامتيان: عنوان چپ و چپ اسلامي و ماركسيست و ملي و مذهبي و اينها را بيشتر مشخصات هويتي مي دانم كه مي خواهد با مراجعه به تاريخ گذشته و با مراجعه به تعاريف ايدئولژيك اينها را تعريف بكند. در حاليكه به نظر من تعاريف قابل انطباق تر و نامگذاري هاي قابل انطباق تر عبارت از آن نامگذاري هايي خواهد بود كه از درون احتياجات عملي روزمره اداره جامعه اي به پيچيدگي جامعه 70 ميليوني كنوني ايران در پيچيدگي هاي مختلف خودش در جامعه اي با مشكلات داخلي و بين المللي كنوني خودش شكل بگيرد. مهدي خلجي: بر پايه همين واقعيت هاي عيني جامعه است كه بيژن حكمت، عضو پيشين جنبش چپ، تقابل ميان جناح چپ و راست را بي معنا مي انگارد، زيرا مي انديشد آرمان چپ جهاني، تقسيم عادلانه درآمد ملي است اما در كشوري مانند ايران كه اساسا به درآمد نفت و نه توليد ملي متكي است و تقسيم اين درآمد از سوي دولت صورت مي گيرد، جناح چپ نمي تواند توجيهي داشته باشد. بيژن حكمت: ببينيد! مسئله چپ امروز و براي اينكه آدم بتواند خودش را چپ بنامد، مسئله اي نيست كه حتما يك پروژه چپ براي ساختار اقتصادي جامعه داشته باشد. مهم اين است كه در وهله اول يك سري پيوند سازمان يافته با مزد و حقوق بگيران جامعه داشته باشد و متاسفانه آن چيزي كه در چپ اسلامي امروز به چشم نمي خورد، كوشش در برقراري يك چنين پيوندي است. خانه كارگر، بيشتر دست كساني است كه تحت تاثير آقاي هاشمي رفسنجاني هستند. مهدي خلجي: اصلاح طلبان در عين آن كه به تجدد گرايش دارند، به نوعي محكوم شاخصه هاي ديني جمهوري اسلامي هستند و به همين خاطر در مباني فكري خود نيز در چنبره تناقض هاي ريشه اي گرفتارند، در حالي كه علي اكبر مهدي، به درستي تآكيد مي كند كه احزاب نهادهاي سياسي مدرني هستند كه محصول عرفي شدن سياست به شمار مي آيند. علي اكبر مهدي: با برخورد امت وار و توده وار مذهب، ما قاعدتا جلوي حركات تكثر گرايانه و تحزب گرايانه را كه قاعدت، ماهيتا، تنوع طلب و تكثرگرا است، مي گيريم. تاريخچه احزاب نشان داده است كه هميشه در جوامع مدرن و دنيايي و سكولار به وجود آمده است. مهدي خلجي: سيستم حزبي و بازي دموكراتيك، علي الاصول بر محور رقابت ميان حزب يا ائتلاف احزاب حاكم و اپوزيسيون تعريف مي شود. موسي غني نژاد نيز باور دارد كه بدون رسميت يافتن مفهوم و واقعيت احزاب مخالف حكومت از رقابت دموكراتيك احزاب نمي توان سخن گفت، حتا اگر ده ها حزب در وزارت كشور خود را به ثبت رسانده باشند. موسي غني نژاد: اگر اين انديشه حاكميت و اوپوزيسيون مورد قبول واقع نشود، چه توسط حاكميت، كه قدرت را دارد و چه در طبقه سياسي جامعه، اين تلاش ها بيهوده خواهد بود. ده تا، بيست تا يا صدتا هم حزب درست بكنيم ولي ما نتوانيم يك اوپوزيسيوني ايجاد بكنيم، اوپوزيسيون واقعي، كه بالقوه امكان گرفتن قدرت سياسي را از قدرت حاكم دارد، اين بازي دمكراتيك، اين بازي حزبي، بي معني خواهد بود. من الان نگراني ام از اين جنبه است كه اين انديشه اوپوزيسيون جا نيافتاده در جامعه ما. ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه بعضي ها مي آيند و حتي از براندازي قانوني حرف مي زنند. فرض كنيد كه يك عده مي خواهند حزب درست كنند و گروه درست كنند و قدرت را بگيرند و كارشان هم قانوني است. اما اينها اسمش را مي گذارند برانداز قانوني و مي گيرند و مي اندازندشان در زندان. مهدي خلجي: چنين است كه موسي غني نژاد مشكلات ساختاري و انديشه اي احزاب اصلاح طلب را كمتر از گروه هاي محافظه كار نمي داند و آينده اي روشن براي آنها پيش بيني نمي كند. موسي غني نژاد: من فكر مي كنم كه چپ ها ما، چپ هاي ديني ما، نهايتا اگر عرصه بازي برايشان باز شود يعني عرصه را برايشان تنگ نگيرند اين راست ها، متلاشي خواهند شد از نظر فكري. يعني هيچ ايده منسجمي پشت آن نيست كه اينها را نگه دارد. آنچه الان اينها را حفظ كرده، آن حمله هايي است كه از بيرون به آنها مي شود. وگرنه، اگر اينها را به حال خود بگذاريم، چه انديشه منسجمي دارند كه مطرح بكنند، در عرصه اقتصاد، در عرصه انديشه سياسي و يا آن تركيبي كه مثلا مي گويند روشنفكري ديني يا چپ ديني. خوب، اينها هيچكدام ايده هاي منسجمي نيست. مهدي خلجي: اما جواد طباطبايي، استاد علم سياست در پاريس، سير كلي رويدادهاي سياسي را خوش بينانه تر مي بيند، زيرا مي انديشد پس از مشروطه و هم چنين با انقلاب ايران فرايند تكوين فرد به معناي مدرن آن آغاز شده است و بر اين پايه مصالح و منافع فردي و در نتيجه حزبي در حال شفاف شدن و تشخص يافتن است. به عقيده او هر چه از انقلاب مي گذرد، فاصله از آن شعارهاي كلي و مبهم نيز بيشتر مي شود و به واقع روند ابهام زدايي از سياست شدت مي يابدو اگرچه مفاهيمي مانند جامعه مدني اسلامي و دموكراسي اسلامي خود نيز مبهم است، ولي نفس گذار از يك ابهام به يك ابهام ديگر سرنوشت ساز است، زيرا راه به سوي روشني بيشتر مي برد. جواد طباطبايي: ما يك دوره اي به نظر من گذاري را داريم طي مي كنيم از نوعي چپ زدگي و از طرف ديگر از نوعي ابهام به طرف روشن تر شدن، و اينكه اين هم در جامعه ايراني شما مي بينيد كه در بين جوانان به فكر نوي غربي استقبال هست، كه هرگز در جامعه ايران نديديم و اينطور نبوده و حتي در دوره مشروطه هم اينطور نبوده. اين نشان دهنده اين است كه هيچكدام از ايدئولوژي هاي موجود، اعم از چپ و راست در ايران وابهام ها، پاسخگويي اين منافع و مصالح نيست و اين تشكل ها خودشان را نمي توانند در داخل آن ابهام هاي سابق تعريف كنند و در همين گذار از يك ابهام به يك ابهام ديگر كه در واقع ريشه هاي فكري اينها و شالوده فكري اينها متلاشي خواهد شد و از بين خواهد رفت و طبيعي است كه اينها نمايندگان مصالح طبقات نوگراي ايران نيستند ولي ابهام هاي گذشته را سعي مي كنند روشن كنند، اگر چه هنوز به چيز روشني نرسيده اند وهنوز از روشنگري اينها بسيار دور هستند ولي يك چيز در واقع در اين گذار از ابهام به ابهام ديگر روشن مي شود. مهدي خلجي: جدا از اين ها، مشكلات قانوني شكل گيري احزاب در دوره اصلاحات حل نشده باقي مانده و آن گونه كه احمد سلامتيان اشاره مي كند، قوانين و سازوكارهاي موجود فقط به احزابي مجال فعاليت مي دهند، كه در چارچوب تنگ خواست حاكمان حركت كنند. احمد سلامتيان: تمام اين احزاب از دروازه تنگ و محدود كميسيون ماده 10 احزاب عبور كرده اند. مثلا حزبي به سنت و تاريخ جبهه ملي و نهضت آزادي، هنوز از اين دروازه عبور نكرده است و كميسيون ماده 10 احزاب كه در سال 1336 با هدف ممنوع كردن احزاب سياسي ايران به وجود آمد، كمتر قانوني به اين اندازه آزادي حزبي كش مي شود در نمونه هاي مختلف قوانين مربوط به احزاب سياسي جهان وخود تاريخ ايران پيدا كرد. مهدي حزبي: در كنار رونق بازار احزاب در چند سال اخير، مطبوعات نيز به گشايشي كم نظير دست يافتند، اما اين گشايش، با فروبستگي ها و دشواري هاي بسياري همراه بوده كه به زيان مطبوعات و احزاب هر دو انجاميده است. با اين همه ماشاء الله شمس الواعظين، روزنامه نگار در تهران، كاركرد حزبي يافتن مطبوعات را پديده اي ناگزير و ويژه دوران گذار از ساختاري غيردموكراتيك به جامعه اي مردم سالار مي داند. ماشاء الله شمس الواعظين: اين هيچ اشكالي ندارد و هيچ تعارضي با كار حرفه اي مطبوعاتي ندارد. در دوره گذار، مطبوعات ما، وظايفي سواي از وظايف اصلي خودشان، كه اطلاع رساني نيز هست، پيدا مي كنند. اگر كه اين به اصطلاح وظايف بر دوش نهاد هاي مدني گذاشته بشود، علي القاعده احزاب از بار سنگين اين وظايف رهايي خواهند يافت و آن وقت خودشان يا احزاب مورد علاقه خودشان را اينها پيدا خواهند كرد كه كدام گرايش را تاييد كنند در گرايش هاي مطبوعاتي شان و كدام يك از احزاب را مورد نقد قرار بدهند، در موضع اوپوزيسيون قرار بگيرند، اين ديگر حق انتخاب هر مطبوعه اي است كه در آينده در حوزه كار مطبوعاتي و حرفه اي عمل خواهد كرد. مهدي خلجي: اكنون جاي اين پرسش هست كه اگر احزاب، مهم ترين مولفه تجدد مهدي خلجي: سياسي و دموكراسي است، انقلاب سال 57 تا چه اندازه به شكل گيري احزاب در ايران ياري رساند و به سخن ديگر نقش انقلاب در مدرنيزاسيون سياسي جامعه ايراني چه بود. موسي غني نژاد، اين پرسش را درست نمي داند، زيرا اعتقاد دارد سرشت اهداف انقلاب، تجددخواهانه نبوده است. موسي غني نژاد: هدف و ماموريت انقلاب اسلامي به هيچ وجه مدرنيزاسيون نبود و ادعاي اين را هم نداشتند. يك اهداف استقلال طلبانه بود، اهداف هويت ملي و تعريف هويت اسلامي ديني بود و اينها ربط چنداني به مسئله مدرنيته ندارند. اما وقايع بعدي كه در ايران اتفاق افتاد بعد از انقلاب به خصوص در دهه دوم انقلاب، مسئله مربوط به مدرنيته را در جامعه ما خواه ناخواه مطرح كرد به اين صورت اگر نگاه كنيم، بله، به صورت ناخواسته مدرنيته در بطن مشكلات بعدي كه ناشي از... در دهه دوم انقلاب در خصوص مشاركت سياسي مردم و در خصوص هويت فردي و درخواست هاي مربوط به هويت فردي در بين مردم به وجود آمد، بله از اين لحاظ مي توانيم بگوييم كه گامي به جلو برداشتيم ما. مهدي خلجي: از سوي ديگر، بيژن حكمت، البته پديده انقلاب را چندسويه ارزيابي مي كند و بر نقش پنهان انقلاب در ايجاد مشاركت سياسي تاكيد مي گذارد. بيژن حكمت: فكر مي كنم انقلاب ايران چندگونه تر از آن بود كه بشود در يك انقلاب تجدد خلاصه كرد آن را. گرايش هاي مختلفي در اين انقلاب وجود داشت كه البته بسياري از اين گرايش ها، كاملا ضد تجدد بود. حال از اين نكته بگذريم. ولي نتيجه عملي ا نقلاب اين بود كه به هرحال مردم وارد صحنه سياسي شدند. اين يكي از مسائل مهم است. شما مي دانيد شكل گرفتن جامعه مدني در وهله اول مستلزم اين است كه مردم به امر عمومي توجه نشان بدهند و اميد مشاركت در امر عمومي را داشته باشند و فكر كنند كه نظر آنها در پيشبرد امر عمومي اهميت دارد و مهم است. مهدي خلجي: در سال هاي اخير احزاب تازه اي زاده يا بازسازي شدند، اما پاره اي احزاب سابقه دار نيز به داس حكومت گرفتار آمدند، چنان كه اين امر افق آينده احزاب را در ايران مه آلوده مي نمايد. اما ابراهيم يزدي، دبير كل نهضت آزادي، به رغم مصائبي كه بر حزب و هوادارنش رفته، نگاهي روشن به آينده احزاب مي افكند. ابراهيم يزدي: پيش بيني من اين است كه به زودي محافظه كاران خردگرا در برابر شيوه هاي خردگريز بعضي از محافظه كاران غالب خواهند شد و اين محافظه كاران خردگرا هستند كه جو غالب را در دست خواهند داشت، جو غالب محافظه كاران را، و در تعامل با جنبش اصلاح طلبي ايران، اجبارا رعايت مقررات يك بازي مدني را خواهند پذيرفت و آن وقت به محض اينكه قانون گرايي و قانونمندي اصل بشود، من مي بينم كه يك دوران جديدي از فعاليت هاي جمعي سياسي در ايران به وجود خواهد آمد. اما نهضت آزادي از نظر هويتي دو بخش است. يكي هويت تشكيلاتي اش است و يكي هويت فكري اش. ممكن است به نام نهضت آزادي ايران در آينده باشد يا نباشد، من اميدوار هستم كه باشد. يك حزبي كه 40 سال است كه سابقه دارد، من اميدوار هستم كه تازماني كه به اهداف مرحله اي اش تحقق پيدا كند و برسد، وجود داشته باشد و بتواند نقش بازي كند. اما به فرض اينكه نهضت را تعطيل كنند، انديشه هاي نهضت از بين نخواهند رفت. مهدي خلجي: علي صالحي نيز بر پايه گرايش هاي موجود و شكاف هاي عميق ساختاري در ساحت سياسي، امكان چيرگي تك صدايي و از ميان رفتن تكثرگرايي را امري دور و دشوار مي نگرد. علي صالحي: شكاف هاي ساختاري موجود، پتانسيل ظهور نهادهاي سياسي و نهادهاي مدني را كاملا مي تواند به ما نشان بدهد. ما از سويي شكاف ميان نيروهاي سنتي و نيروهاي مدرن را داريم و از سويي شكاف ميان اسلام دولت گرا يا حكومتي يا اقتدار گرا با اسلام جامعه گرا يا غير حكومتي و يا اسلام دمكراتيك و حتي به تعبيري، اسلام سكولار را داريم. شما چهارطيف را مي بينيد كه در اينجا وجود دارند و اينها مي توانند منشاء احزاب و گروه هاي جديدي باشند. مهدي خلجي: هم چنين جواد طباطبايي به نيرومند شدن منافع فردي در قالب تشكل هاي اجتماعي اي مانند زنان و جوانان ارجاع مي دهد و زمينه اجتماعي آينده احزاب را بسي بارور و اميدواركننده مي يابد. جواد طباطبايي: در مورد احزابي كه الان وجود دارند من تحول اساسي نمي بينم. ولي خوشبيني من برمي گردد به تشكل هايي كه در داخل جامعه ايران صورت مي گيرد. من اعتقاد دارم يا اين تشكل ها خواهند توانست اين احزاب را وادار كنند يا بهتر بگويم، اين احزاب خواهند توانست كه خودشان را با منافع آن گروه ها تطبيق بدهند، يا اينكه آن گروه ها احزاب خودشان را ايجاد خواهند كرد. فرض كنيد كه در بين جوانان ودر بين زنان بيشتر مي توان گفت. اين نوع جديدي است در ايران و چيزي است كه من به آن تشكل بالقوه مي گويم و آن چيزي است كه وجود دارد و دنبال بيان مشخص خودش است و هنوز دقيقا نتوانسته است پيدا كند ولي اين ور و آن ور ما نشانه هاي آن را مي بينيم كه در حال درست شدن است. اين را بهش مي گويند تشكل، يعني به معناي فرماسيون كه خودشان را شكل مي دهند و از داخل اينها احزاب به معناي جديد بيرون خواهند آمد. مهدي خلجي: فراتر از شرايط داخلي، رويدادها و روابط بين المللي جديد كه از آن به جهاني شدن ياد مي شود، خواستار تسلط مطلق الگوي دموكراسي در همه كشورهاي جهان است؛ و ايستادگي در برابر آن هزينه هاي هنگفتي را بر حاكمان تحميل مي كند. علي صالحي، به همين سبب، موقعيت بين المللي را به سود شكل گيري احزاب در ايران مي داند. علي صالحي: نظام جهاني و جهاني گرايي و globalization چه در ساحت فرهنگي و چه بنا بر اقتضائات نظام بين الملل در منطقه خاورميانه، فشار شديدي را براي ظهور تكثر فرهنگي، تكثر اجتماعي و تكثر سياسي بر ما وارد مي كندو در واقع نوعي يكسان سازي را از طريق ايجاد حكومت هاي دمكراتيك به منظور تامين ثبات و امنيت منطقه بر ما تحميل مي كنند. اين فشار نظام جهاني هر روزه بيشتر مي شود و ساختار هاي تمركز گرا و اقتدار گرا را با تهديد بيشتر روبرو مي سازد. مهدي خلجي: گزاره نهايي اين سخنان، نوعي بيم و اميد در باره آينده احزاب است. بيم از اين جهت، كه با وجود تلاش ها و تجربه هاي برهم انباشته جامعه سياسي ايران در پديدآوردن حزب، مشكلات ساختاري احزاب، از يك صد سال پيش تا كنون تداوم دارد؛ و هنوز به پيدايش فضاي سياسي مناسب براي فعال شدن نظام حزبي نينجاميده است، چنان كه تا امروز نيز نمي توان از يك حزب سياسي با معيارهاي مدرن سخن گفت. اميد به آينده نيز، اميد به تحولات در لايه هاي زيرين اجتماعي، خواست هاي گروه هاي كوچك مدني، تكوين هويت فردي و فروريزي نظام پدرسالاري در روابط و مناسبات اجتماعي است، كه البته اين اميد، چندان بي اهميت نيست و چه بسا در تيرگي هراس ها، همين اميد روزنه اي به روشنايي باشد.

در بخش پاياني سلسله برنامه ويژه راديوآزادي به مناسبت سالگرد انقلاب سال 57، راديوآزادي به احزاب و تشكل هاي سياسي در جامعه كنوني ايران مي پردازد. علي صالحي، "يكي از فضلاي حوزه علميه قم،" علي اكبر مهدي، استاد علوم سياسي دانشگاه در اوهايو، احمدسلامتيان، عضو سابق جبهه ملي و نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي، بيژن حكمت، فعال سابق چپ، موسي غني نژاد، استاد علوم سياسي در تهران، جوادطباطبايي، مورخ انديشه سياسي در پاريس، ابراهيم يزدي، دبيركل نهضت آزادي ايران و ماشاء الله شمس الواعظين، روزنامه نگار اصلاح گرا در تهران، به بررسي نظام فكري اصلاح گران حكومتي مي پردازند و امكان به وجود آمدن احزاب به مفهوم مدرن آن در ايران را مورد بحث قرار مي دهند. براي مطالعه متن كامل اين گزارش، دگمه "متن فارسي" را تقه (كليك) بزنيد.
XS
SM
MD
LG