لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۰۴:۵۴

نگاهى به اجراهاى تعزيه در جشنواره تابستانى نيويورک


بهنام ناطقى (مجله نيويورک)، مصاحبه با محمدباقرغفارى و ايرج انور

بهنام ناطقى: امروز در مجله نيويورک، گزارشى از دستاورد نخستين اجراهاى نمايش سنتى تعزيه در بزرگترين مجمتع هنرى جهان، مرکز لينکلن نيويورک، نگاهى به نقدهاى تحسين آميز و انتقادى روزنامه هاى شهر در باره تعزيه و گفتگو با آقاى محمد باقر غفارى، کارگردان تعزيه، که از همکارى با برجسته ترين تعزيه خوانان ايران و تجربه مشترک آنها از اجراى تعزيه در جشنواره تابستانى نيويورک، سخن مى گويد. همچنين، بررسى اجراهاى تعزيه در نيويورک، درمصاحبه با آقاى دکتر ايرج انور، استاد ادبيات دانشگاه نيويورک و يک کارشناس برجسته متون تعزيه. تجربه اجراى نمايش تعزيه براى غيرفارسى زبانان و غيرمسلمانان، امروز در مجله نيويورک. ... ب.ن: اجراهاى سه نمايش تعزيه توسط گروهى برگزيده از تعزيه خوانان ايران، مهم ترين برنامه جشنواره 20 روزه بين المللى تابستانى هنرهاى نمايشى در مجتمع هنرى مرکز لينکلن نيويورک بود. در اين جشنواره، که باله مدرن مرس کانينگهام، هنرمند پيشکسوت آمريکائى، باله هاى کلاسيک گروه مشهور کيراف باله از روسيه، و دو اپرا، يکى سنتى و ديگرى مدرن از فرهنگ غنى چين، يک نمايش عروسکى پيشتاز از گرجستان و اجراهاى آثار استيفن ساندهايم آهنگساز هنرمند موسيقى تاتر موزيکال آمريکا، عناصر ديگر آن را تشکيل مى دادند، بخش مهمى به هنرنمايشى ايران اختصاص داشت. در کنار سه نمايش تعزيه، يک نمايش تجربى از ايران به نام گنگ خوابزده از آقاى آتيلا پسيانى اجرا شد و اثرى هم از هنرمندان پيشتاز ايرانى مقيم نيويورک عرضه شد به نام منطق الطير- کار مشترک خانم شيرين نشاط و خانم سوسن ديهيم. اين سه برنامه که درمجموع بيش از 13 هزار تماشاگر آمريکائى را به خود جلب کردند، براى نخستين بار نگاه ها را در آمريکا به هنر نمايشى ايران متوجه ساختند. نمايش آقاى پسيانى، گنگ خوابزده، براى تماشاگران و منتقدان آمريکائى و ايرانى هم گنگ بود و هم خوابزده و شبيه تاترهائى که بيست سى سال پيش در سالن هاى کوچک بالاخانه ها يا زيرزمين هاى نيويورک اجرا مى شد . اثر پيشتاز مشترک خانم هاى شيرين نشاط و سوسن ديهيم، قبلا هم در نيويورک اجرا شده بود، هرچند که اجراهاى آن درمجتمع هنرى لينکلن موفقيت بزرگى براى سازندگان آن بود. در اين ميان اين سه، نمايش هاى تعزيه هم به سبب اينکه براى نيويورکى ها تازگى داشتند و هم به سبب محتواى آنها بحث انگيز ترين بود. هنرمندان تعزيه از اصفهان و تهران و شهرهاى ديگر ايران در نيويورک سه نمايش تعزيه اجرا کردند، تعزيه حر، دوطفلان مسلم و تعزيه امام حسين. قطعه اى از موسيقى تعزيه امام حسين ب.ن.: . قطعه اى که مى شنويم قسمتى از موسيقى تعزيه امام حسين است با ترومپت آقاى محمد بخشى نيائى که 55 سال تجربه ترومپت نوازى در تعزيه دارد. ادامه موسيقى. ب.ن.: اجراهاى تعزيه در نيويورک (مانند اجراهاى ديگر آن در خارج از کشور) اين تاتر سنتى را از بافت مذهبى و اجتماعى که در آن مفهوم پيدا مى کند، خارج کرد و با قرار دادن آن در ميان جماعتى که نه مسلمان شيعه بودند و نه فارسى مى دانستند، تمام بار ارتباط با محتواى تعزيه را بر عهده فرم نمايشى آن گذاشت و هنرخوانندگى و اسب سوارى توامان تعزيه خوانان مجرب، که در زير چادرغريب پلاستيکى قرمز و آبى که قبلا براى سيرک مورد استفاده قرار گرفته بود، خود را بدون تماشاگران آشناى ايرانى، دست تنها احساس مى کردند. صحنه اى که براى نمايش تعزيه در نيويورک درست کرده بودند هم بى شباهت به سيرک نبود. يک سکوى گرد در ميان و حلقه اى دور آن براى تاخت و تاز سوارکاران و رفت و آمد شترها و گوسفندهائى که حالت سيرک بودن اجرا ها را تقويت مى کردند. تعزيه خوانان برجسته اى که از ايران آمده بودند، به خصوص اصفهانى ها، هم در نشان دادن مهارت خود در خواندن نقش توام با سوارکارى نشان دادند که از بازيگران سيرک چيزى کم ندارند. صداى تعزيه حر ب.ن.: قطعه اى را مى شنيديم از تعزيه طفلان مسلم که در اجراى زنده آن در نيويورک ضبط شده بود با هنرنمائى آقاى علاالدين قاسمى در نقش روح مسلم. آقاى قاسمى که نقش اول را در تعزيه حر و نقش جبرئيل را در تعزيه امام حسين برعهده داشت، مورد توجه همه منتقدان آمريکائى قرار گرفت که يک زبان هم صدا و هم اجرا و مهارت او را در القاى عواطف ستودند. آقاى محمدباقرغفارى، استاد بازيگرى دانشگاه کلمبيا و کارگردان نمايش هاى تعزيه در نيويورک، در مصاحبه با راديوآزادى تجربه متفاوتى از برخورد با تماشاگران نيويورکى را توصيف مى کند. آقاى محمدباقر غفارى مى گويد: محمدباقرغفارى (کارگردان تعزيه در نيويورک): من چون خودم زياد اجرا کردم با تماشاچى، با تماشاچى نيويورک، خيلى تماشاچى فوق العاده اى است. خيلى باز است. پذيرشش خيلى خوب است. خيلى از پاريسى ها بازتر هستند. چيزها را مى گيرند و تحليل مى کنند. مثلا آخر نمايش مى آمدند زنها مى آمدند و اشک توى چشمشانشان بود وقتى حرف مى زدند راجع به تعزيه ها و مى دانيد که توى آمريکا بچه ها را خيلى دوست دارند و کسى به بچه چيز کند، همه يک دفعه مى پرند بهش، و مخصوصا چون در هر تعزيه بالاخره يک بچه کشته مى شود، خيلى روشون تاثير مى گذاشت. واقعا تعزيه ها اگر درست اجرا بشود يکى از قوى ترين نمايش هاى دنيا است. يعنى شما اگر زوائد را از آن بگيريد و شعرهائى که خراب کردند تعزيه ها را با آنها اگر ازش بگيريد، مثل اينکه مى گويند جوان مرده ها گريه کنيد. اين چيزها را اگر ازش بگيرى خيلى نمايشى است. قطعه اى از تعزيه امام حسين ب.ن.: صحنه اى بود از نمايش تعزيه امام حسين در نيويورک، که در پارک دمراش، مرکز هنرى لينکلن ضبط شده بود. آقاى محمدباقرغفارى، کارگردان تعزيه تجربه اجراى هاى آن را برا ى گروه 18 نفرى تعزيه خوانانى که ازايران به نيويورک آمده بودند، تجربه عاطفى اى توصيف کرد که شب اول و شب آخر همه را به گريه انداخت. ب.ن. (سئوال از آقاى غفارى): خود اينها چى؟ خوشحال بودند؟ محمدباقرغفارى: خيلى خوشحال بودند. خيلى. اصلا شب اول که ما اجراى حر را کرديم، من که آمدم بيرون همه مان گريه کرديم. همه واقعا گريه کرديم واقعا همه آمده بودند مرا بغل کردند و گريه کرديم وا قعا که... ب.ن.: از هيجانى که داشتيد. محمدباقرغفارى: هيجانى که داشتيم. براى اينکه تماشاچى اسندينگ اويشن به ما داد. يعنى سه دفعه اينها رفتند تو و برگشتند و تماشاچى ها ايستاده بودند و دست مى زدند. ويکى هم شب آخر. شب آخر بهترين اجرا را کرديم. اجراى امام حسين واقعا قشنگ بود. بازهم تماشاچى ها سه دفعه باز همه بلند شده بودند و هورا مى کشيدند و دست مى زدند. شب آخر هم همه گريه کردند بچه ها براى اينکه خيلى خوب بود. چون مى دانيد، اينجا وقتى آمديد از ايران و با اين مشکلات و همه يک جور ديگر فکر مى کنند راجع به تو. وقتى يک کار هنرى خيلى خوب مى کنى، به خودت افتخار مى کنى به فرهنگت افتخار مى کنى. مى گوئى من اين فرهنگ را دارم که مى توانم هشتصد تا نهصدتا تماشاچى مال نيويورک را که زبان مرا نمى دانند وموسيقى مرا نمى دانند اينطور نگه دارم که در تمام مدت هم يک نفر از سالن نرود بيرون. ب.ن.: اشکال هائى که شما داشتيد چى ها بود در اين اجرا فکر مى کنيد؟ محمدباقر غفارى: اشکال هائى که ما داشتيم اشکال صدا بود. اول از همه ما نمى دانستيم که اين چادر اکو زياد دارد. روز اولى که در چادر کار کرديم ديدم اکو دارد. اينها مجبور شدند يک متخصص اکوستيک بياورند. او مقدارى روى آن کار کرد. پائين هاى چادر را گفت باز کردند. قرار بود تمام بالا يک چوب بزنند. ولى ديگر نمى شد چون چادر رفته بود بالا. بعد هم مسئله ديگردر نيويورک مسئله هوا است وقتى شرجى مى شود اون شب ها، کولر ها را که گذاشتند صدا مى کرد. مجبور بودند از صبح اينها را روشن کنند و آنجا را انقدر سرد کنند که اول که مى آمديم سرما مى خوردى. بعد کم مى کردند آنها را. با وجود اين صدا بود. سعى مى کرديم صدا را درست کنيم. مى دانيد تعزيه اصلا بايد بدون ميکروفن باشد. ب.ن.: صداى آقاى محمد باقر غفارى را مى شنويم، کارگردان اجراهاى تعزيه در جشنواره تابستانى نيويورک که روز يکشنبه، فردا، به کار خود پايان مى دهد. آقاى غفارى در پايان جشنواره از تجربه کار خود با تعزيه خوانانى که از ايران آمده بودند، سخن مى گويد. در اين اجراها، سه تعزيه، تعزيه طفلان مسلم، تعزيه حر و تعزيه امام حسين اجرا شد. صداى تعزيه دو طفلان مسلم ب.ن.: تعزيه هائى که در نيويورک اجرا مى شد، از خيلى جهات با آنچه در ايران اجرا مى شود متفاوت بود، هرچند که اجرا کنندگان تقريبا همان ها بودند. بازيگران تعزيه را آقاى محمدباقر غفارى در سفرهاى متعدد به شهرستان هاى مختلف از ميان برجسته ترين ايران برگزيده بود ولى در نيويورک تماشاگران با محتواى تعزيه آشنائى نداشتند و غير از خلاصه کوتاهى که در بروشورچاپ شده بود، راهنماى ديگرى براى درک قصه ها وجود نداشت. در واقع اين تعزيه ها از فضاى بومى خود خارج شده بود ند و به همين سبب بدون اينکه کسى بخواهد، حال و هواى ديگرى يافته بودند که شايد اگر تماشاگران سنتى ايران اگر اينجا آنها را مى ديد تعجب مى کرد. آقاى دکتر ايرج انور، کارگردان قديمى تاتر تجربى در کارگاه نمايش تهران و استاد ادبيات فارسى دانشگاه نيويورک، تز دکتراى خود را ده سال پيش در باره تعزيه نگاشت. آقاى دکتر ايرج انور در مصاحبه با راديوآزادى از تجربه ديدن تعزيه در خارج از کشور سخن مى گويد. ايرج انور: اصولا آيا تعزيه را از محيط خودش بيرون بردن کار درستى هست يا نيست? اين اولين بار بود که من تعزيه را در حضور يک عده خارجى مى ديدم. تا حالا خارج از ايران تعزيه نديده بودم. در ايران وقتى آدم مى بيند آن مسئله حضور تماشاچى که کاملا وارد است و اعتقاد دارد و مى رود تعزيه را مى بيند به عنوان يک نوع عبادت و شرکت کامل دارد. خيلى فرق دارد با اينکه کسى بيايد و بنشيند که حتى هيچ اطلاعى از تاريخ اسلام ندارد و نمى داند شيعه چيست و مى نشيند و خود به خود فقط از نظر استتيک نگاه مى کند و بعد هم يک دانش ديگرى از استتيک دارد. اگر فرض کن آدم تاتر ديده اى باشد و تاترهاى هندى و ژاپنى را ديده باشد مى تواند يک مقدار ارتباط برقرار کند و ارزشى قائل بشود. آدم هاى ديگر يک خورده همچين مات و مهبوت مى مانند که خوب حالا چى و نمى فهمند. ...به نظر مى آيد که اين کار ها در واقع مقدار زيادى ازش زده شد ه و آن ارتباط با جمعيتى که در جريان است و شرکت مى کند در اين مسئله هم از بين رفته . به اصطلاح از ريشه خودش چيز شده مثل درختى که بکنيم و ببريم جاى ديگرى بکاريم آن قدرت کامل خودش را ندارد و اين ها از روى کار تراشيده شده و يک بدن ضعيفى مانده آن وسط و امکان ابراز قدرت تعزيه خوان ها از آنها گرفته شده و چيز زيادى ازش نمى ماند و اين نمى تواند غير از يک درام تقريبا ضعيف چيزى را به تماشاگر آمريکائى ارائه بدهد. ب.ن.: صداى آقاى ايرج انور را مى شنويم، استاد دانشگاه نيويورک و محقق متون تعزيه که در باره خارج شدن تعزيه از فضاى سنتى خود صحبت مى کرد. آقاى محمدباقرغفارى در باره خارج شدن تعزيه از محيط سنتى خود در مصاحبه با راديوآزادى مى گويد: ب.ن. (سئوال از غفارى): به نظر شما چيزى از دست نداده بود حالا که از محيط خودش خارج شده بود اين تعزيه؟ محمد باقر غفارى: چرا. فرق مى کند. وقتى شما يک تماشاچى داريد آنجا که داستان ها را مى داند و همه اينها را مى داند. شما وقتى تعزيه را در ايران مى بينيد که اولش مخالف ها مى آيند و مى خوانند و مردم حرف مى زنند و توجه نمى کنند و بچه ها اينطرف و آنطرف مى دوند و چاى مى خورند و هيچ توجهى نمى کنند چون داستان را دقيقا مى دانند. فقط يک جاهاى به خصوصى است که يک دفعه فضا عوض مى شود. توى غرب که اين را مى آورى، چون تماشاچى اين را نمى داند از اول دقيقا تماشا مى کند. خوب، تو بايد يک چيزى بهش بدهى که بتوانى او را نگه دارى. بنابراين بايد اين نمايش ها را به جاى اينکه زياد است و سه ساعت ونيم اجرا مى شود اينها را بغل هم بگذارى که بتوانى تماشاچى را نگه دارى وگر نه با آن که ايران اجرا مى شود اگر آن را دقيقا همان طورکه در ايران اجرا مى شود اينجا بگذارى همه بلند مى شوند مى روند بعد از يک ساعت خسته مى شوند. توى ايران هم همينطور است. آنجا هم سه ساعت و نيم که تعزيه تماشا نمى کنند. اول هاش اصلا همه حرف مى زنند هياهو و سرو صدا. يک دفعه چيز مى شود آن جائى که خيلى قوى و نمايشى است. براى تماشاچى غربى ولى خيلى جالب است که يکى با اسب مى آيد و روى اسب مى خواند واسب تازى مى کند. تماشاگر غربى جا مى زند جا مى خورد. ب.ن.: فوق العاده بود. اکروبات بود. اصلا روى اسب اين مى خوند، قاسمى خيره کننده بود روى اسب و اسبش هم چموش بود. محمدباقرغفارى: بله اينها تعليم مى بينند. وقتى مى رى اصفهان مى بينى چهل تا اسب مى آورند. البته آنجا که چهل تا اسب مى آورند براى اين است که يک عده مى خواهند اسب هاشان را بفروشند مى آورند آنجا نمايش بدهند اسب هايشان را. ب.ن: ولى خوب جزو نمايش مى شود. محمد باقر غفارى: بله. جزو نمايش مى شود. ب.ن.: يکى از عواملى که به فهميده نشدن کامل تعزيه ها کمک مى کرد اين بود که ترجمه اى از تعزيه ها در دست نبود. در همين جشنواره نمايش دو اپراى چينى سوپرتايتل داشت يعنى ترجمه انگليسى خط به خط بالاى صحنه منعکس مى شد که بيننده مى توانست کلمه به کلمه اثر را دنبال کند اما در باره تعزيه چنين کارى انجام نشده بود. آقاى محمدباقر غفارى، کارگردان تعزيه مى گويد که محتواى نمايشى تعزيه نيازى به ترجمه نداشت و خلاصه داستان ها براى اينکه تماشاگر موضوع هر صحنه را بداند، کفايت مى کرد و تاباندن ترجمه به روى ديوار نمى توانست کمکى بکند.. محمد باقرغفارى: نوشته ها کمکى نمى کند. تمام مدت حواست مى رود به نوشته ها. اگر نگاه نکنى و نوشته را نگاه کنى... چون واقعا نوشته ها کمک آنچنانى نمى کند. اگر بخوانى مثلا من شانزده تا صحنه گذاشته ام براى تعزيه حر. آن ?? تا صحنه را که بخوانى، يک خط که بخوانى راجع به هر صحنه کافى است. بقيه اش شعر و آواز است. فقط داستان اصلى را اگر بدانى و متر هاى تاتر غربت را بگذارى کنار و بروى آنجا بروى توى کار... اصلا اين حرف را آقاى تونى کوشنر (نمايشنامه نويس آمريکائى) مطرح کرد که گفت صحنه اول دو خط را خواندم و بعد گذاشتم کنار و اصلا رفتم آن تو. تمام داستان را مى گفت بدون اينکه خوانده باشد آنها را. يعنى خيلى واضح است. براى اينکه تمامش حرکت است. شما صحنه ها ى ايستاده نداريد که مثلا بحث فلسفى بکنند راجع به اين چيز. ايرج انور: مسئله محدوديت پيش مى آيد که به هرحال دست و بال آقاى غفارى خيلى بسته بود. يک عده نيامده بودند و مجبور شدند کار را عوض کنند و به جاى تعزيه قاسم تعزيه دو طفلان مسلم را آوردند وسط و دو باره کار کردن و حالت روانى که ايجاد مى کند صدمه مى زند. اينها که آمدند به نظر نمى آمد که اکثرشان تعزيه خوان هاى ايده آلى بودند. صداى نمايش تعزيه دو طفلان مسلم ب.ن.: اما نبودن ترجمه خط به خط و نبودن تماشاگر مذهبى تنها مشکلاتى نبود که نمايش هاى تعزيه در نيويورک با آنها روبرو شدند. مرکز لينکلن نيويورک، عظيم ترين مجتمع هنرى جهان، برنامه اجراهاى تعزيه را از سال پيش ريخته بود، پس از آنکه مسئولان آن اجراهاى تعزيه را در پاريس تماشا کردند. آنها براين نظر بودند که اجراهاى تعزيه در نيويورک مى تواند گامى باشد براى نزديک کردن فرهنگ ها، اما درجريان آوردن هنرمندان تعزيه به ايران موانع پيش بينى نشده زيادى پديد آمد که اين مبادله فرهنگى را تا حدود بسيار دشوار ساخت. از جمله اينکه دولت آمريکا به ده نفر از تعزيه خوانان سرانجام ويزا نداد و برنامه هاى تعزيه بدون حضور آنان ايجاد شد اما بزرگترين مشکلى که سر راه تبادل فرهنگى و هنرى قرار گرفت، حادثه ناگوار ?? سپتامبر در نيويورک بود که تجربه دست اولى از اعتقاد اسلامى به شهادت را نمايش داد که به مراتب از نمايش تعزيه قوى تر و تاثير آن در شکل دادن به ذهنيت آمريکائى نسبت به اسلام و مردم مسلمان به مراتب بيشتر بود. ماه هاست که موضوع حملات انتحارى تروريست هاى فلسطينى به شهروندان اسرائيلى نيز سرلوحه خبرهاست که آنهم به نوعى موضوع شهادت را مطرح مى کند آن هم در شهرى که بيشتر از هر شهر ديگرى در جهان، يعنى حتى بيشتر از شهرهاى اسرائيل، يهودى دارد و شهرى که در سپتامبرگذشته هدف حمله انتحارى يک گروه تروريستى عرب که خود را مسلمان مى خوانند، قرار گرفت. به عنوان مثال، خانم هايدى وى لسون، منتقد اپراى روزنامه وال استريت جورنال در نقد خود نوشت، برخلاف تمايل قلبى برگزار کنندگان فستيوال، تعزيه که برزگداشت جنبه هاى نظامى و فناتيک اسلام است براى شهرى که شاهد حمله تروريستى 11 سپتامبر بوده است، نامناسب بود و کوشش براى اينکه تجربه اجراهاى تعزيه را به يک کار صرفا هنرى و زيبائى شناسى جلوه دهند نشان دهنده قصور آنها در توجه به جنبه هاى فکرى و اخلاقى است که در نمايش هاى تعزيه تبليغ مى شود. خانم وى لسون نوشت: گردانندگان مرکز لينکلن به يقين مى خواستند با اين اجراها پلى بزنند بين تفاوت هائى که ميان دو فرهنگ ايران و آمريکا وجود دارد ولى با کار خود، به خصوص بعد از ?? سپتامبر، اين تفاوت هاى فرهنگى و عقيدتى را نه تنها کم نکردند بلکه بزرگتر کردند. آقاى ايرج انور، کارشناس متون تعزيه و استاد ادبيات فارسى دانشگاه نيويورک، اين جور طرز برخورد را که در نقدهاى روزنامه نيويورک تايمز هم شاهد آن بوديم، ناشى از تعصب آمريکائى توصيف مى کند. آقاى دکتر ايرج انور در مصاحبه با راديواروپاى آزاد، راديوآزادى مى گويد: ايرج انور: در اين لحظه به خصوص بعد از قضاياى 11 سپتامبر پارسال نمى دانم از نظر تايمينگ شايد کار اشتباهى بود نشان دادن تعزيه توى نيويورک چون آن زخمى که توى دل اين مردم هست به هر حال هست و يک عکس العمل بچگانه اى در آدم ها هست نسبت به اين مسائل و يک طرفه قضاوت کردن و چشم بستن روى موقعيت ديگران که يک خصوصيت خيلى مشخص آمريکائى است. اين باعث مى شود که اين آقائى که در نيويورک تايمز نقد نوشته يک حالت ابلهانه اى به خودش بگيرد و با يک تعصب کاملا شخصى و به طرز توهين آميزى حمله کند که آدم را ياد جوجه نقادهاى ايرانى مى اندازد که مى رفتند به قول خودشان پنبه کسى که کارى کرده بزنند بدون اينکه کار را ديده باشند. مى رفتند به قصد اينکه پنبه اش را بزنند. به قول خودشان. يک دفعه اين حالت براى من ايجاد شد. ب.ن.: آقاى ادوارد راتستاين، يکى از منتقدانى که روزنامه معظم نيويورک تايمز به تعزيه فرستاد، نوشت که مسئولان لينکلن سنتر و کسانى که در جلسه هاى متعدد به توضيح در باره تعزيه برخاستند نتوانستند به روى نقاط حساس آن يعنى بزرگداشت شهادت سرپوش بگذارند. آقاى راتستاين نوشت وقتى اعتقاد مذهبى، دانش قبلى مردم نسبت به داستان، گريه ها و واکنش هاى تماشاگران حاضر در ايران و بافت فرهنگى و اجتماعى که تعزيه در آن اجرا مى شود را برداريم، چيزى که از آن باقى مى ماند يک موسيقى ضعيف است که با مهارت دستجات ارکستر کنارخيابانى نواخته مى شود و بازى هاى متوسط و داستانى جنائى. آقاى محمدباقر غفارى در مصاحبه با راديوآزادى مى گويد ارتباط دادن تعزيه به تروريسم و 11 سپتامبر ناشى از نوشته هاى محققانى است که با تفسيرهاى خود به تعزيه به خصوص بعد از انقلاب اسلامى در ايران، جنبه سياسى دادند. آقاى محمد باقرغفارى، کارگردان نمايش هاى تعزيه در نيويورک مى گويد: محمدباقرغفارى: اين آقايان متخصصين برداشته بودند نوشته بودند که در جنگ ايران وعراق از تعزيه استفاده شده و يک نفر با اسب فرستادند. اصلا آن ربطى به تعزيه ندارد و حرف او باعث مى شود که اينها اينطورى فکر کنند. که اين بله از اينجا رفته به آنجا. اصلا تعزيه يک نمايش کهن ايرانى است و ربطى به اين چيزهاى سياسى واقعا ندارد. ب.ن. (در مصاحبه با غفارى) ولى موضوع تعزيه شهادت حضرت حسين هست يا نيست? محمدباقرغفارى: مگر موضوع نمايش هملت چى است? به قتل رسيدن هملت هست يا نيست? اين همان قدر چيز است که اين هست. خيلى ها مى آمدند مى گفتند که دو تا بچه روى صحنه هست. آقا! مگر توى نمايش ريچارد سوم شکسپير دو تا بچه ها را توى زندان نمى کشند؟ دقيقا همان است. مگر درنمايش مده آ، دو تا بچه هاش را نمى کشد اين ها هم عين همان هاست ولى چون از ايران مى آيد يک جور ديگر آن را مى بينند.

محمدباقرغفارى، کارگردان نمايش هاى تعزيه در نيويورک در مصاحبه با راديوآزادى از تجربه اين اجراها به همراه ١٨ تعزيه خوان و نوازنده که از ايران به نيويورک آمده بودند، سخن مى گويد. دکتر ايرج انور، کارشناس متون تعزيه، در مصاحبه با راديوآزادى برخورد تماشاگران ومنتقدان آمريکائى با هنر تعزيه را بررسى مى کند.
XS
SM
MD
LG