(rm) صدا | [ 9:12 mins ]
رهنمودي به نقد نويسان، معرفي کتاب پرخواننده «سين مثل سکوت»، داستاني به قلم نویسنده پرفروش رمان های سرگرم کننده، سو گرفتن Sue Grafton در آمريكا، و مصاحبه با يعقوب يادعلي، نويسنده کتاب «احتمال پرسه و شوخي»، در باره استقبال نه چندان گرم از داستان هاي کوتاه در ايران، بخشهاي مختلف برنامه اين هفته «در قلمرو ادب» را تشكيل ميدهند. امير آرمين (راديو فردا): در يک سايت نقد ادبي، به کساني که ميخواهند نقد کتاب بنويسند رهنمودهاي سودمندي داده شده است. فشرده رهنمودها را با هم ميشنويم:
نقد اين نيست که کتابي را خلاصه کنيم. در نقد بايد به اين پرسشها پاسخ داد: چگونه؟ چرا؟ و تا چه اندازه قابل قبول؟
نقد لزوما ايراد گيري و به اصطلاح پنبه نويسنده را زدن نيست. نقد در واژه يعني جدا کردن سره از ناسره و گفتن نقطههاي قوت و ضعف داستان، و اينکه چرا شما کتاب را اينگونه ميبينيد. سه گام مهم در فراگرد نقد بايد برداشته شود.
گام نخست: وقتي نوشتهاي را ميخوانيد، بايد اين پرسشها در ذهنتان باشد: 1- نکته اصلي نويسنده 2- هدف او 3- مخاطَبان مورد نظر وي 4- در پيشبرد نکته اصلي، نويسنده از چه مسير استدلالي پيروي مي کند 5- در پشتيباني از هدف خود از چه شواهدي بهره مي گيرد 6- پيش فرضها يا پيشداوريهاي نويسنده کدامها هستند.
سودمند تر آنست که در خلال خواندن کتاب درباره اين پرسشها پاسخها را يادداشت کنيم.
گام دوم: کتاب را خواندهايد و حالا نوبت ارزيابيتان از ديدگاههاي نويسنده است. اين پرسشها ميتواند شمارا در ارزيابي کتاب ياري دهد:
1- آيا نوشته، منطقي بود؟ 2- متن، روشن، سازمانيافته و ساده فهم بود؟ 3- ديدگاههاي نويسنده دقيق بود؟ 4- آيا نکتههاي مهم به خوبي پرورانده شده بود؟ 5- آيا شواهد کافي در تاييد بحث او وجود دارد؟ 6- بحث نويسنده از ديدگاه اصلي وي پشتيباني ميکند؟ 7- آيا متن، براي مخاطَب مورد نظر مناسب است؟ 8- آيا نوشته، در برگيرنده ديدگاههاي حال و آينده او هست؟ 9- آيا متن به شما در درک موضوع مدد ميرساند؟ 10- آيا واژه يا جملهاي در کتاب هست که واکنش شديد شمارا برانگيخته باشد؟ کدامها؟ واکنش شما چه بود؟11- سرچشمه واکنش شما به اين مساله چه بود؟ نخستين بار کي با اين مفهوم آشنا شديد؟ کجا؟ آيا اشخاص، يا نوشتههائي را سراغ داريد که بر ديدگاه شما تاثير گذاشته باشند؟ آنها تا چه پايه بر متن کتاب اثرگذار بوده يا با آن در تناقض بوده اند؟
گام سوم، طرح نقد ونگارش آن: در نگارش نقد سعي نکنيد مقاله تان از ساختار کتاب مورد نقد دنباله روي کند، وگرنه ظن آن خواهد رفت که شما کتاب را خلاصه کردهايد. در درآمدي به مقاله، به موضوع نقد و ديدگاه خود بپردازيد. با پيش کشيدن جنبههائي از بحث کتاب از ديدگاه خود دفاع کنيد، و با خلاصهاي از بحث و تاکيد دوباره بر ديدگاه عمده خود مقاله را به پايان ببريد.
در اين رهگذر، ابتدا ديدگاههاي نويسنده کتاب را توضيح دهيد. فرازهائي از کتاب را عينا در تاييد مطلب خود بياوريد. حالا ديدگاه خودرا بگوئيد، و اينکه در اين باره چه فکر مي کنيد. به بيان چند ديدگاه کتاب که با آنها موافق و مخالفيد بپردازيد. در نقل مطالب کتاب، ميتوانيد مطلب را به عينه نقل کنيد يا خلاصهاش کنيد و بگوييد آن مطلبها چگونه شما را در پيشبرد نظرتان ياري مي دهد.
توصيه نويسنده به کساني که ميخواهند در زمينه نقد کتاب کار کنند، اين است که کتاب را مقدمتا به منظور کسب اطلاعات نخوانيد؛ در خواندن کتاب دنبال راههاي انديشيدن به درونمايه آن باشيد، و نحوه استدلال در متن را بيابيد.
«سين مثل سکوت»، داستاني به قلم سو گرفتن، از پرخواننده ترين رمان هاي هفتههاي جاري است.
ليلي صدر (راديو فردا)ويولت سوليوان، زن خوشگذراني که بيشر وقتش را در مهماني ها و پارتي ميگذراند، روز چهارم ژوئيه سال 1953 ناگهان ناپديد ميشود. دختر سه سالهاش ديسي را ميبوسد و با شورلتي که بتازگي همسرش برايش خريده، خانه را ترک ميکند و ديگر کسي از او خبري پيدا نميکند.
شايعه هائي در سرنا استيشن، شهرک کوچکي در ايالت کاليفرنيا بر سر زبانها ميافتد. عدهاي ميگويند شوهر بدرفتارش که مدام ويولت راآزار مي داده، حتما او را سر به نيست کرده. جمعي برآنند که با معشوقش فرار کرده، و خلاصه هرکس چيزي ميگويد.
34 سال مي گذرد و ديسي که هرگز راز ناپديد شدن مادرش را به فراموشي نسپرده، در سال 1987، يعني وقتي زني 37 ساله شده است، تصميم مي گيرد از مادر گمشده اش خبر بگيرد. به سراغ کينسي ميلهورن، کار آگاه خصوصي ميرود تا از او کمک بگيرد و مادرش را بيابد. خانم کينسي به ديسي ميگويد با آنکه نااميد است که خبري از ويولت به چنگ بياورد، اما تنها حاضر است 5 روز خود را صرف اين تجسس کند. او چهار روز را به پرس و جو با مردم شهرک سيرنا ميگذراند؛ با دوستان، دشمنان و همسايگان و همه کساني که به گونها ي با ويولت آشنا بوده و او را از دور يا نزديک مي شناخته اند. روز پنجم سرنخ را پيد مي کند.
سين مثل سکوت، داستان پيامدهاي روانشناختي ناديده گرفتن افراد و به فراموشي سپردنهاست. سرشار است از صحنههاي زنده از يک ماجرا و سرگذشت مرده و فراموش شده چند دههاي. بازگشتهاي مکرر به چهاردهه پيش و زماني که ويولت در خانه با دختر و همسرش روزگار ميگذرانده، و روز چهارم ژوئيه، روز استقلال آمريکا، او هم به نوعي کوس استقلال زده و با ترک همسر و فرزند و خانه، پرچم استقلال را بلند کرده است.
علل بي مهري به داستانهاي کوتاه در ايران امروز: مصاحبه با یعقوب یادعلی
ا . آ: درمصاحبهاي که در يکي از برنامهها با فرزانه طاهري مترجم در ايران و از بنيانگذاران بنياد ادبي گلشيري داشتيم، خانم طاهري از بي مهري به داستان هاي کوتاه در ايران امروز سخن گفت. در مصاحبه با يعقوب يادعلي نويسنده در تهران که دو کتاب از سه کتا ب منتشر شدهاش مجموعه داستانهاي کوتاه است. در باره اين بي مهري به داستانهاي کوتاه مي پرسم:
يعقوب يادعلي: نکته اول نوشتن داستان کوتاه خوب بسيار بسيار مشکل است. گرچه در اين سالها، تک داستانهاي خوبي منتشر شده، ولي کمتر شايد بشود پيدا کرد که با قاطعيت بتوانيم بگوييم همه داستانهاي آن بي نقص و درخشان هستند. نکته دوم، خلق يک جهان داستاني جامع و کامل در فضاي محدود قالب داستان کوتاه، شايد امکان پذير نباشد. ممکن است مجموعهاي از داستانهاي کوتاه که در طول ساليان توسط يک نويسنده خلق ميشود، جهان داستاني خاص آن نويسنده را به وجود بياورد. اما مطمئنا اين در درازمدت جواب ميدهد و در يک اثر واحد امکانپذير نيست. فرض ميکنم، براي نويسنده، ارائه يک نگاه همه جانبه به هستي، جزو وظايفش است؛ در واقع تعريف نوشتن به نوعي همين است. اقبال ناشران به داستان کوتاه خيلي کمتر است. به اين دليل که اقبال مخاطب به خريد داستان کوتاه کم است. سود مادي، آنچنان که ممکن است به اصطلاح با انتشار يک رمان نصيب ناشر شود، در مورد داستان کوتاه کم است. نويسندهها شايد ناخودآگاه در ذهنشان و با آن رويکردي که دارند، خود بخود به سمت رمان ميروند. در اين هشتاد و چند ساله، از زماني که يکي بود يکي نبود جمالزاده منتشر شده، ما نويسندهاي نداشتيم، به جز البته بهرام صادقي، او هم با قيد يک استثناء چون رماني نوشته به اسم ملکوت که رمان کوتاهيست، به جز اين نويسنده، باقي نويسندههاي ما به خاطر رمانهاشان مطرح و ماندگار شدهاند و يا اثرگذار بودهاند. کما اين که اين ماجرا در ادبيات دنيا هم ساري و جاري است. نمونههاي کمي هستند؛ مثلا ريموند کارور هست که تمام آثارش را داستانهاي کوتاه تشکيل ميدهند و توانسته با داستان کوتاه آن اثري را که بايد در ادبيات بگذارد، باعث شود. و يا شايد چخوف. حالا جدا از نمايشنامههايي که نوشته. اما در ادبيات دنيا هم ما نويسنده مطرحي نداريم که فقط داستان کوتاه نوشته باشد.
با ما به نشاني farda@radiofarda.com تماس بگيريد و نقد، نظر يا پيشنهادهاي خود را بفرستيد.