(rm) صدا | [ 4:50 mins ]
در حالیکه مفسران به بحث در باره روند جانشینی آریل شارون، نخست وزیر اسرائیل پرداختهاند که پزشکان میگویند حتی اگر از بستر بیماری بعد از سکته مغزی بیرون بیاید هم قادر به ادامه کار خود نخواهد بود، مفسر کارشناس خاورمیانه در نیویورک تایمز، آقای تامس فریدمن، مینویسد به جای اسرائیل، باید در جهان عرب در جستجوی جانشینی برای آریل شارون بود. وی می نویسد شارون، بعد از رسیدن به مقام نخست وزیری اسرائیل، رهبری بود که جسارت داشت بگوید در گذشته اشتباه کرده است و حاضر شد مقام و سابقه خود را برای نابود کردن آنچه در گذشته، در مقام وزیر دفاع و وزیر کشاورزی و شهرک سازی، ساخته بود، به مخاطره بیاندازد. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): سرنوشت صلح اعراب و اسرائیل بستگی به این دارد که جای آریل شارون چه کسی بر کرسی نخستوزیری در اسرائیل بنشیند، اما آقای تامس فریدمن، مفسر نیویورک تایمز مینویسد من سئوال دیگری را مطرح میکنم و آن این است که آیا برای آریل شارون در جامعه عرب جانشینی هست؟ آیا یک شارون عرب وجود دارد؟
با توجه به سابقه شارون قبل از رسیدن به مقام نخستوزیری اسرائیل، که یکی از بیرحمترین جنگجویان اسرائیلی علیه اعراب و یکی از بیمهاباترین سازنده شهرکهای یهودینشین در سرزمینهای اشغالی بود، آقای فریدمن مینویسد میتوان نتیجهگیری کرد که شارونمآبها در میان اعراب نیز بسیارند، رهبرانی که بیرحمانه در برابر اسرائیل به مقاومت ایستادند.
اما از نظر فریدمن، ستوننویس نیویورک تایمز که سالها از دفتر این روزنامه در بیروت تحولات خاورمیانه را از نزدیک دنبال کرده است، دوران نخستوزیری آریل شارون بهترین و پرمغزترین دوران حرفه طولانی او به شمار میرود که طی آن نه تنها تائید کرد که بزرگترین پروژه زندگیاش، یعنی ساختن شهرکهای اسرائیلی در سرزمینهای فلسطینی کار اشتباهی بود و آینده مردم اسرائیل را به مخاطره انداخت، بلکه زندگی و مقام خود را برای تغیبر آن سیاست به مخاطره گذاشت. کشتار بیرحمانه دشمنان عرب و شهرکسازی را شارونیسم میخواندند و اینک برگشت آن سیاست است که شارونیسم خوانده میشود.
فریدن مینویسد بنابراین وقتی میپرسم آیا در میان اعراب شارونی هست، منظور این که آیا در کشورهائی مثل سوریه، لبنان و عربستان سعودی و در میان فلسطینیها، که هنوز با اسرائیل آشتی نکردهاند، رهبری هست که بپذیرد کوشش عمرش در ادامه دشمنی با اسرائیل، در تاکید بر حق بازگشت آوارگان فلسطینی به اسرائیل، کار عبث عظیمی بوده که اگر تغییر مسیر ندهد آینده جامعه خودش را به مخاطره میاندازد؟
فریدمن یادآور میشود که سرمقالهنویس روزنامه هاآرتص بهترین حرف را در باره شارون زده است وقتی اخیرا نوشت که شارون رهبر هوشمندی بود که در پایان عمر فهمید باید خود را از موقعیتهائی که یک رهبر هوشمند هرگز در آن گیر نمیکرد، بیرون بکشد. شارون قدیم کسی بود که اسرائیل را به بیهودهترین جنگ در لبنان کشانید و هرگز دست خود را برای صلح با اردن بلند نکرد و مسئولیت احداث شبکهای از شهرکهای اسرائیلی در سرزمینهای اشغالی نوارغزه و کرانه غربی را عهده دار شد.
به این ترتیب، آریل شارون نخست وزیر باید اشتباهاتی را اصلاح میکرد که آریل شارون وزیر دفاع و آریل شارون وزیر کشاورزی و شهرکسازی به وجود آورده بود. شارون گفت از صندلی نخست وزیری چیزهائی بر او آشکار شد که در مقامات دیگر نمیتوانست ببیند: و به نابود کردن شهرکها در نوارغزه و در کرانه غربی، و به نابود کردن حزب لیکود پرداخت، حزبی که خود او برای دفاع از گسترش شهرکسازی بنا کرده بود.
فریدمن مینویسد رهبری، کاری نیست که رهبر با دشمن انجام میدهد، زیرا این کار ساده است. رهبری حرفی است که رهبر به خودیها میزند و شارون چشم در چشم مردم خود گذاشت و گفت ما اشتباه کردهایم و باید راه خود را برگردانیم. اما این تغییر مسیر که شارون آغاز کرد، تنها درصورتی موفق میشود که در میان اعراب نیز کسی یا کسانی مثل شارون برخیزند. عرفات و حافظ اسد، در پیری و جوانی فرقی نداشتند و برخلاف شارون هرگز حاضر نشدند در مقابل مردم خود بایستند و اشتباه خود را بپذیرند.
تامس فریدمن با استناد به سخنان کارشناس خاورمیانه آقای استفن کوهن، مینویسد شارون با متحد کردن جناح میانهرو در سیاست اسرائیل، زمینه را برای تصمیمگیری در باره آینده کرانه غربی مهیا کرد، اما اسد و عرفات، که میانه جدیدی نساختند و راهی به آینده نشان ندادند، بعد از رفتن مردم خود را در اغتشاش و هرج ومرج رها کردند.
فریدمن مینویسد نمیدانم جای شارون را چه کسی خواهد گرفت اما هر که باشد آسانتر خواهد توانست جنبه مثبت میراث شارون را ادامه دهد در صورتی که شارونهائی در کشورهای همسایه عرب به پا خیزند.