(rm) صدا | [ 6:25 mins ]
از کارگردان برجسته سینمای آمریکا آقای جانان دمی دیروز (جمعه) فیلم مستندی در سینماهای آمریکا بر پرده آمد به نام Heart of Gold که در آن هنرمند موسیقی راک آمریکا، ترانهسرا و خواننده کانادائیتبار آقای نیل یانگ، همراه با گروهی دستچین شده از نوازندگان و خوانندگان همراه، آثار جدید و برگزیده ای از ترانههای معروف خود را در یک تئاتر قدیمی در نشویل اجرا میکند که محل سنتی کنسرتهای موسیقی کاونتری Grand Ole Opry آمریکا بوده است. منتقدان در ستایش این فیلم آن را با کلاس ترین فیلم مستند از یک کنسرت موسیقی توصیف کردند. طنین موسیقی حساس نیل یانگ و صدای محزون و تودماغی او روی این تصاویر، ساختمانهای نشویل، خیابانها و خود شهر را هم وارد رویائی میکند که روی صحنه جریان دارد. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): در فیلم «قلبی از طلا» نیل یانگ و نوازندگان و خوانندگان همراه او کت و شلوارهای گشاد قدیمی به سبک خوانندگان موسیقی کاونتری یا موسیقی اصطلاحا روستائی دهههای قبل آمریکا بر تن دارند و در تئاتر رایمن در شهر نشلویل ظاهر میشوند که به طور سنتی محل هنرنمائی برجستهترین هنرمندان موسیقی کاونتری در آمریکا بوده است.
هدف جاناتان دمی، کارگردان، و نیل یانگ، ترانهسرا و موسیقیدان در این فیلم، بزرگداشت تئاتر رایمن، محل اجرای برنامههای Grand Ole Opry و بزرگداشت سنت موسیقی کاونتری است، سبکی که نیل یانگ در ترانههای آلبوم جدید خود Prairie Wind یا باد مرغزار بیشتر به آن متمایل است. یانگ در این فیلم همچنین ترانههائی را که درطول چهل سال فعالیت خود به عنوان ترانهسرا و خواننده راک در شهر نشلویل ضبط کرده است را برای نخستین بار مجددا اجرا میکند، از جمله اینها ترانه Heart of Gold.
نیل یانگ میگوید بعد از اجرای ترانه های جدید وقتی به ترانههای قدیمی پرداخته شود، مردم طوری به آنها گوش میکنند که انگار جدید هستند و به جزئیات اشعار آنها توجه میکنند و به این ترتیب زندگی ترانههای قدیمی تداوم پیدا میکند.
آلبوم Prairie Wind و فیلم Heart of Gold، دوره خاصی از زندگی نیل یانگ را نشانه میزنند، پس از ماجرای مرگ پدرش و دست و پنجه زدن با بیماری فراموشی، گوئی به گذشته بازمیگردد تا دلایل سرپا ماندن خود را در جهانی پرتلاطم که خیلیها در اطرافش فروافتادند، از نو کشف کند.
جانان دمی، کارگردان نیویورکی، که نخست در سینمای غیرمتعارف آمریکا درخشید و بعد تسلط خود به زبان سینمائی را در خدمت فیلمهای هالیوودی عظیمی چون بازسازی کاندیدای منچوری به خدمت گرفت، در فیلم «قلبی از طلا» که یک نیمه مستند هنرمندانه است از یک کنسرت، به اجزاء سازنده یکی از کارهای موفق قدیم خود، یعنی فیلم Stop Making Sense از یک کنسرت گروه راک Talking Heads باز میگردد اما این بار، برای نمایش هنر و حساسیت موسیقی آقای نیل یانگ، هنرمند 60 ساله کانادائیتبار راک آمریکا، روش خود برای فیلمبرداری از کنسرت را عوض میکند.
دمی در مصاحبهای گفت بعد از پایان فیلمبرداری فیلم سنگین کاندیدای منچوری با شرکت لیوشرایبر و دنزل واشنگتن، در جستجو پروژهای متفاوت بر آمد و فکر تهیه فیلمی از یک کنسرت در تئاتر مشهور رایمن برای نیل یانگ هم که میخواست به سنت این تئاتر و موسیقی کاونتری در نشلویل ادای احترام کند، جذاب بود.
در تهیه این فیلم، دوربین جاناتان دمی طوری صحنه را نشان میدهد حسی از وجود تماشاگران تئاتر را از بین میبرد و به قول یک منتقد به آنچه روی صحنه میگذرد، حالتی رویائی و غیرواقعی میدهد. حس غریب بودن فضا از طریق نورپردازی و لباسها و شیوه ساخته شدن تدریجی صحنه با افزوده شدن نوازندگان و دستگاههای جدید، القا شده است. در میان نوازندگان و خوانندگان چهرههای همکاران همیشگی نیل یانگ نظیر ریک روزاس و اسپونر اولدام و بن کیث و خوانندگان برجستهای نظیر امیلیو هریس قابل تشخیص است. نیل یانگ میگوید اعتقادی به استفاده از نوازندگان استودیوئی ندارد و همیشه با همانها البوم ضبط میکند که در سفرها همراه او روی صحنه میروند.
در فواصل ترانهها، دوربین جانان دمی گاهی تماشاگر را به دیداری نستالژیک از محلات قدیمی شهر نشویل میبرد و طنین موسیقی حساس نیل یانگ و صدای محزون و تودماغی او روی این تصاویر، ساختمانهای نشویل، خیابانها و خود شهر را هم وارد رویائی میکند که روی صحنه جریان دارد، و ظرافت فیلم به همین جا ختم نمیشود: دوربین جانان دمی با آلات موسیقی و چهره و سرو وضع نوازندگان هم عشق میورزد و انگار در تمام جزئیات ساده آنچه یک کنسرت را تشکیل میدهد، زیبائی و خیرگی مییابد.
منتقد نشریه تخصصی ورایتی مینویسد فیلمی باکلاستر از این از یک کنسرت ساخته نشده است. کلادیا پوئیگ در روزنامه USAToday مینویسد فیلم خیرهکننده و دلانگیز جاناتان دمی، موقعیت نیل یانگ را به عنوان یک گنجینه ملی تثبیت میکند. منتقد هفتگی نیویورک مینویسد در این کنسرت که زنده برای دوربین اجرا شده سادگی هنرمندانه بیننده را همراه خود میبرد به طوریکه متوجه دکور ساختگی و جنبههای رقیق دیگر کار نمیشود.