(rm) صدا | [ 4:17 mins ]
تروریست ها برای توجیه اعمال خشونت آمیز خود به استدلالهای گوناگون می پردازند. اعمال تروریستی، به هر صورتی که توجیه شوند – چه عقلی یا غیر عقلایی، چه سیاسی یا مذهبی، یک دلیل مشترک دارند: تروریستها راه دیگری برای رسیدن به هدف پیش روی خود نمیبینند. بروس هافمن کارشناس موسسه رَند می گوید تروریست ها عمل خود را مبارزهای میدانند که در مقابله با قدرت حاکم ناچار از اعمال خشونت است. برد اونیل، مدیر مطالعات مربوط به شورش، در دانشکده ملی جنگ در واشنگتن، می گوید انگیزه این افراد بیشتری انگیزهای روانی است: مردمی که در جستجوی هویت و کسب احترام برای خویش هستند و غلبه کردن بر احساس حقارت در قبال دیگران. نخستین بار که کلمه ترور به معنای امروزی یعنی دهشتافکنی در زبانهای اروپایی به کار رفت اواخر قرن هجدهم میلادی بود، هنگامی که گروههای مختلف – از دست راستی و دست چپی گرفته تا مذهبیها و ملیگرایان، انقلابیها و ضدانقلابیها، و و فقرا و ثروتمندان – با انگیزههای گوناگون گروهها و عناصر مخالف خود را با دست یازی به خشونت آزار میدادند و از صحنه حذف میکردند. اما سابقه ترور به قرنها و بلکه چند هزار سال پیش باز میگردد و نه فقط در اروپا بلکه در همه نقاط جهان. بخش سوم از گزارش تروریسم به همین موضوع میپردازد: انگیزه های تروریستها و توجیه خشونت.
انگیزه محمد عطا تروریستی که هواپیمای ربوده شده را به برجهای تجارت جهانی در نیویورک کوبید، نفرت از آمریکا بود. انگیزه اولکریه ماینهوف که در دهه هفتاد اعمال تروریستی علیه دولت آلمان غربی انجام میداد، بریدگی از جامعهاش بود و انگیزه مناخیم بگین، نخست وزیر سابق اسرائیل در بمب گذاری در هتلی در اورشلیم، ایجاد سرزمینی مستقل برای یهودیان بود.
اعمال تروریستی، به هر صورتی که توجیه شوند – چه عقلی یا غیر عقلایی، چه سیاسی یا مذهبی، یک دلیل مشترک دارند: تروریستها راه دیگری برای رسیدن به هدف پیش روی خود نمیبینند.
بروس هافمن کارشناس موسسه رَند – از انبانهای اندیشه یا think thank های معروف آمریکا – میگوید تروریستها نداشتن راه چاره را به عنوان توجیه اعمال خشونت بار خود به کار میگیرند و درواقع عمل خود را مبارزهای میدانند که در مقابله با قدرت حاکم ناچار از اعمال خشونت است، هم چنان که در داستان داود و گولیات در تورات آمده است.
تصور عمومی جامعه از ترویست، شخصی است بیسواد و فقیر که برای خود راه چاره دیگری نمیبیند، اما گروههای تروریستی چون گروه بریگاد سرخ که در دهه هفتاد در ایتالیا دست به اعمال تروریستی میزد خلاف این بود زیرا بنیانگذاران آن افراد تحصیلکردهای از طبقه متوسط ایتالیا بودند.
برد اونیل، مدیر مطالعات مربوط به شورش، در دانشکده ملی جنگ در واشنگتن، میگوید گروه دیگری نیز بودند که بنیانگذاران آن نه فقیر بودند و نه بیسواد، بلکه تحصیلکردگانی بودند از طبقه متوسط. آقای اونیل میگوید وقتی دقت میکنید میبینید که انگیزه این افراد بیشتری انگیزهای روانی است: مردمی که در جستجوی هویت و کسب احترام برای خویش هستند و غلبه کردن بر احساس حقارت در قبال دیگران.
آقای اونیل میگوید رهبران القاعده با این انگیزه اعضای خود را بسیج میکنند که به آنها میگویند غرب از نظر سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی جوامع اسلامی را تحقیر کرده است.
این کارشناس تاکید میکند که رهبران گروههای تروریستی در تفکرات و دنیای ایدئولوژیک خود غرق هستند و به دنیای واقعی خارج توجهی ندارند و خود را فقط نسبت به ایدئولوژی خود متعهد میدانند، اما عناصر و گروههایی که در خارج از گروههای تروریستی به حمایت آنها میپردازند، انگیزههای متفاوتی دارند، از کسب درآمد گرفته تا فرصتطلبیهای گوناگون.
در بخش بعدی از گزارش به انگیزه های اجتماعی و مذهبی تروریسم میپردازیم.