(rm) صدا | [ 5:02 mins ]
موزه بروکلین در شهر نیویورک با برپایی نمایشگاه عظیمی از یک صد اثر از هنرمند سیاهپوست هائیتی تبار ژان میشل باسکیات Jean-Michel Basquiat که 18 سال پیش در سن 27 سالگی درگذشت تجلیل می کند. وی به خاطر زیاده روی در مصرف هروئین جان خود را از دست داد. باسکیت طی 8 سال زندگی کوتاه هنری خود مجموعه ای عظیم از آثار هنری درجه اول خلق کرد که از نبوغ خارق العاده او حکایت می کند. نمایشگاه برگزیده آثار او در موزه بروکلین بیشتر بر کارهائی تاکید دارد که در آنها بسکیت به تبار سیاه خود اشاره می کند و تبعیض نژادی و موقعیت خود به عنوان یک هنرمند سیاهپوست در جهان غالبا سفید پوست هنر معاصر. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): ژان ميشل باسکيات، هنرمندي که در اوج خلاقيت و شهرت انفجارآميز خود در سال 1988 به خاطر زيادهروي در مصرف هروئين، جان خود را از دست داد، از نوادرتاريخ هنر معاصر است.
باسکيات، که در 19 سالگي به عنوان يک هنرمند گرافيتي، يا ديوارنويس، که بر درو ديوار شهر نقش ميآفريد، نظرها را به خود جلب کرد، در طي هشت سال زندگي کوتاه هنري خود، پردههاي رنگين خيرهکنندهاي ميساخت از ترکيب رنگهاي خام و نقشهاي کودکانه بر گوشه و کنار تابلوها ميانداخت. بيان صريح و طنز گزنده، و تغزل خام، که از الهام عميق و نبوغآسا حکايت ميکرد، او را از مقام نقاش برجسته سياهپوست در جهان هنر عموما سفيدپوست معاصر آمريکا فراتر برد. تاثير عميق حساسيتهاي بصري باسکيات را در هنري که امروز با فرهنگ هيپهاپ مربوط دانسته ميشود، ميتوان به وضوع تماشا کرد.
ژان ميشل باسکيات، از پدري هائيتيائي و مادري پورتوريکوئي به دنيا آمده بود، به سرعت چهرههاي برجستهاي مثل اندي وارهول را شيفته هنر خود کرد و با برگزاري نمايشگاههاي متعدد در گالري شفرازي وسايرگالريهاي معتبر شهر، محبوبيت و ثروت قابل توجهي کسب کرد.
هنرمند برجسته نيويورکي آقاي جولين اشنابل، که در اواخر دهه 1980 به عنوان يک نقاش و مجسمهساز برجسته در اوج شهرت خود بود، در نخستين تجربه سينمائي خود، در فيلمي به نام باسکيات، زندگي ژان ميشل باسکيات را که نيويورک تايمز او را به خاطر نبوغ و جوانمرگي، جيمزدين عالم هنر لقب داد، جاوداني کرد.
آثار باسکيت، فاصله ديوار قطارهاي زيرزميني تا گالريها و روي جلد مجله يکشنبههاي ضميمه نيويورک تايمز را به سرعت طي کردند و باسکيات، که عليرغم شهرت و ثروت زوديافته، از مشکلات رواني، از جمله افسردگي و تنهائي رنج ميبرد، و باورداشت که مردم او را به خاطر خودش دوست نميدارند، به مصرف مواد مخدر روي آورد و در واقع قرباني شهرت و ثروت برقآسائي شد که نبوغ خيرهکننده در نقاشي براي او به ارمغان آورده بود.
در نمايشگاه موزه بروکلين، صد تابلوي برگزيده، از رنگ و روغن و طراحي، فرازهاي عمده هنر باسکيت را براي نسل تازهاي به نمايش ميگذارد که در اوج شهرت باسکيات يا هنوز متولد نشده بودند يا خردسال بودند. کلههائي که به خاطر خطوط ساده شکل کلاهخود دارند، آدمهائي با دندانهاي گره کرده ترسناک، فضاهاي ماليخوليائي و روياهاي شيطاني، از جمله وجوه مشخصه آثار باسکيات هستند که از جمله، مجموعه نادري خلق کرد از کار مشترک همراه با اندي وارول.
موزهداران بروکلين تاجاي ممکن آثار برگزيده باسکيات را به ترتيب تاريخ اجراي در نمايشگاه چيدهاند، و آن ها را به خاطر موتيفهائي که در بعضي تکرار ميشوند، دسته بندي کردهاند. مثلا نقاشيهاي او از ماسکهاي پوزخند برلب در يکسو و آثار او در تجليل از هنرمنداني مثل موسيقيدان جاز چارلي پارکر، يا تابلوهاي او در باره عوارض هولناک بردگي و بردهداري، کنار هم قرار گرفتهاند.
اين نمايشگاه بر تبارسياه باسکيات تاکيد دارد و به همين سبب، آثاري در آن برگزيده شدهاند که تم سياه بودن در جامعه سفيد، تبعيض نژادي و فرهنگ سياهپوستان در طول تاريخ، در آنها بيشتر به چشم ميخورد، و از اين نظر، با نمايشگاهي که موزه ويتني نيويورک در سال 1992 از آثار او برپا کرد تفاوت دارد.
باسکيات، هنرمندي خودآموخته و مدرسه نرفته بود. کارهاي او تماما فيگوراتيو هستند اما هرگز سعي در واقعيگرائي ندارند. سابقه او در ديوارنويسي و هنرگرافيتي، استفاده از واژگان را در کار او تقويت کرد و بازي با کلمات، که از ديوارنويسي شروع شد، در کارها او به صورت عامل معماگونهاي ظاهر شد که گاهي به آنها شکل تراوشات يک شاعر خشمگين را ميبخشيد.
ژان ميشل باسکيات يکي از برجستهترين نمونههاي بازگشت سبک هنري اکسپرسيونيستي در دهه 1980 است. بيشتر آثار نمايشگاه موزه بروکلين به دورهاي تبآلود از کار اين هنرمند مربوط ميشود که به خاطر تقاضاي روزافزون خريداران و گالريداران در شهرهاي مختلف، به سرعت و شبانه روز کار ميکشيد به طوريکه در فاصله کوتاهي در پنج شهر مختلف پنج نمايشگاه عمده همزمان از وي برپا بود.