لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۵۲

گنجی در نامه ای از زندان اوین اعلام کرد حاضر نیست در مقابل خودکامگان سر خم کند تا شاید از زندان آزاد شود


(rm) صدا | [ 4:41 mins ]
اکبر گنجی در نامه ای از زندان اوین دلیل حبس خود را ولایت فقیه می داند، نظامی که در آن به نوشته او، رهبر از حالت یک فرد متوسط خارج می شود و همچون چوبانی بر گله گوسفندان، حاکم بر مردم می شود. گنجی می نویسد: رهبر مادام العمرِ غیرانتخابی، با دموکراسی تعارض دارد (و) قدرت او از مردم ناشی نمی‌شود. گنجی از جمله یادآور می شود آیت الله علی خامنه ای، به خاطر اظهارات کذب در باره «پایگاه دشمن» بودن جرایدی که به فرمایش وی تعطیل شدند، و پایمال کردن حقوق روزنامه نگاران و مطبوعات، تحت پیگرد قانونی قرار نگرفت. گنجی می نویسد زندگی در بردگی را نمی پسندد و حاضر نیست در مقابل خودکامگان سر خم کند تا شاید از زندان آزاد شود. وی می افزاید: هرچند شمع وجودش ممکن است در حال خاموش شدن باشد اما صدای او، صداهای بلندتری را به دنبال خواهد آورد. اکبر گنجی ، نویسنده زندانی، سی وچهارمین روز اعتصاب غذا در زندان اوین را سپری کرد. او را به دلیل ایستادگی تا دم مرگ بر دفاع از حقوق بشر، «قهرمان ملی» لقب داده‌اند. خود گنجی در نامه‌ای که در زندان اوین و در ضعف جسمانی ناشی از اعتصاب غذای طولانی نوشته و به بیرون فرستاده، نوشته است اقدام او قهرمان سازی نیست بلکه تنها نه گفتن به حکومتی است که از او می‌خواهد توبه‌نامه بنویسد و اعتقادات خود را رد کند. بهمن باستانی (رادیو فردا): اکبر گنجی در این نامه به رئوس دلائل زندانی شدن خود چنین اشاره می‌کند. «من در گذشته بارها تاکید کردم من در گذشته بارها تأکید کرده‌ام که نظام سلطانی حاکم بر ایران یک نظام غیر دموکراتیک است. رهبر مادام العمرِ غیرانتخابی با دموکراسی تعارض دارد. قدرت او از مردم ناشی نمی‌شود، بلکه ادعا می‌شود که از سوی خدا حاکم بر مردم شده است. او یک فرد متوسط چون دیگر ابناء بشر نیست، فاصله او با مردم عادی فاصله شبان و گله است. این‌ها مفاد نظریه نادرست ولایت فقیه است. فقیه حاکم، قیم مردم است و بر آن‌ها ولایت مطلقه دارد.» گنجی در تشریح نتایج ولایت مطلقه فقیه بر مردم، نمونه‌هائی را ذکر می‌کند. از جمله می‌نویسد: «طی سال‌های گذشته به دنبال فرمایش صریح و علنی آقای خامنه‌ای در خصوص مطبوعات که پایگاه دشمن‌اند، نزدیک به یکصد نشریه به طور فلّه‌ای توقیف شد و روزنامه نگاران روانه زندان شدند. مقامات قوه قضاییه رسماً طی مصاحبه‌هایی اعلام داشتند که به دنبال فرمایشات رهبر با مطبوعات برخورد کرده‌اند. این است معنی آزادی بیان در رژیم سلطانی. سال‌ها تلاش و حبس روزنامه نگاران در سلول‌های انفرادی نتوانست حتی به کشف یک مورد از پایگاه دشمن منتهی شود. امّا دستگاه قضایی هیچ‌گاه از آقای خامنه‌ای نخواست مدارک و مستندات خود را در خصوص پایگاه دشمن بودن مطبوعات به دادگاه ارائه نماید و حال که روشن شده است آن مدعا کذب محض بوده، هیچ برخورد قانونی با رهبر به دلیل پایمال کردن حقوق روزنامه نگاران و مطبوعات صورت نگرفت. یعنی رهبر با بقیه مردم برابر نیست. او می‌تواند اتهام بلادلیل بر شهروندان وارد نماید بدون آن که پیگرد قانونی در کار باشد.» اکبر گنجی در ادامه این بخش از نامه خود به برنامه تلویزیونی هویت و قتل‌های سیاسی در ایران و ترورها در خارج از ایران می‌پردازد که همه در پی هشدار آقای خامنه‌ای به آنچه شبیخون فرهنگی دشمن و ضرورت مقابله با آن گفت، اجرا شد. اکبر گنجی در ادامه نامه خود به تعارض وضعیت خود با روحیه رایج در جامعه ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «زندان مرا گرفتار توهم نکرده است. سرخوردگی، ناامیدی، یأس، عزلت نشینی، فرار از سیاست و عرصه عمومی، به دنبال زندگی و خوشگذرانی رفتن، امروزه در جامعه ما فراگیر شده است من هرگز گرفتار این توهم نبوده‌ام که کسی (مردم) در بیرون منتظر من است. سهل است، نزدیک ترین دوستانم افکار و گفتار و نوشتار و رفتارم را قبول ندارند. امّا هیچ یک از این واقعیت‌ها مرا مکلّف نمی‌سازد که در مقابل خودکامگان سر خم کنم تا شاید از زندان آزاد شوم، زندگی در بردگی برای من پشیزی ارزش ندارد. اکبر گنجی در ادامه نامه خود مستقیما سعید مرتضوی، داستان عمومی و انقلاب تهران را چشم به راه مرگ خود توصیف می‌کند و چنین می‌نویسد: «اخیراً سعید مرتضوی در یک جلسه به مسئولین گفته است "مگر وقتی زهرا کاظمی کشته شد، چه اتفاقی افتاد؟ سازمان‌های حقوق بشری طی چند اطلاعیه ایران را محکوم کردند و مسئله پایان یافت. زهرا کاظمی الان در دل قبر است. مرگ گنجی هم با صدور چند اطلاعیه پایان خواهد یافت. نبودنش بهتر از بودنش است."» گنجی می‌افزاید: «من با سکوت چند سال گذشته، جان دادن تدریجی خود را طولانی تر می‌کردم . اینک که فریاد برآورده‌ام مرگ خود را جلو انداخته‌ام، امّا به کل جهانیان نشان داده‌ام که نظام سلطانیِ حاکم بر ایران چقدر بی رحم و غیر انسانی است و چه‌ها در انبان دارد. هنوز این نظام تمام قوای خودکامه اش را به فعلیّت نرسانده است. بگذار جهانیان بدانند در هتل اوین و سوئیت‌هایش چه می‌گذرد.» اکبر گنجی در پایان نامه خود از اوین، صدای خود را صدای عشق به انسانیت، ایثار و برای مردم حقیقت‌طلبی، آزادی‌خواهی، دمکراسی‌خواهی، تمایز نهاد دین از نهاد دولت، برابری تمامی انسان‌ها، نفی خشونت و دیگر ارزش‌های انسانی خوانده و نامه را چنین به پایان برده است: «این شمع در حال خاموش شدن است. ولی این صدا خاموش نخواهد شد. اما این صدا صداهای بلندتری را به دنبال خواهد آورد. شب با تابوت سیاه نشست روی چشماش، خاموش شد ستاره. افتاد روی خاک. اکبر گنجی، زندان اوین، 19 تیرماه 1384.»
XS
SM
MD
LG