(rm) صدا | [ 4:42 mins ]
شهرزاد قصه بگو، خواب به خواب، کبوترهای هوایی و چاهکنها، عنوان چهار داستان آخرین مجموعه داستان محمد بهارلو است که به تازگی از سوی نشر آگه منتشر شده است. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است و به تجربیات نوینی در فضاسازی، شخصیتپردازی و نثر و زبان دست زدهاست. وی در مصاحبه با رادیوفردا می گوید در این کتاب نیز همچون شهرزاد قصهگو، اساس بر تزلزل فرهنگ مقدر سلطه پدرسالاری با تکیه بر تخیل و قصهگویی نهاده شده است. آخرین کتاب محمد بهارلو، نویسنده و منتقد معاصر، با نام شهرزاد، قصه بگو، به تازگی از سوی نشر آگه منتشر و روانه بازار کتاب شده است. محمد بهارلو متولد 1334 در آبادان است و اولین مجموعه داستان کوتاه خود را در سال 1359 منتشر کرده است. در کارنامه ادبی او، میتوان به رمانهای سالهای عقب، بختک بومی، عشقکشی، بانوی لیل، و همچنین مجموعه داستانهای باد در بادبان و حکایت آن که با باد رفت، اشاره کرد. محمد بهارلو در پروراندن هر چهار داستان این کتاب از میراث ادبی گذشته، به ویژه هزار و یک شب، بهره گرفته و از شگرد قصهگویی تو در تو استفاده کرده است. وی درباره ویژگیهای داستان شهرزاد قصه بگو، در مصاحبه با رادیوفردا میگوید:
محمد بهارلو: شهرزاد درواقع نماینده داستان است. همان شهرزاد قصهگوی معروف است که درواقع با قدرت قصهگویی خود، سلطه شهریار را از کار میاندازد. در هزار و یک شب، قصههای شهرزاد با عشق و لطافت و تخیل و شعر آمیخته است، و به همین ترتیب، درواقع سلطه اصل عقل را که در گذشته، اصل مذکر محسوب میشده است، به زیر میکشد.
شهرزاد، در هزار و یک شب، پارهای از یقینهای فرهنگ پدرسالاری ما را متزلزل میکند و فضای مقدر مرد را، که به ویژه نسبت به زنان وجود دارد، کنار میزند. اما این مواجهه یا مؤاخذهای که در کتاب من نسبت به شهرزاد، زن داستانگوی این داستان قرار دارد، تاکیدی بر جنسیت ندارد. یعنی اگر که انتقامی از این زن کشیده می شود، نسبت به قصهگوست، نه نسبت به جنسیت او. به اصطلاح، او زیر فشار نقل و حکایت گفته است. به همین دلیل درواقع، این شهرزاد قصهگوی ما، شاید دارد یک جور تقاص مادربزرگ قصهگوی خود راپس میدهد.
محمد بهارلو، در مصاحبه با رادیوفردا با اشاره به فضای اضطرابآور همه داستانهای این کتاب، درباره سه داستان دیگر این مجموعه میگوید: به نحوی هر کدام یک مضمون خاصی را تکثیر یا تکرار میکنند. این مضمون، درواقع نوعی بیگانگی یا جدایی، یا تنهایی آدمیزاد است، آدمیزادی که متاسفانه به جای پناه بردن به آدمیزاد، به رویا و تخیل و گاهی هم توهم و کابوس پناه میبرد. وی همچنین در اشاره به نثر و فرم چندصدایی این کتاب میگوید که نثری که در این داستانها به کار برده شده، مبتنی بر چندصدایی، که از راوی اول شخص تمرکززدایی میکند. حتی گویشها و لحنها و صداهای فردی، در آن با یکدیگر تلاقی میکنند و هر یک به اقتضای فضای متن، جنبهای از شخصیتهای متنوع داستانها را بیان میکنند. به گفته محمد بهارلو، حتی فاجعهای که در داستان اتفاق میافتد، بیش از هر چیز، در زبان آن انعکاس پیدا میکند، و در حقیقت، از طریق زبان و روایت است که خواننده در متن تجربه این فاجعه قرار میگیرد و با آن شریک میشود.
کوتاه شده