(rm) صدا | [ 5:27 mins ]
منتقدها در آمريکا فيلم «دریچه در کف اطاق» با شرکت جف بريجز Jeff Bridges و کيم بسينجر Kim Basinger را به خاطر فضاها و بازيها ستايش کرده اند. اين فيلم، که اين هفته در آمريکا روي اکران آمد، در بازسازي قصهاي از جان ايروينگ John Irving داستانپرداز برجسته معاصر، موفق بوده است. در این فیلم نوجوانی تیزهوش با یک زوج میانسال روبرو می شود که در زندگی زناشوئی خود به بن بست رسیده اند. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): کارگردان جوان، تاد ویلیامز چالش پيچيدهاي را در فيلم کردن بخشي از کتاب «بيوهاي براي يک سال » جان ايروينگ براي خود برگزيده است، اما در فیلم «دریچه کف اطاق» با وفادارماندن به پايههاي اصلي قصه و نوشتن يک پرداخت سينمائي نه چندان وفادارانه، به قول منتقد نيويورک تايمز، آقاي A.O.Scott ،فیلم «دریچه کف اطاق» The Door in the Floor بهترين فيلمي که تاکنون از يک اثر John Irving ساخته شده، و از معدود فيلمهائي است که از روي کتاب ساخته شده و از خود کتاب بهترند. از دلايل موفقيت ساکت اما خيره کننده اين فيلم، بازي گرم و پرتلاطم جف بريجز در نقش يک نويسنده ميانسال و نيمه موفق کتابهاي کودکان است که همراه با همسرش در زندگي به بنبست ميرسند.
فيلم «دریچه کف اطاق» در باره برخورد يک دانشجوي ادبيات است که براي کار نزد نويسنده محبوبش ميآيد و به جاي آنکه از نويسنده محبوبش درس ادبيات بياموزد، اولين رابطه جنسي زندگي خود را با همسر او تجربه ميکند.
رمانهاي جان ايروينگ، که بعضي به فارسي نيز ترجمه شدهاند، به خاطر جزئيات دوست داشتني شخصيتها و جذابيت قصهها، تلههاي بسياري براي فيلمسازي که ميخواهد آنها را به فيلم برگرداند، ميگسترند. تاد ويليامز Tod Williams موفق شده است از کنار اين تلهها عبور کند، هر چند همه دلمشغوليهاي محوري جان ايروينگ را دست نخورده باقي گذاشته است: بچههاي مرده، مادرهاي گوشهگير، دبيرستانهاي خصوصي شمالشرق آمريکا، و برخورد يک جوان تيزهوش با مراد مسنتر..
فيلم «دریچه کف اطاق» معروف است به اينکه يک صحنه عريان از عشقبازي دارد با شرکت کيم بسينجر، در نقش زن ميانسال، و Jon Foster در نقش نوجوان باکره، ولي کارگردان فيلم تاد ويليايمز، در ابراز احساسات، اغراق در لحظههاي غيرمتعارف و عريانگوئي افراط نميکند و با پرهيزکاري و امساک، خيلي از صحنههائي که ميتوانست فيلم را به ورطههاي ارزان سانتي مانتاليسم وو خيرهنگري -- وويرسيسم voyeurism -- بکشاند، به تخيل تماشاگر وا ميگذارد.
در فيلم «دریچه کف اطاق» The Door in the Floor هنرپيشه برجسته «جف بريجز» در برابر «کيم بسينجر Kim Basinger» ظاهرا مي شود، که نقش همسر او را بازي ميکنند، در يک زندگي خانوادگي، که شاهد تباهي آن هستيم -- به خاطر اينکه بعد از سالها، این دو حاضر نيستند مرگ دو پسر جوان خود را فراموش کنند و حتي دختر خردسال خود را هم با تعريف جزئيات عکسهائي از برادراني که هرگز نداشته است، روی دیوار راهرو گذاشتهاند، در اين تباهي شرکت داده اند. فيلمبرداري زيباي Terry Stacy از منظرههاي ساحل Long Island در شرق نيويورک، به لحن منزوي و کشدار و با حوصله فيلم کمک ميکنند و هرچه داستان پيجيدهتر و شخصيتها به سوي پايان محتوم قصه خود پيش ميروند، فضا در عکسها مهآلودتر ميشود،
اما فيلم «دریچه کف اطاق» همان قدر که در باره ياس ميانسالي و عزاي والدين فرزند از دست داده است، در باره تغييري هم هست که شخصيت راوي فيلم، نوجوان دانشجو، ميتواند در زندگي خود احساس کند در اثر برخوردي کوتاه و غير منتظره با واقعيت باورنکردني بلبشوي رواني زندگي بزرگترها.
فيلم «دریچه کف اطاق» را منتقد وال استريت جورنال يکي از آن داستانها توصيف ميکند که بيننده ميتواند به جاي تماشاکردن وارد آن شود. منتقد لس آنجلس تايمز مينويسد بريجز Jeff Bridges يک شخصت دوبعدي را چنان از نفس و خون و زندگي پرميکند که انسان عاشق اين شخصيت ميشود و تمام ترفندهائي که براي به وجود آمدن اين موجود افسانهاي به کار رفته را فراموش ميکند.