(rm) صدا | [ 5:36 mins ]
در حاشيه جشنواره بينالمللي فيلم نيويورک، مجموعهاي فيلم نشان داده ميشود که در سالهاي بعد از جنگ به سرمايه آمريکا در اروپا ساخته شد براي ترويج طرح مارشال، با هدف توانبخشی به اروپا برای توسعه اقتصادی و گام برداشتن به سوی دمکراسی . نمايش اين فيلمها، که تبليغات دولتي هستند، مطابق قانون در خود آمريکا ممنوع بود، اما اينک بعد از 50 سال، برگزیدهای از آنها برای نخستین بار در جشنواره فیلم نیویورک به نمایش در میآید. منتقدان در محتوا و پيام اين فيلمها، چيز متفاوتي ميبينند با آنچه اين روزها آمريکا در خاورميانه براي اشاعه آزادي و دمکراسي انجام ميدهد. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): بعد از جنگ جهاني، در سخنراني در دانشگاه هارواد در تاريخ 5 ژوئن 1947،ِ آقاي جرج مارشال، وزير امورخارجه وقت آمريکا، طرحي را اعلام کرد که براساس آن مبلغ 12 ميليارد دلار براي توسعه اقتصادي اروپا، به خصوص کشورهائي مثل آلمان و فرانسه که در اثر جنگ جهاني دوم اقتصاد و صنايع آنها داغان شده بود، اختصاص يافت که بازسازي اقتصادي کشورهاي عمده صنعتي در اروپا و ژاپن از دستآوردهاي آن بود.
روزنامه «نيويورکتايمز» در بررسي فيلمهائي که در فاصله سالهاي 1948 تا 1951 براي تبليغ طرح مارشال توسط استوديوهاي کوچکي در فرانسه، آلمان و ايتاليا ساخته شد، مينويسد اين فيلمها فرق طرح مارشال براي توسعه اروپا را با سياستي که اينک آمريکا در خاورميانه در پيش گرفته است نشان ميدهد. از نظر منتقد نيويورک تايمز، اين فيلمها نشان ميدهد که در طرح مارشال، هدف توانبخشي بود، نه سلطهجوئي يا حتي دستگيري و حمايت.
در اغلب فيلمها، که ترکيبي از مستندسازي، داستانگوئي و تبليغات سياسي هستند، قهرمان خود مردم عادي هستند. فيلم به نام «من و آقاي مارشال» که در سال 1949 توسط قواي اشغالگر آمريکا در آلمانغربي ساخته شده است، نمونه خوبي است.
در فيلم «من و آقاي مارشال» تمرکز بر يک معدنچي 26 ساله آلماني به نام هانس فيشر است ، که شغل خود را خوشبيني ذکر ميکند و ميگويد من را ميتوانيد يکي از مجريان طرح مارشال بدانيد. اين معدنچي ميداند که اروپا در سرآشيبي نابودي قرار دارد. تصاوير حصارهاي خاردار و نظاميان تفنگ به دست چکمهپوش در هر کوي و برزن هم يادآور اين حقيقت هستند که وقتي گرسنگي و بيکاري به جامعهاي فشار بياورد، زمينه براي حکومتهاي فاشيستي و کمونيستي فراهم ميشود، زيرا در برابر گرسنگي و بيکاري گسترده، شعارهاي توخالي و سيم خاردار و اقتصاد کوپني، پاسخهاي آساني به نظر ميرسند.
معدنچي آلماني ميگويد با ماشينآلاتي که به کمک آمريکا و طرح مارشال نصب ميشود، کشور او ميتواند کالاهائي بسازد که همه دنيا به آنها احتياج دارد، و از اين طريق خواهد توانست نان در سفره کارگران خود بگذارد. در پايان فيلم، جملههاي جرج مارشال بر پرده نقش ميبيند که گفته بود: «براي آمريکا نه ممکن است و نه مناسب که يک تنه برنامهاي براي احياي اقتصادي اروپا طرح و اجرا کند. اين کاري است که خود اروپائيها بايد انجام دهند.»
نمونه ديگر، فيلمي است که در سال 1949 در ايتاليا ساخته شده، که بيش از جاهاي ديگر در خطر افتادن به دام کمونيسم بود. در اين فيلم، بعد از نمايش فقربعد از جنگ و تظاهرات کمونيستها، نشان داده ميشود که چگونه گندم ايلينوي، ماشينآلات ديترويت و ذغال سنگ پنسيلوانيا ميتواند به جامعه ايتاليا کمک کند. نتيجهگيري پايان فيلم اين است که کمونيسم از فقر قوي ميشود، ولي کمک آمريکا ميتواند فقر را در جوامع اروپا ريشهکن کند و دمکراسي آمريکائي ميتواند به جوامع اروپا کمک کند به چيزهائي دستيابند که کمونيسم فقط قول آنها در آيندهاي دستنيافتني و دوردست ميداد.
تم اصلي طرح مارشال، توانبخشي به جاي سلطهطلبي، در فيلمهاي ديگر مجموعه هم غالب است. برخي از اين فيلمها در آلمان و برخي ديگر در پاريس ساخته شده اند. در همه اين فيلمها، مسير حرکت جوامع به سوي مردمسالاريآزاديخواه، يا ليبرال دمکراسي، به زباني ساده و با استفاده از نمونههاي مردمي و شخصي بيان شده است، نه به صورت شعارهاي انتزاعي و کليبافي. مثل عنوان يک فيلم ديگر که در سال 1948 ساخته شده، عبارت انگليسي It’s Up to You است که معني آن ميشود «با شماست.»
نيويورک تايمز اين فيلمها را باچند فيلمي مقايسه ميکند که دو سال پيش بعد از فاجعه 11 سپتامبر در مرکزي در وزارت امورخارجه ساخته شد و مسلمانان خاورميانه را مخاطب قرار ميداد. اين فيلمها مسلمانان آمريکا را نشان ميدهند که از فقدان پيشداوري در جامعه آمريکا ابراز رضايت ميکنند، اما فيلمها را اعراب خاورميانه ساختگي و غيرقابل باور دانستند، زيرا در اين فيلمها چهرههاي اصلي در آمريکا بودند نه در خاورميانه.