لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۰۸:۱۸

«در حاشیه»؛ بندبازی بر فراز انتظارات مخاطب و خطوط قرمز


اين يادداشت بر اساس ۱۰ قسمت اوليه مجموعه «در حاشيه» نوشته شده است و اگر قولهای اوليه درست باشد و اين مجموعه ۹۰ قسمت دوام بياورد اين فقط يک ارزيابی اوليه است از فاز آغازين اين سريال.

هر چند شايد از يک منظر صحبت کردن درباره اين سريال در حال حاضر زود باشد اما مسلما آنچه که در اين ۱۰ قسمت مشاهده شده است به عنوان پايلوت يک قصه طولانی، مهم و قابل بررسی است و تا حدودی می تواند افقهای پيش روی اين مجموعه را مشخص نمايد.

داستان «در حاشيه» مثل بعضی ديگر از کارهای گذشته مهران مديری بر اساس حضور يک کاراکتر عاقل و مثبت و چند کاراکتر خلافکار و احمق پيرامون او شکل می‌گيرد. اتفاقا در همين روزهای گذشته انتقادهای زيادی از اين مساله صورت گرفته است اما لزوما اين مساله نمی تواند نقطه ضعفی برای يک سريال طنز به حساب آيد. استفاده از يک الگو برای طرح داستان حتی در موفق‌ترين نمونه های خارجی هم ديده شده است.

به عنوان مثال دو سريال موفق آمريکايی دوستان(۱۹۹۴) و آشنايی با مادر(۲۰۰۵) هر دو بر اساس الگوی قرار گرفتن تعدادی جوان در کنار يکديگر در فضاهايی مثل بار يا کافه و گره خوردن زندگی آنان به يکديگر شکل گرفته است اما هر دوی اين سريال‌ها توانسته اند با تکيه بر کمدی موقعيت و خلق کاراکترهای متفاوت مخاطبان فراوانی برای خود پيدا کنند.

به عنوان مثال دو سريال موفق آمريکايی دوستان(۱۹۹۴) و آشنايی با مادر(۲۰۰۵) هر دو بر اساس الگوی قرار گرفتن تعدادی جوان در کنار يکديگر در فضاهايی مثل بار يا کافه و گره خوردن زندگی آنان به يکديگر شکل گرفته است اما هر دوی اين سريال‌ها توانسته اند با تکيه بر کمدی موقعيت و خلق کاراکترهای متفاوت مخاطبان فراوانی برای خود پيدا کنند.

مهران مديری و تيم نويسندگانش هم در بازگشت مجددشان به تلوزيون ايران بدون هيچ ريسکی سعی کرده اند از اين تجربه موفق استفاده کنند و طرح اوليه داستان خود را هم بر همين اساس پی ريخته اند. مساله اينجاست که با کمی اغماض، ريسک نکردن برای شروع يک مجموعه ۹۰ قسمتی طنز آن هم در فضای صدا و سيمای جمهوری اسلامی ( که حضور در آن برای تيم مديری خود به خود حاشيه ساز است) قابل درک است و می توان فهميد که مجموعه سازندگان با علم به اينکه در اينکار به اندازه کافيه به حاشيه خواهند رفت در انتخاب پايلوت اوليه کارشان از تن دادن به هر گونه ريسکی دوری کرده اند تا حداقل در ساختار قصه خودشان درگير تنش و مشکل نگردند. آينده اين مجموعه مشخص خواهد کرد که آيا تن ندادن به اين ريسک اقدام درستی خواهد بود يا نه.

تيم نويسندگان اين مجموعه مديری نسبتا سر و شکل جديدی را تجربه می نمايد. اين اولين بار است که اميرمهدی ژوله به عنوان سرپرست نويسندگان برای يک مجموعه نود قسمتی با مديری همکاری می کند و مسلما اين مساله می تواند چالش جديدی برای اين طنزنويس موفق باشد.

حضور فعال تيم نويسندگان اين مجموعه در فضاهای مجازی و درک درست و به روز آنان از مناسبات دنيای جوانان امروز ايران نکته مثبتی است که می تواند افق پيش روی اين سريال را اميدوار کننده‌تر ترسيم کند. اما اين مساله ريسک در افتادن سريال به وادی تکه کلامها و شوخی های بی حد و مرز دنيای مجازی را هم تشديد می کند. در همين چند قسمت اوليه هم گاهی در ديالوگها تکيه بيش از حد بر طنز کلامی ديده ميشود و اين مساله ای است که در صورت عدم کنترل می تواند کلاس کاری مجموعه را به شدت پايين بياورد.

در حال حاضر تقريبا بهترين بازيگران کمدی ايران در اين سريال جمع شده اند. بازيگرانی مثل مهران غفوريان، جواد رضويان،نصرالله رادش، محمد رضا هدايتی،سيامک انصاری و خود مديری به تنهايی برای نجات دادن يک مجموعه سينمايی يا تلوزيونی کافی هستند.

مساله مهم اما کنترل بازی های آنها و بازی گرفتن درست از آنان برای يک مجموعه است که مديری قبلا نشان داده است که توانايی آن را دارد. هر چند به نظر می‌رسد به عنوان مثال کاراکتری که محمدرضا هدايتی بازی آن را بر عهده دارد بلاتکليف است و اصولا تيم سازنده هنوز نتوانسته توجيه مناسبی برای حضور وی در قصه پيدا کند و اين کاراکتر به عنوان ادامه دهنده جنس بازی شخصيت طغرل در سريال پاورچين هنوز نتوانسته خودش را به قصه تحميل نمايد. ظاهرا قرار نيست مديری از پتانسيل بازيگری هدايتی(آنگونه که مثلا در شبهای برره اين کار را کرد) استفاره بهتری بنمايد.

به طور کلی حضور اين همه بازيگر طنز مهم و سرشناس به همان اندازه که می تواند به گرفتن اين سريال کمک کند به همان اندازه هم قابليت به خطر انداختن سريال را با خود به همراه دارد. چون حضور کنترل نشده اين همه بازيگر انرژيک طناز در کنار هم خود به خود پتانسيل افتادن به ورطه هرج و مرج و هجو شدن کار را ايجاد می کند اما همانطور که گفته شد مديری قبلا هم نشان داده است که اين قابليت را دارد که از پتانسيل اين بازيگران به صورتی مناسب و کنترل شده استفاده نمايد.

برای يک سريال ۹۰ قسمتی استفاده از تکه کلام ها و لهجه ها و جا افتادن آنها بين مردم می تواند نقش دوپينگ را داشته باشد. تجربه نشان داده است که جامعه ايرانی هر چيزی را( از جمله قصه خوب،بازی خوب، يا پيامهای اخلاقی) را فراموش می کند اما تکه کلامهای مطرح شده در سريالها و فيلمها معمولا در خاطرش می‌ماند. شايد خيلی از مردم ايران فقط اسم سريال موفق دايی جان ناپلئون را شنيده باشند اما سالها بعد از نمايش اين سريال هنوز تکه کلامهای کاراکترهای آن را خيلی از آنان هنوز به کار می‌برند.

برای يک سريال ۹۰ قسمتی استفاده از تکه کلام ها و لهجه ها و جا افتادن آنها بين مردم می تواند نقش دوپينگ را داشته باشد. تجربه نشان داده است که جامعه ايرانی هر چيزی را( از جمله قصه خوب،بازی خوب، يا پيامهای اخلاقی) را فراموش می کند اما تکه کلامهای مطرح شده در سريالها و فيلمها معمولا در خاطرش می‌ماند. شايد خيلی از مردم ايران فقط اسم سريال موفق دايی جان ناپلئون را شنيده باشند اما سالها بعد از نمايش اين سريال هنوز تکه کلام‌های کاراکترهای آن را خيلی از آنان هنوز به کار می‌برند.

چه دوست داشته باشيم چه نه، و چه ساختن و جا انداختن تکه کلامها را واجد ارزشهای هنری و رسانه ای بدانيم يا نه، برای کارهای روتينی مثل«درحاشيه» تکه کلام‌ها می توانند مثل امداد غيبی عمل کنند. در اين سريال تا به حال لهجه و يکی دو تا ازتکه کلامهای تيپی که جواد رضويان آن را بازی می کند اين توفيق را داشته است تا مورد اقبال مخاطبين قرار بگيرد.اين مساله می تواند تا مدتی به سريال برای ماندن در ليست تماشای مخاطب کمک کند اما همچنان چگونگی پيشبرد داستان در اپيزودهای آتی و چگونگی گسترش آن مهترين مساله ايست که می تواند اصليترين نقش را در نگه داشتن يا از دست مخاطب برای اين سريال ايفا کند.

درحال حاضر دو جبهه در برابر«درحاشيه» تشکيل شده است. جبهه اول پزشکانی هستند که با شوخی های اين سريال مشکل دارند و اتفاقا دراين راه نظام پزشکی کشور و وزارت بهداشت را هم در کنار خود دارند. به نظر نمی رسد اين جبهه مشکل خاصی برای اين سريال ايجاد کند و حتی پيش بينی می شود که بتواند به مطرح تر شدن آن هم کمک نمايد. اما در جبهه ديگری هم مخاطبين و بعضا منتقدينی هستند که معتقدند در حاشيه حرف چندانی برای گفتن ندارد و تکرار همان فرمول‌های‌ کليشه شده مديری در سالهای گذشته است.

درحال حاضر دو جبهه در برابر«درحاشيه» تشکيل شده است. جبهه اول پزشکانی هستند که با شوخی های اين سريال مشکل دارند و اتفاقا دراين راه نظام پزشکی کشور و وزارت بهداشت را هم در کنار خود دارند. به نظر نمی رسد اين جبهه مشکل خاصی برای اين سريال ايجاد کند و حتی پيش بينی می شود که بتواند به مطرح تر شدن آن هم کمک نمايد. اما در جبهه ديگری هم مخاطبين و بعضا منتقدينی هستند که معتقدند در حاشيه حرف چندانی برای گفتن ندارد و تکرار همان فرمول‌های‌ کليشه شده مديری در سالهای گذشته است. به نظر ميرسد تا به حال از اين مجموعه سيگنالهای متفاوتی برای مخاطب فرستاده شده است.

بعضی از اين سيگنالها نويد دهنده يک داستان خوب و جذاب هستند و بعضی از سيگنالها هم نا اميد کننده اند و دورنمای يک سريال کليشه ای منطبق با استاندادهای هميشگی تلويزيون دولتی ايران را پيش روی مخاطب می گذارند. شايد همين هم برای اين سريال نقطه مثبتی باشد چون هم کارنامه مديری و تيم او و هم اصول تهيه کارهای روتين نشان ميدهد که پروژه های اينگونه نياز به زمان دارند تا بتوانند خودشان را در ليست برنامه های دلخواه مخاطب جا بدهند.

به نظر ميرسد «در حاشيه» رقابتی سخت را با سريالهای ترکی وکره‌ای شبکه های ماهواره ای فارسی زبان برای ربودن مخاطب ايرانی آغاز کرده است که مسلما پيروزی در اين رقابت نابرابر نياز مبرم به هوش و خلاقيت گروه سازنده و البته گوشه چشم مسوولين صدا و سيمای جمهوری اسلامی در ميدان دادن به اين گروه برای نزديک شدن آنان به خط قرمز دارد.

...........................................................................................

نظر نویسنده الزاما دیدگاه رادیو فردا را منعکس نمی‌کند.

XS
SM
MD
LG