لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۷:۱۷

«هراس و هوس»، فیلمی به‌شدت کوبریکی یا «باسمه‌ای و آماتوری»؟


استنلی کوبریک
استنلی کوبریک
دهه‌ها بود که از فیلم سینمایی «هراس و هوس»، نخستین فیلم بلند استنلی کوبریک، کارگردان پرآوازه و صاحب‌سبک، خبری نبود. در دهه ۱۹۹۰ میلادی، برگشت این اثر هنری به سالن‌های سینما واکنش‌های بسیاری برانگیخت که عموماً با تحسین و نقد‌های مثبت مواجه شد.

اما در این میان تنها خود کوبریک بود که با دیدی تلخ درباره «هراس و هوس» گفت: «فیلمی سرهم‌بندی شده، مشقی و آماتور است که یک شاعر ورشکسته نوشته و چند دوست هم در آن بازی کرده‌اند. مزخرف، ملال‌آور و باسمه‌ای.»

روزنامه آمریکایی لس‌آنجلس تایمز به بهانه انتشار دوباره «هراس و هوس» کوبریک، که به تازگی روی دی‌وی‌دی و بلو‌ـ‌رِی روانه بازار شده، در نگاهی دوباره می‌نویسد که این فیلم آن‌قدر‌ها هم که سازنده‌اش می‌گفت بد نیست.

البته شاید چندان دشوار نباشد که حدس زد چرا کسی مانند استنلی کوبریک با آن میزان دقت وسواس‌گونه و ذهنی کمال‌گرا این چنین بی‌رحمانه به اثر هنری خود تاخته است: کوبریک «هراس و هوس» را زمانی ساخت که تنها ۲۴ سال داشت. نه وقت زیادی داشت و نه بودجه کافی در دست؛ تازه بیشتر‌‌ همان پول هم به لطف عمویی ثروتمند دست و پا شده بود. بازیگران و تیمی بی‌تجربه همراهش بودند و ناچار بود فیلمبرداری را بدون صدابرداری همزمان انجام دهد.



نخستین باری که این فیلم جوانی کوبریک در اکرانی محدود به نمایش درآمد، تعریف و تمجید منتقدان بسیاری را برانگیخت؛ از جمله روزنامه نیویورک تایمز در باره آن نوشت: «این فیلم نشان از آینده درخشانی داشت که در انتظار این نسبتاً تازه‌کارهایی بود که فیلم را ساخته بودند.»

گفته می‌شود استنلی کوبریک که پیش و بیش از هر منتقدی کارهای خود را در مقابل بالا‌ترین استانداردهای ممکن محک می‌زد، نگاتیوهای «هراس و هوس» را نابود کرد و در سال‌های بعد چنان کارهایی را عرضه کرد که عملاً کیلومتر‌ها با نخستین تجربه بلند کارگردانی او فاصله داشت. کارهایی مانند روایت تلخ «بوسه قاتل» (۱۹۵۵)، فیلم جنایی «کُشتن» (۱۹۵۶) و فیلم ضد جنگ «راه‌های افتخار» (۱۹۵۷).

اما داستان به شدت انتزاعی «هراس و هوس» ماجرای چهار سرباز است که از سقوط هواپیما جان به در برده و تلاش می‌کنند راه خود را در یک جنگل بیابند، خط روایی‌ای که از‌‌ همان اول فیلم نشان از تمثیل و حکایت دارد.

صدای راوی که فیلم با آن آغاز می‌شود توضیح می‌دهد که جنگی که در این فیلم به تصویر کشیده شده «هر جنگی» می‌تواند باشد که «خارج از تاریخ» به وقوع می‌پیوندد، و نتیجه می‌گیرد: «این سربازان که می‌بینید زبان ما و زمان ما را پاسدارند، اما وطنی جز ذهن آدمی ندارند.»

فیلمنامه این فیلم کاری از «هاوارد سکلر» بود، هم‌کلاسی دبیرستان کوبریک جوان. سکلر سال‌ها بعد جایزه پولیتزر را برای فیلمنامه «امید سفید بزرگ» دریافت کرد.

کوبریک از نوجوانی عکاس خوبی بود و در فیلم «هراس و هوس» با استفاده از این نقطه قوت خود به بهترین شکل از لوکیشن جنگل استفاده کرد و موفق شد حس کشمکش درونی فزاینده سربازان را انتقال دهد.

طرفداران پر و پا قرص استنلی کوبریک فیلم را مالامال از نشانه‌ها و کُد‌های کارگردان می‌دانند. مکانی که هیچ نشان و علامت راهنمایی در آن یافت نمی‌شود و بر سرگشتگی ذهنی و فضایی شخصیت‌ها تأکید دارد، شخصیت‌هایی که «وطنی جز ذهن آدمی ندارند».

اما به‌رغم نظرات مختلف و ‌گاه متضاد، شاید بتوان بر این واقعیت توافق کرد که «هراس و هوس» آشکار‌ترین تصویر نمادین درونی‌ترین باورهای کارگردان است. در ‌‌نهایت سربازان به اردوگاه دشمن یورش می‌برند و درمی یابند که آنها نیز کسی جز «خودشان» نیستند: هنرپیشه‌های نقش قهرمانان فیلم نقش آدم بد‌ها را هم بازی می‌کنند.
XS
SM
MD
LG