لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۳۷

نیم‌خورشید تابان، رمانی با طعم خاک و خون از آفریقا


چیماماندا انگوزی آدیچیه، نویسنده جوان نیجریه‌ای
چیماماندا انگوزی آدیچیه، نویسنده جوان نیجریه‌ای
جای خوش‌وقتی است که در برهوتی که در جمهوری اسلامی از عرصه ادبیات داخلی و خارجی ساخته شده، هنوز هرازگاهی آثاری داستانی به چاپ می‌رسد که هم خواندنی‌اند و هم گامی بزرگ در راه آشنایی رمان‌دوستان ایرانی با ادبیات روز جهان.

یکی از این آثار که در سال جاری، ۱۳۸۹، با ترجمه ناهید تبریزی – سلامی و کوشش نشر چشمه روانه بازار شده رمان «نیمه‌ی یک خورشید طلایی» نوشته چیماماندا انگوزی آدیچیه، نویسنده اصلا نیجریه‌ای مقیم ایالات متحده، است.

«نیمه‌ی یک خورشید طلایی» که بهتر بود به «نیم‌خورشید تابان» ترجمه می‌شد داستان گیرای زندگی شخصیت‌هایی جذاب است بر بستر تاریخ پرفراز و نشیب کشور آفریقایی نیجریه در اواخر دهه ۱۹۶۰، یعنی زمانی که این کشور درگیر جنگ داخلی موسوم به «جنگ بیافرا» شد، جنگی که خشونت و فجایعی را به دنبال داشت که هنوز اثرات سیاسی و اجتماعی آنها در این کشور محسوس است.

نام این رمان یعنی Half of A Yellow Sun هم اشاره‌ای است به پرچم کشوری در گوشه‌ای از نیجریه که هرگز به رسمیت شناخته نشد: کشور بیافرا که بر پرچم آن نیمی از یک خورشید و پرتوهای آن نقش بسته است. «نیم‌خورشید تابان» برای مردم منطقه جنوب شرقی نیجریه یا همان بیافرا نماد این کشور در نطفه خفه‌شده است.

چیماماندا انگوزی آدیچیه که ۳۰ و اندی بیشتر سن ندارد پیش از این رمان که به تازگی در ایران منتشر شده تنها یک رمان (با عنوان گل ختمی ارغوانی) و یک مجموعه داستان نوشته بود، اما در سال ۲۰۰۶ که «نیم‌خورشید تابان» برای اولین بار به بازار آمد بلافاصله نظر همگان را به خود به عنوان نویسنده‌ای که آینده‌ای بسیار درخشان دارد جلب کرد، تا آنجا که عده‌ای او را وارث راستین دیگر نویسنده بزرگ نیجریه یعنی چینوآ آچبه دانستند. آچبه را بیشتر با رمان «همه چیز از هم می‌پاشد» می‌شناسیم که تا مدت‌ها اثرگذارترین رمان ادبیات آفریقا خوانده می‌شد.

خانم آدیچیه برای این رمان خود که تنها در عرض دو سال به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شد چندین جایزه نیز گرفته است که از آن جمله است جایزه بسیار معتبر ارنج در سال ۲۰۰۷.

او در این رمان اثرات ماندگار استعمار بریتانیا و جنگ بیافرا در میان سال‌های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ را که خود جوان‌تر از آن است که شاهدش بوده باشد با دقت و ظرافتی مثال‌زدنی به‌واسطه زندگی چهار یا پنج شخصیت و زندگی پرتلاطم آنها نشان می‌دهد: پروفسور ادنیگبو و اولانا، زن و شوهری روشنفکر و حامی استقلال بیافرا، اوگو، خدمتکار نوجوان آنها، و کای‌نه‌نه، خواهر اولانا، که معشوقی انگلیسی دارد به نام ریچارد که در جایی از داستان با اولانا هم‌بستر می‌شود. (ناشر و مترجم قاعدتا باید چند صحنه معاشقه و هم‌بستری در این رمان را حذف کرده باشند.)

چیماماندا آدیچیه زندگی این افراد را در قالب داستانی غیرخطی و از طریق چند پرش در زمان برای ما تعریف می‌کند که شاید ترفند تازه‌ای نباشد، اما با ضرب‌آهنگ زندگی این عده آفریقایی در نیجریه آن زمان بسیار همخوانی دارد. داستان این طور شروع و تمام می‌شود: از صلح به جنگ به صلح و نهایتا به جنگ.

اما جدای از حذف‌هایی که به نظر می‌رسد این‌روزها در ایران برای گرفتن مجوز چاپ الزامی شده، اگر ترجمه این رمان بسیار خواندنی به بدی و بی‌معنایی طرح جلدش و شلختگی و نادرستی ضبط نام نویسنده‌اش نباشد، ناشر و مترجم هم خوانندگان را چند روزی به خواندن داستانی ارزشمند مهمان کرده‌اند و هم نویسنده‌ای را به رمان‌دوستان ایرانی معرفی کرده‌اند که گمان نمی‌کنم پیش از این اثری از او در ایران منتشر شده باشد.

مترجم نام نویسنده را «چیماماندا گزی ادیشی» نوشته که غلط است. پرتوقعی نیست اگر در این عصر اینترنت از مترجمان جوان بخواهیم هر روز در کنار وب‌گردی و گشتن در یاهو و جی‌میل و فیس‌بوک سری هم به وب‌سایت‌های تخصصی مربوط به کار خود بزنند تا دست‌کم اسم نویسنده‌ای ناشناخته در ایران را به‌درستی به خوانندگان انتقال دهند و اسمی غلط را در عرصه ادبیات خارجی جا نیندازند.

از جمله این وب‌سایت‌ها که به کار نویسندگان و مترجمان ایرانی می‌آیند یکی هم «ورلد بوک کلاب» بی‌بی‌سی است که مصاحبه‌ای بسیار شنیدنی دارد با خانم آدیچیه، مصاحبه‌ای که هم تلفظ صحیح نام او را روشن می‌کند و هم برای آنها که ادبیات را جدی‌تر دنبال می‌کنند می‌تواند در شناخت این نویسنده و بسیاری از نویسنده‌های دیگر (در مصاحبه‌های دیگر) بسیار روشنگر باشد.
XS
SM
MD
LG