لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۲۰

مرتضی؛ صدای شاد «انار» زیر بارش بمب و موشک


صدای مرتضی برجسته -با نام هنری «مرتضی»- برای نسلی که دوران نوجوانی و جوانی‌اش را در دهه شصت خورشیدی سپری کرده، خاطره انگیز است. صدای مرتضی در سال‌هایی نه چندان دور، زیر بمباران‌ها و موشکباران‌های جنگ ایران و عراق، شادی را به خانه‌ها می‌آورد. در تازه‌ترین «نگاه تازه» - و به مناسبت انتشار آلبوم تازه‌اش- سراغ خواننده‌ای رفته‌ایم که با سر تراشیده رفت به برنامه تلویزونی فریدون فرخزاد تا تنها چندی بعد ستاره شود...



  • آقای مرتضی! چه اتفاقی افتاده که مدتی است خوانندگی را کنار گذاشته‌اید؟

مرتضی: من خوانندگی را کنار نگذاشته‌ام، چون خوانندگی در خون ما هست. تقریباً چهل و یک سال است که داریم خاک این صحنه را می‌خوریم. خوانندگی اصلاً با روح و خون ما قاطی شده. هفته آینده آلبوم جدیدم به بازار خواهد آمد؛ اسمش «سپاسگزار» است که به مناسبت چهلمین سال فعالیت هنری‌ام، آن را منتشر خواهم کرد. وقتی از ایران خارج شدم، به آمریکا آمدم. در اینجا، وقتی گذرنامه‌ام را برای تمدید فرستادم سفارت ایران، متأسفانه دیگر آن را به من پس ندادند و من مجبور شدم مقیم آمریکا بشوم. از همان وقت، وظیفه خودم دانستم که موسیقی فولکلوریک خودمان را که داشت از بین می‌رفت و دیگر به آن توجهی نمی‌شد -در حدی که در توانم بود- زنده کنم. خوشبختانه موفقیت‌های زیادی به دست آورده‌ام. آلبوم اولم «دایه دایه» بود و بعد آلبوم «انار انار». خوشبختانه تعدادی از دوستان و همکارانم نیز به این مسئله توجه کردند و آن‌ها هم تعدادی از این آهنگ‌های محلی را بازسازی کردند.

  • اجرای این نوع آهنگ‌ها با ارکستراسیون پاپ جالب توجه است. البته شیوه عرضه این کارها هم مهم است. شما در این راه از ناصر چشم آذر کمک گرفتید؟

نگاه شما:
  • به برنامه نگاه تازه می‌توانید به ایمیل آدرس javanan@radiofarda.com ایمیل بفرستید.

تلفن پیامگیر اختصاصی نگاه تازه: ۰۰۴۲۰۲۲۱۱۲۴۱۱۴
  • ایمیل مرتضی برای شنوندگان علاقه‌مند تماس با این هنرمند:moryusa@gmail.com
بله، آن آلبوم اول را با ناصر چشم‌آذر کار کردیم. در شرایط خیلی دشواری آن آلبوم را به بازار دادم، برای آنکه تازه از ایران آمده بودم و از نظر مالی در شرایط خیلی بدی بودم و ناصر خیلی به من کمک کرد. آلبوم اول را که به بازار دادیم، فوق‌العاده مورد استقبال قرار گرفت. همین موفقیت باعث شد که آلبوم دوم را با انرژی بیشتری به بازار روانه کنیم. آهنگ‌های آلبوم «انار انار» خوشبختانه خیلی فراگیر شد؛ «انار انار» آهنگی است بلوچی از سرزمین هم‌مرز افغان‌های عزیز، که آنها هم نسبت به این آهنگ احساس مالکیت دارند.

  • اکثر کسانی که مرتضی را می‌شناسند، آشنایی‌شان با همین آهنگ «انار انار» است. در دهه شصت، شما آهنگ سیاسی هم خوانده بودید؛ همان آهنگ «داروغه» با شعر مسعود امینی...

آن زمان که ما این آهنگ‌ها را می‌خواندیم، نسلی که الان احتمالاً حدود سی، سی و پنج ساله است، آن وقت‌ها هفت هشت ساله بود. این آهنگ‌ها باعث شدند که زبان فارسی در خارج از کشور از بین نرود. و اما در مورد سیاسی خواندن... هنرمند، از هر نوع که باشد، در مواقع خاص بحران‌های اجتماعی سیاسی در مملکت خودش، احساس وظیفه می‌کند که کاری انجام بدهد. مسئله مهم این است که ما این آهنگ‌ها را با سرمایه شخصی خودمان می‌ساختیم؛ از نظر مادی در بازار، هیچ بازدهی برایمان نداشت.

  • باید یادآوری کنم که بعد از وقایع اخیر پس از انتخابات در ایران و اعتراضات بخش بزرگی از مردم و سرکوب آنها، شما از جمله معدود خوانندگانی بودید که در این باره ترانه‌ای هم اجرا کردید.

خود من سه تا آهنگ اجرا کردم که شاید یکی از آنها به دست شما رسیده...

  • ما یکی را دیدیم؛ همان که با داریوش و چند نفر دیگر از جمله شهره آغداشلو خوانده بودید...

آهنگی که صحبتش را میکنید ماجرایش از این قرار بود که آقایی ایرانی‌الاصل به اسم مامز تایلور که رپ می‌خواند به من زنگ زد و گفت که: «می‌خواهم تو بیایی در این کار، قطعه‌هایی را به فارسی اجرا کنی تا دوزبانه بشود.» یک شعر انگلیسی به من داد و گفت: «ما این را می‌خواهیم ترجمه کنیم.» من آن شعر انگلیسی را گرفتم و آن شعر فارسی را که می‌شنوید خودم نوشتم و گذاشتم روی آن و بقیه بچه‌ها هم اجرا کردند. اول خود من تنها بودم. بعد که کار شکل و شمایل خوبی گرفت، بقیه دوستان هم آمدند: آقای داریوش آمد خواند، خانم شهره آغداشلو بود و آقای پرویز صیاد که با آقای ستار در این آهنگ هم‌صدا شدند. جالب این است که ویدئو این آهنگ را فقط با تلفن موبایل گرفته بودند، تا کیفیت تصویرها مانند همان فیلم‌هایی باشد که از داخل ایران می‌فرستادند؛ [یعنی] فیلم‌هایی که جوانان با تلفن همراه از رویدادها می‌گرفتند و می‌فرستادند خارج و روی اینترنت قرار می‌دادند.

هم‌بسته با «ندا»


  • آقای مرتضی! برگردیم به گذشته. نسل پیش از ما وقتی مرتضی را شناخت، که اولین کار هنری اش با نام «عشق زودگذر» منتشر شد ترانه‌ای که با مسعود هوشمند و پرویز مقصدی کار کرده بودید. چطور شد وارد این ماجرا شدید؟

تصمیم دارم داستان آهنگ‌هایم را بنویسم. البته حالا نمی‌توانم، چون مشغله زیاد دارم؛ از جمله «خانه فرهنگ ایران» را در لوس آنجلس درست کرده‌ایم تا بتوانیم فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور را در اینجا منعکس کنیم. اما حتماً این کار را خواهم کرد. در مورد این آهنگ «عشق زودگذر»... آن زمان سرباز بودم. یک روز، آقای سرهنگی آمدند گفتند که تو صدای خوبی داری. (من تابستان‌ها، در کمپ افسران می‌خواندم.) بعد مرا معرفی کردند به آقایی به اسم یادگار که در خیابان لاله زار، بغل سینما رکس یا سینما اسکار، صفحه‌فروشی داشت. من می‌رفتم پیش ایشان. آقای یادگار مرا معرفی کرد به پرویز مقصدی. پرویز مقصدی آهنگی ساخته بود به اسم «عشق زودگذر» که شخصی به اسم منفرد آن را اجرا کرده بود و از حق نباید گذشت، انصافاً هم قشنگ خوانده بود. اما بین او و پرویز مقصدی گویا درگیری لفظی پیش آمده بود. در نتیجه، مقصدی دلش نمی‌خواست آن آهنگ را بدهد به او بخواند. آمد به من گفت: «تو بیا این آهنگ را بخوان، امتحان کنیم ببینیم چطور می‌شود.» رفتیم استودیو و من آن را خواندم. مقصدی گفت: «من از صدای تو خوشم آمده، اما باید تحریرها را کمی تمرین کنی.» بار دوم که رفتم خواندم، مقصدی به آقای یادگار گفت: «من این آهنگ را روی صدای این شخص [یعنی من مرتضی] بیشتر می‌پسندم و دلم نمی‌خواهد آن را بدهم به منفرد.» البته گفتم که مرحوم منفرد آهنگ را خیلی قشنگ خوانده بود، ولی آن شرایط به نفع من تمام شد و آن آهنگ با صدای من ضبط و پخش شد. اتفاق دیگری که افتاد این بود که یکی از دوستانم به من گفت، آقایی به نام فریدون فرخزاد که از آلمان به ایران آمده ، می‌‌خواهد شو تلویزیونی بگذارد. همین شوهایی که امروزه در آمریکا و اروپا این همه مد شده است، آن مرد بزرگ حدود سی و هفت سال پیش در ایران اجرا می‌کرد. باری، ما چهارده نفر بودیم که در آن برنامه شرکت کردیم و من مقام اول را به دست آوردم.

  • شنیده‌ام جایی تعریف کرده بودید که پیش از اینکه بروید در تلویزیون آهنگتان را ضبط کنید، موی سرتان را در سربازی زده بودند...

بله متأسفانه... آقای فرخزاد برای من قرار ضبط گذاشته بود و من طبیعتاً به عنوان یک جوان مشتاق، خیلی آرزو داشتم که وارد تلویزیون بشوم. ظهر روز پنجشنبه که سربازها را مرخص می‌کردند، فرماندهی پادگان آمد سان ببیند، به من که رسید گفت: «تو چرا موهایت بلند است؟» گفتم: «ببخشید تیمسار! الان پنجشنبه است، می‌روم میزنم» گفت: «نخیر، چرا تا الان گذاشتی اینقدر بلند شود؟» گفتم: «تیمسار! آخر من باید بروم تلویزیون...» گفت: «تو کی هستی که در تلویزیون راهت بدهند؟» و دستور داد: «همین الان ببرید موهایش را بزنید!» من واقعاً ناراحت شده بودم و هی التماس می‌کردم، ولی فایده نداشت. همان لحظه، موهایم را با نمره یک زدند. آمدم منزل، بلافاصله زنگ زدم به مرحوم فرخزاد، گفتم: «آقای فرخزاد! اینطوری شده. موهای مرا از ته زده‌اند... تیمسار غضب کرد.» گفت: «مانعی ندارد. اتفاقاً خیلی هم جالب است. همینطور با سرِ زده بیا».

  • همین ترانه «عشق زودگذر» را آنجا خواندید؟

بله. «عشق زودگذر» در همان فستیوال مقام اول را به دست آورد.

  • این برنامه «میخک نقره‌ای» فریدون فرخزاد معدن بروز استعدادهای ناب خوانندگی بود؛ بویژه نسل جوان آن زمان. یادتان است چه خواننده‌هایی از طریق همین برنامه مطرح شدند؟

از کسانی که می‌توانم اسمشان را ببرم و هنوز رو پا هستند، آقای ابی است که با هم در همان فستیوال شرکت کرده بودیم.

  • ایشان چندم شد؟

آقای ابی دوم شدند. البته ایشان صدای خیلی قشنگی دارند، ولی خُب، نمی‌دانم چه شد در آن شرایط، مردم اینطور رأی دادند.

  • غیر از شما و ابی چه کسانی بودند؟

سُلی، نلی، شهرام، نوش‌ آفرین، لیلا فروهر... اینها همه از برنامه‌های فریدون فرخزاد معرفی شدند.

  • ولی آنچه شما را به نقطه‌ای رساند که از نظر سبک و استیل مشخص شدید و چهره هنری خاصی از شما ساخت، ترانه‌ای بود به اسم «گریه نکن» از ایرج جنتی، با آهنگ داوود اردلان...

اتفاقاً در این آلبوم جدیدم این ترانه را بازسازی و بازخوانی کرده‌ام، چون یکی از ترانه‌هایی بود که در مدت خیلی کوتاه، رشد عجیب غریبی کرد و خیلی فراگیر شد. البته بعد از آهنگ «عشق زودگذر»، من چند تا آهنگ دیگر هم اجرا کرده بودم، اما خیلی چشم‌گیر نبود در آن زمان. بعد، با آهنگ «فقیر» بود که دومرتبه یک شکل و سبک و فُرم دیگری من پیدا کردم؛ از ساخته‌های لقمان ادهمی بود. بعد از آن، بازهم فعالیت زیاد داشتم. مثلاً در فیلم‌های فارسی، شاید پنجاه شصت تا آهنگ خواندم که خیلی‌هایشان نمی‌دانم کجاست...

  • راجع به این آلبوم جدیدتان کمی توضیح بدهید لطفاً.

شعر و آهنگ شش تا از کارهای این آلبوم را خودم ساخته‌ام. یک آهنگ از سعید محمدی دارم که در آلبوم‌های قبلی، آهنگ‌های «دخترآقا»، «لیلا» و «خالو خالو» را برای من ساخته بود. یک آهنگ هم از آقای حبیب دارم. یکی از آهنگ‌ها را هم آقای پوریا ساخته. و همان‌طور که گفتم، بقیه‌اش کار خود من است. آلبوم شاد و خوبی است.
XS
SM
MD
LG