لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۳۱

راس میرکریمی: «ایران بر سر دو راهی انزوا و گشایش»


راس میرکریمی
راس میرکریمی
در کالیفرنیا، ایالت میزبان صدها هزار ایرانی مهاجر، شهر سانفرانسیسکو به موج حامیان حقوق معترضان به اعلام نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران پیوسته است.

سانفرانسیسکو شهری که تنها تندیس ندا آقا سلطان ، دختر ۲۷ ساله ایرانی را که در اعتراض به نتایج انتخابات در روز شنبه ۳۰ خرداد ماه به ضرب گلوله کشته شد را در تالار شهر خود جای داده است. این شهر، محل اقامت اولین ایرانی آمریکایی تباری است که شهروندان او را به عضویت در هیئت مدیره این شهر برگزیده‌اند.

او که در آمریکا به دنیا آمده و بزرگ شده است از حامیان باراک اوباما ، رئیس جمهور آمریکا و از چهره‌های شاخص حزب سبز و همچنین از منتقدان واکنش نظامی در مورد ایران است. او برای حل مشکلات ایران، از مدافعان روشی است که به «دیپلماسی شهروندی» معروف شده است.

این رجل سیاسی ایرانی – آمریکایی ۴۸ ساله، بر هر دو بخش هویت ایرانی و آمریکایی خود تأکید می‌کند وهمچنین با شون پن، کارگردان و هنرپیشه هالیودی که در سال ۲۰۰۵ برای نگارش گزارشی از وضعیت سیاسی ایران به این کشور سفر کرده، مقاله‌ای مشترک درباره رویدادهای پس از انتخابات ۲۲ خردادماه در ایران منتشر کرده است.

راس میرکریمی، اولین عضو ایرانی تبار هیئت مدیره شورای شهر سانفرانسیسکو ، میهمان گفت‌وگوی ویژه رادیو فرداست.

رادیو فردا: آقای میرکریمی، موضع شهر شما، سانفرانسیکسو، درباره نتایج اعلام شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و معترضان به این نتایج چیست؟

راس میرکریمی:
من به عنوان اولین آمریکایی ِ ایرانی‌تبار که به عضویت هیئت مدیره شورای شهر سانفرانسیسکو انتخاب شده‌ام، قطعنامه‌ای در این باره تنظیم کرده‌ام که هیئت مدیره نیز همگی آن را تصویب کرده‌اند. شهردار شهر سانفرانسیسکو هم این قطعنامه را به رسمیت شناخته است که طبق این قطعنامه، مردم شهر سانفرانسیسکو در کنار مردم ایران ایستاده و از آنان حمایت می‌کند.

«من معتقد به دخالت آمریکا، یا رک بگویم، هیچ کشور دیگری در امور داخلی ایران نیستم و فکر هم نمی‌کنم که آمریکا مشروعیت اخلاقی لازم را برای اینکه به مردم ایران بگوید چکار کنید یا نکنید، را داشته باشد. ما باید هر چه می‌توانیم بیشتر از مردم ایران حمایت کنیم و این حمایت را به صلح‌آمیزترین شیوه بیان کنیم.»
اهمیت اینکه چه کسی در ایران حامی کدام نامزد انتخاباتی است، در این قطعنامه کمتر از این است که ما می‌خواهیم حقوق بشر مردم ایران به رسمیت شناخته شود. درحالی که مردم معترض از نتایج انتخابات ۲۲ خرداد می‌کوشیدند از منافع دموکراتیک خود استفاده کنند با وحشی‌گری و مقابله بی‌رحمانه، مواجه شدند.

طبیعی است که این امر در کالیفرنیا که میزبان صدها هزار ایرانی– آمریکایی است موجب بروز نگرانی شده است. برای ما اصلاً قابل قبول نیست که اعتراض میلیون‌ها ایرانی که در واکنش به تخلف انتخاباتی به خیابان‌ها آمده‌اند. یا تنها می‌خواهند از حق آزادی بیان خود برای زدن حرف‌هایشان استفاده کنند، نادیده گرفته شود. این چیزی است که من فکر می‌کنم با خواسته‌های ما در کالیفرنیا هماهنگی دارد.

آیا شهرهای دیگر آمریکا هم، راه و روش سانفرانسیسکو را در برابر رویدادهای جاری ایران در پیش خواهند گرفت یا خیر؟

ما اولین شهر آمریکا بودیم. اما در چندین شهر در سراسر کشور آمریکا نیز، قطعنامه‌ها یا مصوبه‌های مشابهی در این مورد ارائه شد که احترام حکومت ایران به موازین شناخته شده حقوق بشر را خواستار شده بودند. بنابر این من مفتخرم که ما توانستیم به آغاز و دامن زدن به این روند کمک کنیم.

اما می‌خواهم تأکید کنم که این اقدامات تنها منحصر به ایرانیان یا برای ایرانیان در آمریکا و یا حتی ایرانیان مقیم سایر کشورهای خارج از ایران نیست. این گونه اقدامات اکنون به یک جنبش (جهانی) تبدیل شده است. من دوستانی در جامعه سیاه پوست، جامعه اسپانیایی زبان، جامعه چینی‌تبار و آسیایی، جامعه آمریکایی یا سایر جوامع دیگر دارم که همگی، با درجاتی، با ایرانیان احساس همبستگی می‌کنند.

نکته مهم این است که سازمان دادن به فعالیت ایرانیان، تاکنون محدود به ایرانیان بوده اما اکنون دامنه این سازماندهی از مرز ایرانیان و آمریکاییان فراتر رفته و متنوع شده و مردم جهان، همگی در صف متحدی در کنار مردم ایران ایستاده‌اند.

شما در نوشته هایی که به همراه شان پن، هنرپیشه و کارگردان هالیوود و ریس ارلیک روزنامه‌نگار آمریکایی منتشر کرده‌اید، گفته‌اید که به جای برخورد نظامی با ایران، آمریکا بایستی از دیپلماسی شهروندی استفاده کند. ممکن است چند نمونه از کاربرد مفهوم دیپلماسی شهروندی را مثال بزنید؟

«مردم ایران و آمریکا همواره روابط صمیمانه‌ای با همدیگر داشته‌اند. حتی اگر دولت‌ها هم با همدیگر سرشاخ بوده‌اند، روابط میان مردم با یکدیگر گرم و صمیمانه بوده است. این را هم نباید ندیده بگیریم که هر چقدر هم دولت ایران بر میزان این موانع بیفزاید باز هم بر این باورم که می‌توان با کاربرد یک دیپلماسی شهروندی مصمم و هدفمند میان دو کشور و مردم این موانع را از پیش راه برداشت.»
حتماً؛ بسیار خوشحال می‌شوم در این مورد توضیح دهم. من فکر می‌کنم دیپلماسی شهروندی، مناسب‌ترین روش و بهترین نوع برخورد میان ایرانیان و آمریکاییان است. درس‌های دوران جنگ سرد میان شوروی و آمریکا، درس‌های بسیار آموزنده‌ای است. سازمان‌های غیر دولتی مدافع صلح و عدالت اجتماعی، جنبش حفظ محیط زیست و مبارزه با سلاح‌های هسته‌ای، جنبش زنان و جنبش رهایی بخش بین‌الادیان، که مبتنی بر استراتژی ایجاد ارتباط میان مردم آمریکا و مردم شوروی سابق بود، موجب درک متقابل اهمیت و لزوم تنش‌زدایی میان این دو کشور شد.

این روش محدود به ارتباط میان دولت‌ها نبود. بلکه در کنار آن روابط دو جانبه شهروندان دو کشور و دیپلماسی شهروندی نیز به کار گرفته شد.

مردم ایران و آمریکا همواره روابط صمیمانه‌ای با همدیگر داشته‌اند. حتی اگر دولت‌ها هم با همدیگر سرشاخ بوده‌اند، روابط میان مردم با یکدیگر گرم و صمیمانه بوده است. این را هم نباید ندیده بگیریم که هر چقدر هم دولت ایران بر میزان این موانع بیفزاید باز هم بر این باورم که می‌توان با کاربرد یک دیپلماسی شهروندی مصمم و هدفمند میان دو کشور و مردم این موانع را از پیش راه برداشت.

با این همه منتقدان شما در آمریکا با نظراتتان مخالفند و می‌گویند دیپلماسی شهروندی در برخورد با حکومت‌هایی مانند حکومت ایران که سرکوبگر ، مذهبی و اقتدارگرا هستند و همزمان هولوکاست را انکار می‌کنند و خواهان محو اسرائیل از نقشه جهان هستند، کاربردی ندارد، یا مدت زمان زیادی طول می‌کشد تا این روش مؤثر واقع شود و تا آن زمان، ایران به سلاح هسته‌ای مسلح شده است. پاسخ شما به منتقدانتان در هر دو طیف راست و چپ چیست ؟

من با آنها اختلاف نظری بر سر این موضوع که موانع زیادند، ندارم. اما فکر می‌کنم مردم شوروی، احساساتی به واکنش سرکوبگران دیکتاتوری و حکومت کمونیست در برابر افزایش خواسته‌های آزادیخواهانه در آن کشور داشتند. حکومت ایران هم، اگر چه نه شدیدتر، دستکم به همان شدت با معترضان برخورد می‌کند.

فکر می‌کنم این پاسخ درست است. اما چه فکر دیگری می‌شود کرد؟ همان طور که گفتم مردم ایران و آمریکا روابط صمیمانه‌ای با همدیگر داشته‌اند. ما نباید بر روی این مناسبات و این تجربه خط بطلان بکشیم. به همین دلیل است که فکر می کنم دیپلماسی شهروندی می‌تواند ادامه این گونه روابط باشد.

در زمانی که پرزیدنت اوباما می‌کوشد در سطح دولتی مابین خودداری از دخالت و امور داخلی ایران و بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت مردم ایران تمایز قائل شود، در سطح دولت‌های محلی و منطقه‌ای آمریکا، بخصوص در مناطق شهری و بخش‌هایی که میزبان جمعیت قابل توجهی از ایرانیان هستند، رک‌گویی بیشتری داشته باشد. باید کوشش خود را بکنیم حتی اگر حکومت ایران روش‌های سرکوب‌گرانه را ادامه دهد.

فکر می‌کنم به طرقی از راه‌ها، بالاخره، خواست تحقق صلح و راه دموکراتیک برای مردم ایران در جامعه ایران شکل می‌گیرد. بخصوص که جامعه ایران جامعه‌ای جوان و مملو از جوانان زیر ۳۰ سال است. به همین دلیل هم نمی‌توان از بروز این خواسته‌ها جلوگیری کرد. حتی اگر حکومت ایران بر میزان انزوا و شدت سرکوبگری خود بیفزاید اما دیر یا زود خواسته‌های مردم ایران بروز خواهد کرد.

آیا این روزها موقعیت‌هایی دست می‌دهد که گاهی فکر کنید آمریکایی هستید و گاهی فکر کنید ایرانی؟

(با خنده) من هر دویش هستم، هر دو ...

می‌توان بین این دو هویت تفکیک کرد؟ یا هر دو در کنار هم وجود دارند؟

فکر می‌کنم مردم به من صورت یک عنصر ترکیبی نگاه می‌کنند. پیش از انتخاب من و آقای اوباما، رسانه‌ها درباره ما واژه (عنصر ترکیبی) را به کار می‌بردند. بله، این درست همان چیزی است که من هستم.

دلیل مطرح شدن این سؤال این بود که می‌خواستم بپرسم نظرتان در مورد رویدادهای داخلی ایران چیست؟ نمی‌خواهم این پاسخ را بشنوم که به عنوان یک شهروند آمریکایی، نباید با تفسیر رویدادهای سیاسی ایران، در امورد داخلی ایران دخالت کرد. می‌خواهم بدانم آیا به آینده فعالیت‌های اصلاح‌طلبان امیدی دارید؟

بگذارید تأکید کنم که من معتقد به دخالت آمریکا، یا رک بگویم، هیچ کشور دیگری در امور داخلی ایران نیستم و فکر هم نمی‌کنم که آمریکا مشروعیت اخلاقی لازم را برای اینکه به مردم ایران بگوید چکار کنید یا نکنید، را داشته باشد. ما باید هر چه می‌توانیم بیشتر از مردم ایران حمایت کنیم و این حمایت را به صلح‌آمیزترین شیوه بیان کنیم.

مردم ایران حق تعیین سرنوشت خود را دارند و این در خور آنهاست و باید این حق را در آمریکا به رسمیت بشناسیم ولی فکر می‌کنم وقتی دموکراسی در جایی حاکم نیست، که در ایران هم حاکم نیست، و نوعی دین‌سالاری حاکم است که از پیش نامزدهای انتخاباتی را بر می‌گزینند و این امر به دل جهانیان، چه آمریکایی و چه ایرانی نمی‌نشیند. چون برخی شهروندان و اقشار اجتماعی از حق خود محرومند و پذیرفتن این امر سخت است. این چیزی است که باعث نزدیکی مردم اینجا و مردم هر جای دیگر جهان با مردم ایران می‌شود.

پرسش آخرم این است که در رقابت‌های دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، هیچوقت پتانسیلی برای اجرایی شدن آرمان‌هایی که به آن باور دارید، دیده‌اید؟

بله. فکر می‌کنم. فارغ از اینکه چه کسی به کدام نامزد رأی داده یا اینکه چه کسی به ادامه وضع موجود مهر تأیید زده یا چه کسی در واکنش به تخلفات انتخاباتی، اقدام کرده است، ایران هم اکنون بر سر یک دوراهی است. با دیدن رویدادهای پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ماه و وقایع بعد از آن، می‌توانم اظهار کنم که ایران با دو راه روبه‌روست.

یا اینکه ایران منزوی‌تر شده و از دیگر کشورهای جهان فاصله بگیرد و در ورطه میهن‌پرستی افراطی و حتی بیگانه هراسی فرو رود و یا اینکه بر عکس، موفق می‌شود و بر مار پیچ سقوطی که بر بخش‌های اقتصاد ایران چنگ انداخته، فائق می‌آید و کشور را از انزوا به در آورده و برخی از ابتدایی‌ترین حقوق دموکراتیک مردم را که پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ماه و در حین و پس از آن مطالبه شده است به رسمیت می‌شناسد.
XS
SM
MD
LG