لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۲۱

ايلخانان مغول در ايران،ويرانگر يا مروجان تمدن و فرهنگ؟


کتاب «ايران در عهد ايلخانان مغول،رنسانس ايرانی»،نوشته جورج لين،که برگردان فارسی آن در روزهای اخير با ترجمه ابوالفضل رضوی منتشر شد،از جمله آثاری است که با طرح برداشت هائی مغاير با برداشت های غالب در جامعه ايرانی،پرسش های نو و تازه ای را مطرح و راه را بر منظر چند صدائی در نگاه به تاريخ ايران و بر نقد مفاهيم برآمده از برداشت غالب در ذهنيت ايرانيان معاصر هموارتر می کند.

ايرانيان در صد و اندی سال اخير چندين بار تاريخ گذشته خود را بازآفرينی کرده و هربار با منظری متفاوت،گذشته خود را روايت و ارزيابی کرده اند.

از دهه ۶۰ به بعد نيز نقد و بازخوانی تاريخ گذشته به روندی مطرح و مهم در فرهنگ ايران بدل شد.بازخوانی تاريخ از منظر نو با قدرت گرفتن گرايش به ديگرگون کردن موقعيت کنونی در چند سال اخير پررنگ تر شد و بر اين بستر است که کتاب هائی چون «ايران در عهد ايلخانان مغول،رنسانس ايرانی» با طرح پرسش هائی که از نگاهی متفاوت برمی خيزند،کاربردی موثر می يابند.

کتاب «ايران در عهد ايلخانان مغول» در ۷ بخش با عنوان های عقوبت آسمانی يا مشيت پنهان الهی،سقوط بغداد و پيامدهای آن،مرزهای ناآرام،ايالات،خاندان جوينی،خواجه نصيرالدين طوسی و بازگشت پادشاه تدوين شده است.

جورج لين،مولف «ايران در عهد ايلخانان مغول»،که مورخی سرشناس و از متخصصان دوران مغول در ايران است،حمله مغول به ايران را ويرانگر تمدن و فرهنگ ايرانی می داند اما بر آن است که دوران به تقريب صد ساله فرمانفرمائی ايلخانان مغول بر ايران،که با هجوم و حکومت هلاکو خان مغول بر ايران در سال ۶۵۴ هجری قمری(۱۲۵۶ ميلادی) آغاز و حدود ۷۵۰ هجری قمری (۱۳۳۵ ميلادی)به پايان رسيد،دورانی است که در آن فرهنگ و تمدن ايرانی چندان توسعه و ارتقاء يافته که از اين دوران می توان به نوعی نوزائی يا رنسانس تعبير کرد.

موج اول حمله مغولان به سلطنت خوارزمشاهيان بر ايران پايان داد و ايران را به ويرانی کشاند اما در موج دوم،که با هجوم هولاکوخان به ايران آغاز شد، حاکمان مغول کوشيدند تا به جای ويرانی و قتل عام مردم بر آنان حکومت کنند.

هولاکو خان مغول به عمر دو قدرت مذهبی دوران پايان داد و حکومت اسماعيليه را ،که از خلفای فاطمی مصر هواداری می کردند،بر بخشی از ايران و چند قرن حکومت خلفای عباسی را بر مهم ترين بخش های جهان اسلام برانداخت.

ايلخانان مغول اداره مناطق تصرف شده خود را به ديوانسالاران ايرانی سپرده و کسانی چون خواجه نصرالدين طوسی،شمس‌الدين جوينی،عطاالملک جوينی و خواجه رشيدالدين همدانی را،که از دانشمندان عصر خود بودند،به رايزنی برگزيده و به مديريت ديوانسالاری خود برگماردند.

جورج لين در کتاب «ايران در عهد ايلخانان»بر آن است که مغولان از هلاکوخان به بعد،به راهنمائی رايزنان ايرانی خود،به مروجان و مشوقان توسعه و ارتقاء معماری،نقاشی،نجوم،طب،رياضيات و تاريخ نويسی بدل شده،نظام مالياتی و اداری را اصلاح و دوران نوينی را در رشد و توسعه تمدن و فرهنگ ايرانی پديد آورند که می تواند به نوعی نوزائی يا رنسانس تعبير شود.

به دوران ايلخانان مغول بناهای بسيار در ايران ساخته شد و از جمله به دستور. غازان خان،از قدرتمندترين ايلخانان مغول،شهر «سلطانيه» بنا شد که گنبد يکی از بناهای آن که مقبره او است،هنوز برجای است.رشد معماری به دوران حکومت مغولان چنان بود که به پيدائی سبک «معماری ايلخانی» انجاميد.

ايلخانان مغول راه را بر رابطه اقتصادی و فرهنگی بين چين و ايران هموار کردند.از رهگذر تبادل دو فرهنگ کهن بدين دوران نقاشی ايران و چينی نيز در ايران تلفيق شده و سبکی پديد آمد که به نقاشی ايلخانی مشهور است.

تاريخ نويسی به دوران ايلخانان مغول ارتقاء يافت.«جامع التواريخ رشيدی»،از نخستين تجربه های موفق تاريخ نويسی گروهی که به سرپرستی خواجه رشيدالدين فصل الله همدانی تاليف شد،نمونه ای درخشان از اين دوران است.

ايلخانان مغول از مروجان ستاره شناسی و نجوم بودند و به دوران آنان بود که با نظارت خواجه نصيرالدين طوسی،رياضی دان و فيلسوف بزرگ ايرانی «رصد خانه مراغه»احداث شد که بدان روزگار از مجهزترين و بزرگ ترين رصدخانه های جهان بود.

برخی ايران شناسان معتبر از جمله برت واگنر بر آن اند که واژه ايران،که پس از حمله اعراب متروک شده بود،در دوران ايلخانان مغول زنده شد و بدين دوران بود که اين واژه چون نام اداری و رسمی به کار رفت.

جورج لين در کتاب «ايران به عهد ايلخانان مغول»،حکومت ايلخانان مغول را دوران همگرائی رعيت و حکومت می داند اما هم در اين دوران بود که ماليات ها و خراج های کمرشکن و سنگيتی عليه مردم وضع شد و حاکمان مغول جنبش های بزرگ مردمی از جمله جنبش سربداران،قيام سمرقند و نهضت عامه را با خشونت سرکوب کردند.

تاريخ را بازسازی گذشته از منظر حال نيز تعريف کرده اند چرا که فرهنگ ها، و تمدن ها و ملت ها گذشته خود را به هر عصری از منظر حال خود بازآفرينی و روايت کرده و بر مبنای روايت های بازآفرينی شده گذشته تصور خود را از آينده تعريف می کنند.

بازآفرينی تاريخ با نگاه و منظری متفاوت با نگاه غالب اغلب به دورانی رخ می دهد که ملت،جامعه و فرهنگ در گره گاهی کارساز موقعيت حال خود را نامطلوب يافته و به ديگرگون کردن آن برمی خيزند و از اين رهگذر به نقد دوباره گذشته و به نقد مفاهيم و برداشت های خود نيازمند می شوند تا از موقعيت حال خود رها و آينده ای ديگر بسازند.

گرايش به ديگرگونی و نفی حال نامطلوب با نقد ذهنيت و طرح پرسش های تازه در فرهنگ همراه است .

کتاب «ايران در عهد ايلخانان مغول،رنسانس ايرانی» کتابی بحث انگيز است و جدا درستی يا نادرستی ارزيابی ها و برداشت های مولف،پرسش هائی جدی و بحث انگيز طرح و در متنی که به نقد گذشته با نگاه نو و به منظر چند صدائی در نگاه به تاريخ ايران گرايش دارد،مطرح شود.
XS
SM
MD
LG