لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۳۳

تصويب قطعنامه عليه سوريه: زمينه ها و پيامدهای آن


یکی از مخالفان مسلح حکومت اسد در حلب
یکی از مخالفان مسلح حکومت اسد در حلب
پيشگفتار:

چنان که دور از انتظار نبود، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل عليه سوريه از مجموع ۱۹۳ کشور جهان با اکثريت ۱۳۷ رأی مثبت در برابر ۱۲ رای منفی و ۳۱ رأی ممتنع به تصويب اکثريت رسيد. قطعنامه ضمن محکوم کردن «سرکوب کور» مردم توسط نيروهای مسلح سوريه، خواستار کناره گيری بشار اسد از قدرت و تشکيل حکومت جديد شده است.

قطعنامه هيچ اشاره ای به توسل به زور يا اعمال تحريم های بيشتر عليه دمشق ندارد. چرا تصويب اين قطعنامه دور از انتظار نبود؟ زمينه ها و پيامدها ی آن چيست؟

زمينه ها صدور قطعنامه:

بحران داخلی سوريه اگرچه در امتداد وزش بهار عربی به سوريه رسيد ولی آنچه سوريه را از ديگر کشورها متمايز می کند عبارتند از:

- طول مدت بحران ( تاکنون ۱۸ ماه)

- وسعت خسارت ها (۲۰ هزار کشته و يک ميليون و ششصد هزار آواره)

- تبديل شدن بحران سياسی به جنگ داخلی

- مداخله کشورهای خارجی در حمايت از طرفين نزاع (تهران، پکن و مسکو به طرفداری از دولت مرکزی در مقابل طرفداری قطر، عربستان، ترکيه و امريکا به طرفداری از اپوزسيون مسلح)

- اعلام مجرميت طرفين دعوا در ارتکاب جنايت عليه بشريت توسط خانم "ناوی پيلای" کميسر عالی حقوق بشر سازمان ملل که هشداری است بر افزايش تلفات انسانی بيشتر از غير نظاميان

- ناتوانی شورای امنيت در حل و فصل منازعه با توسل روسيه و چين به حق وتو

- استعفای کوفی عنان از مقام خود به عنوان نماينده ويژه در بحران سوريه

برآيند آنچه از ويژگی های بحران سوريه برشمرده شد، اين است که ناگزير افق بحران سوريه همچنان تيره و تار باقی بماند. اعلام رسمی دولت سوريه مبنی بر امتلاک بمب های شيميايی، خود سيگنالی بود به مخالفان مسلح که چه بسا اين سلاح خطرناک در برهه ای از زمان که دمشق تشخيص دهد، عليه آنان به کار گمارده شود.

از سوی ديگر اجلاس «دوستان سوريه» در ژانويه گذشته در استانبول تا بدانجا با استقبال رو به رو شده بود که ۷۲ کشور از جمله امريکا در آن حضور يافته بودند.

نقش پيشتاز اتحاديه عرب در بحران سوريه که پيش از اين با تعليق عضويت سوريه در اتحاديه، سيگنال های منفی به دمشق می فرستاد نيز خود بر انزوای دمشق در درون کشورهای عربی افزود.

از سوی ديگر همنوايی اتحاديه اروپا به محوريت انگليس و فرانسه عليه دمشق نيز مجموعه سومی را عليه دمشق تشکيل داده است که برآيند اين سه (امريکا، اتحاديه عرب و اتحاديه اروپا) اين گمانه زنی را قوت بخشيده بود که قطعنامه در صحن مجمع عمومی از رأی کافی برای تصويب شدن برخوردار باشد. آنچه در اين ميان لازم بود اينکه کشوری بانی قطعنامه باشد که چنين نيز شد: عربستان

چرا عربستان:

اگر سه کشور انگليس، فرانسه و آلمان نقش پيشتاز در اتحاديه اروپا را برخوردار هستند، نقش راهبری اتحاديه عرب بر عهده سه کشور مصر، عراق و عربستان سعودی است. در غياب مصر و عراق که هر يک گرفتار مشکلات خود و بی ثباتی داخلی هستند، عربستان سعودی تنها کشوری است که اينک با برخورداری از توان مالی- پولی خود از وزن کافی برای راهبری جبهه ضد سوری در دنيای عرب برخوردار است.

از سوی ديگر رياض از انگيزه های کافی برای ايفای اين نقش عليه دمشق برخوردار است. اتحاد استراتژيک دمشق- تهران دير زمانی است که دردسرهايی زيادی را برای کم رنگ کردن نقش عربستان در منطقه خاورميانه دامن زده است.

روابط تيره شده رياض با تهران در دولت احمدی نژاد از يک سو در کنار تقابل اين دو در بحرين که آشکارا به دخالت نظامی عربستان برا ی کنترل اوضاع بحرين منتهی شد از سوی ديگر، موجب گرديد که رياض بی هيچ شک و ترديد انگشت اتهام را در ناآرامی های مناطق شيعه نشين خود به سوی تهران بگيرد. سرکوب اعتراض ها در منطق شيعه نشين عربستان، نکته ای بود که بشار الجعفری سفير سوريه در سازمان ملل، برای سياسی دانستن (ونه انسانی دانستن) انگيزه بانی قطعنامه (عربستان) به آن اشاره کرد.

بدين ترتيب انگيزه کافی برای عربستان وجود داشت تا با بهره جستن از حسن روابط خود با بازيگران منطقه ای (شورای همکاری خليج فارس و اتحاديه عرب) و بازيگران بين المللی (اتحاديه اروپا و امريکا) در صدد تضعيف اتحاد استراتژيک تهران – دمشق برآيد تا با يک تير دو نشانه را هدف قرار دهد: حذف اسد و تضعيف جمهوری اسلامی.

ساز و کار جديد:

همچنان که در بالا برشمرده شد، به دنبال تشديد از يک سو و تطويل بحران سوريه از سوی ديگر تقريبا تمامی سازوکارهای متعارف برای حل بحران اين کشور تاکنون آزموده شده است. ورود اتحاديه عرب، انتصاب نماينده ويژه ( کوفی عنان)، ورود مکرر دبيرکل سازمان ملل، ارجاع پرونده به شورای امنيت، ميانجيگری های آشکار و نهان، برخی از از سازوکارهايی بود که همگی تاکنون بی نتيجه مانده است.

به دنبال توسل روسيه و چين به وتوی قطعنامه شورای امنيت، ناتوانی اين نهاد بين المللی به عنوان اصلی ترين مرجع تصميم گيری در هنگام تهديد صلح و امنيت خود بر پيچيدگی بحران سوريه افزوده است و اين ظن را تقويت کرده که رژيم سوريه با اتکا به پشتيبانی مسکو، هرگز از موضع خود کوتاه نخواهد آمد.

بدين ترتيب تاکنون بحران داخلی سوريه، در ورای مرزهای جغرافيايی اين کشور در دو سطح منطقه ای و بين المللی به تقابل ميان ديگر بازيگران منتهی شده است:

در سطح منطقه ای: تقابل تهران با محور رياض- دوحه، آنکارا ( ۱ در برابر ۳)
در سطح بين المللی: تقابل محور پکن- مسکو با محور لندن- پاريس- واشنگتن ( ۲ در برابر ۳ )
با احتساب پايداريی که مخالفان بشار اسد با دادن ۲۰ هزار کشته از خود نشان داده و همچنين احتساب ريزش هايی که در سطوح مقامات ارشد رژيم بعث سوريه تاکنون اتفاق افتاده و اجلاس موفق دوستان سوريه در استانبول، رياض علاوه بر پشتيبانی های مالی - تسليحاتی که تاکنون از مخالفان بشار اسد به عمل آورده، شانس خود را در ابتکاری جديد به آزمايش گذاشت: قطعنامه در مجمع عمومی

چرا مجمع عمومی:

ناکارآمدی شورای امنيت برای فيصله دادن به بحران های خونبار برای اولين بار نيست که اتفاق می افتد. حق وتو بارها و بارها اين مرجع بين المللی را از فيصله دادن به بحران باز داشته بود. اين ناکارآمدی شورا، کار را بدانجا رساند که برای نخستين بار در بحران کره (۱۳۵۰) قطعنامه «اتحاد برای صلح» در صحن علنی مجمع با رأی اکثريت به تصويب رسيد تا پاسخی به توسل مکرر شوروی به حق وتو در شورای امنيت باشد.

قطعنامه اتحاد برای صلح متضمن اين مفهوم است که اگر در مواردی شورای امنيت سازمان ملل متحد به علت وتو يکی از اعضای دائم نتواند به هنگام "تهديد عليه صلح، نقض صلح و يا عمل تجاوز" اقدام مناسبی انجام دهد، وظيفه صلح و امنيت بين‌المللی به عهدهٔ مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذاشته می‌شود. مجمع عمومی می‌تواند راهکارهايی را که به نظر ضروری می‌رسد همانند کاربرد نيروی نظامی، به دولت يا دولت‌های مربوط برای بازگرداندن صلح و امنيت بين‌المللی توصيه نمايد.(ويکيپديا) توانمندسازی مجمع در برابر شورا با بکارگيری اين سازوکار در ۱۰ مورد از جمله بحران کانال سوئز در ۱۹۵۶ موفق و موثر بوده است.

در تقابل تهران – رياض و در فقدان پشتوانه تهران از هرگونه حمايت سازمان های منطقه ای و بين المللی، عربستان ماهرانه با بهره بردن از تمامی ظرفيت های خود (حرف اول در اوپک، حرف اول در شورای همکاری خليج فارس، حضور موثر در اتحاديه عرب، رابطه گرم با ايالات متحده و اتحاديه اروپا ) بانی قطعنامه ای شد که با ۱۳۷ رأی مثبت و تنها ۱۲ رأی منفی در ۱۴ مرداد ۹۱ به تصويب رسيد تا ضربه ای باشد به اتحاد و همسويی پکن- مسکو- تهران – دمشق (مراجعه شود به مقاله ای از نويسنده با عنوان "همسويی منافع پکن، مسکو، تهران و دمشق" در راديو فردا – اينجا- )

ملاحظاتی بر آراء قطعنامه:

۱- قطعنامه محکوميت سوريه در حالی به تصويب ۱۳۷ کشور رسيد که در جمع ۱۲ مخالف قطعنامه حتی يک کشور عربی نيز ديده نمی شود. بدين تريتب سوريه در جهان عرب از انزوای مطلق برخوردار است.

۲- شگفت انگيزتر اينکه در جمع ۱۲ مخالف جز جمهوری اسلامی، هيچ يک از ۵۵ کشور مسلمان ديده نمی شود. بدين ترتيب می توان نتيجه گرفت که سوريه در جهان اسلام نيز منزوی است.

۳- به استثنای روسيه و چين، با نگاهی به ديگر مخالفان قطعنامه ( بوليوی، بلاروس، کره شمالی، اکوادور، نيکاراگوئه، ونزوئلا، کوبا و زامبيا) دانسته می شود که سوريه فاقد حمايت حتی يک کشورثروتمند است در عين اينکه اکثريت اين کشورها خود از نوع کشورهايی با حاکميت استبدادی و سرکوبگر مثل سوريه هستند.

۴- در حالی که جمهوری اسلامی متوهمانه بهار عربی را «بيداری اسلامی» و ملهم از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ می داند، حيرت انگيز است که کشورهای تونس، مصر، ليبی و يمن که در اثر بيداری اسلامی! حکومت هايشان تغيير کرده، همگی در موافقت به قطعنامه پيشنهادی عربستان به آن رأی مثبت داده اند.

پيامدهای قطعنامه:

به رغم آنکه قطعنامه مصوب مجمع عمومی نه الزام آور است ونه ضمانت اجرايی دارد، اما با نگاهی به آراء موافق، بی ترديد بايد نتيجه گرفت که قطعنامه با برتری کمی و کيفی ضربه ای سهمگين به زيان دمشق محسوب می شود چرا که نشانی است از انزوای شديد رژيم سوريه در عرصه بين المللی. پس از تصويب قطعنامه، سوزان رايس سفير امريکا در سازمان ملل، به درستی حاميان بشار اسد را «اقليت منزوی» توصيف کرد. سخن وی ناظر بر تحليل فوق از آراء قطعنامه است.

چنين قطعنامه ای بی درنگ روحيه مخالفان مسلح بشار اسد را چه در عرصه تقابل فيزيکی (جنگ) و چه تقابل ديپلماتيک (مذاکرات) افزايش خواهد داد. بديهی است گام بعدی می تواند اعلام شناسايی «شورای ملی سوريه» از سوی اکثريت کشورهای جهان به عنوان تنها قدرت مشروع سوريه باشد.

با باور به اين حقيقت که حمايت مسکو و پکن از رژيم بشار اسد راهبردی نيست، دور از انتظار نخواهد بود که اين دو نيز در ازای سهم خود در فردای «سوريه بدون اسد» از حمايت او دست بشويند همچنانکه مسکو سرانجام از ميلشويچ در يوگوسلاوی و از صدام در عراق دست شست.

در چنان وانفسايی، رژيم جمهوری اسلامی که حيات و ممات خود را به بقای بشار اسد ( و نه سوريه) گره زده و متهم به معاضدت او در سرکوب مخالفان است در تنگنايی بس دشوار گرفتار خواهد آمد خصوصاً اگر جنبش اعتراضی مردم ايران را خفته در در زير خاکستر بدانيم.( مراجعه شود به مقاله ای از نويسنده با عنوان سوريه در راه بی بازگشت، شرط بندی جمهوری اسلامی بر اسب مرده در راديو فردا )
XS
SM
MD
LG