لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۳۱

۵۷ سال پس از ملی شدن صنعت نفت؛ منافع ملی و مصالح سیاسی


محمد مصدق به همراه تریگوی لیی، دبیر کل سازمان ملل.
عکس از AFP
محمد مصدق به همراه تریگوی لیی، دبیر کل سازمان ملل. عکس از AFP

اسفند ۱۳۲۹: کميسيون نفت مجلس شانزدهم به رياست محمد مصدق تشکيل و مأمور بررسی قرارداد الحاقی می‌شود. سپهبد رزم‌آرا، که در مقام نخست وزير با دولت بريتانيا در حال مذاکره بود، در نيمه‌ی اسفند ترور می‌شود. کمتر از دو هفته بعد، پيشنهاد ملی شدن صنايع نفت ايران در ميان شادی مردم به تصويب مجلس می‌رسد.


اندکی بعد، پس از استعفای حسين علا، محمد مصدق در شور و اشتياق عمومی به نخست وزيری می‌رسد. او دو برنامه‌ اصلی خود را «اصلاح قانون انتخابات» و «اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت» اعلام می‌کند.


پس از شکايت دولت بريتانيا از دولت ايران در شورای امنيت سازمان ملل متحد، دکتر مصدق عازم نيويورک می‌شود. سپس راهی دادگاه لاهه می‌شود و با توضيحات حقوقی او، دادگاه عدم صلاحيت خود را برای رسيدگی به اين پرونده اعلام می‌کند. بدين ترتيب صنعت نفت ايران ملی می‌شود.


محمد مصدق پس از بازگشت به کشور در نطقی راديويی چنين می‌گويد:«محتاج به گفتن من نيست بلکه دنيا نيز آگاه است که رستاخيز بی سايقه و جنبش پر افتخار اخير ايران را هيچکس جز ملت شالوده گذاری نکرده و اين دست توانای ملت است که با تمام بی اسبابی ، اقدامات تخريبی يکصد و پنجاه ساله اجنبی و شبيخونی که حريف کهنه کار بر خزائن مادی و معنوی کشور ما زده است ، قوای اهريمنی استعمار را درهم شکسته و طومار غارتگريهای نيم قرنی اورا برای ابد در هم پيچيده است .»


امروز پنجاه و هفت سال از تصويب ملی شدن صنعت نفت در ايران می‌گذرد. پنجاه و هفت سال فرصتی کافی ا‌ست تا هر رويداد تاريخی را با دقتی علمی‌تر مورد کنکاش قرار داد.


پيش از هر چيز بايد به نخستين کسی که پيشنهاد ملی شدن صنعت نفت را طرح کرد اشاره کرد.


شاهين فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه امريکن پاريس به راديو فردا می گويد:«طبق نامه ای که مرحوم دکتر مصدق مرقوم فرموده اند و منتشر شده، پيشنهاد ملی شدن صنعت نفت برای اولين بار از طرف دکتر حسين فاطمی مطرح گرديد و به اتفاق آراء به تصويب جبهه ملی رسيد و اين موضوع برای هميشه در تاريخ ايران ثبت خواهد شد.»


تحولات زمينه ساز


  • «شروع جنبش نهضت ملی در ايران در تداوم جريانی بود که بعد از جنگ دوم جهانی شروع شد و نزديکترين مورد آن برای ما استقلال هندوستان بود و حس مليت ، ناسيوناليسم، که در افريقا، آسيا و امريکای جنوبی،در همه جا وجود داشت.»
شاهین فاطمی

پيشينه‌ ملی شدن صنعت نفت ايران چه بود؟


مهرداد خوانساری، تحليلگر سياسی و ديپلمات وزارت خارجه پيش از انقلاب سال ۵۷، اين پيشينه‌ها را چنين توصيف می کند:«دولت ايران نمونه ملی شدن نفت را در سال ۱۹۳۸ در مکزيک ديده بود . مردم ما و سياستمداران روز به آن درجه از بلوغ سياسی رسيده بودند که درک می کردند».


وی می افزايد:«شرايطی که قبلا" به دولت ايران تحميل شده بود، غيرعادلانه بوده است و خواست آنها در راستای ملی گرايی و احساساتی که نسبت به مملکت داشتند اين بود که با اين مسئله بنوعی برخورد کنند که براساس روابطی جديد و عادلانه باشد .به اين دليل هم بود که در درجه اول عليرغم تحمل مشکلاتی که، بی شک از قبل می دانستند، از نظر مالی به ايران وارد می شود ولی اين طريق مي خواستند که از قدمی برای غرور و حيثيت ملی ايران بردارند.»


اما هوشنگ طالع، پژوهشگر مسايل سياسی ـ اقتصادی در تهران، در کنار پيش‌زمينه‌های متعدد ملی شدن نفت، به انگيزه‌ای کانونی اشاره می‌کند:«پيش زمينه ها بسيار بود، اينها از دوران تجزيه ايران، تحميل قراردادهای گلستان و ترکمن چای ، جدائی آهال ، امتيازات بسياری که انگليس ها و روس ها و ديگر بيگانگان در اين کشور گرفته بودند بهرحال مردم را برآن داشت که نماد اين قراردادهای استعماری که امروز وجود دارد و در قالب شرکت سابق نفت انگلستان متبلور بود، به آن پايان بدهند و بدين سان فصل جديدی را در تاريخ کشور بگشايند».


آقای طالع می افزايد:«در حقيقت بزرگترين قرارداد استعماری بود که بر ملت ايران تحميل شده بود ، در کنار قرارداد شيلات ، و ملت ايران توانست به هردوی اينها پايان دهد و در حقيقت نمادی بود از پيروزی بر روس ها و انگليسی ها بعداز کليه ستم هايی که بر ملت ما وارد کرده بودند ، سرزمين های ما را تجزيه و کاپيتولاسيون را براين کشور تحميل کرده بودند، دريای مازندران را از ايران جدا و بسياری مسائل ديگر.»


برخی ديگر از پژوهشگران، امکان پذير شدن ملی شدن صنعت نفت ايران را ناشی از فضای برآمده‌ پس از جنگ جهانی دوم می‌دانند.


  • «احتياج به شخصی مانند دکتر مصدق بود که خواسته های مردم را قبول کند و دنبال آن برود ولی زمينه داخلی در آن زمان کاملا" مهيا بود.»
حمید زنگنه

شاهين فاطمی، استاد اقتصاد دانشگاه امريکن پاريس، در همين زمره است.


او می گويد:«گمان می کنم که شروع جنبش نهضت ملی در ايران در تداوم جريانی بود که بعد از جنگ دوم جهانی شروع شد و نزديکترين مورد آن برای ما استقلال هندوستان بود و حس مليت ، ناسيوناليسم، که در افريقا، آسيا و امريکای جنوبی،در همه جا وجود داشت.»


دستاوردهای ملی شدن نفت


اما دستاورد ملی شدن صنعت نفت محصول اين فضای گسترده در جهان بود يا اهتمام محمد مصدق نيز در آن دخالت داشت؟


حميد زنگنه، استاد اقتصاد کلان دانشگاه وايدنر در آمريکا معتفد است که «احتياج به شخصی مانند دکتر مصدق بود که خواسته های مردم را قبول کند و دنبال آن برود ولی زمينه داخلی در آن زمان کاملا" مهيا بود.»


امروزه برخی از منتقدان باور دارند کارنامه‌ی محمد مصدق در روند ملی شدن صنعت نفت از کاستی‌هايی نيز برخوردار بوده است. اين انتقادها از همان زمان آغاز شد. قوام‌السلطنه، نخست‌وزير جانشين دکتر مصدق، در بيانيه‌ای که در ۲۷ تير ۱۳۳۲ يعنی دو روز پس از کناره‌گيری مصدق منتشر کرد گفته بود آقای مصدق مطالبه‌ حق مشروع از يک کمپانی را مبدل به خصومت بين دو دولت ساخت.


مهرداد خوانساری، تحليلگر سياسی در لندن:« با تجربه ای که امروز ما پيدا کرده ايم، بطور مسلم می شود با اين مسئله اين برخورد را داشت که مقامات هرکشور در هر زمان دارای اين توانايی هستند که، بدون ايجاد خصومت، منافع ملی مملکت را تعقيب کنند و روی اصولی پايدار بمانند، بدون ايجاد شرايطی از لحاظ ديپلماسی که طرف مقابل از موضوع به نفع خود استفاده کند و افکار عمومی جهان را عليه منافع ملی مملکت ما برگرداند.»


اما هوشنگ طالع، پژوهشگر مسايل سياسی اقتصادی در تهران عقيده دارد که شرايط جنگ سرد و ايستادگی غرب در برابر خواست های ايرانيان و منافع ملی ايران بود که علت اصلی ناکامی دولت محمد مصدق بود.


او می گويد:«افزون بر اينکه مهمترين اصل اين بود که به اين قراردادها و عصر اسارت ملت ايران پايان داده شود ، معلوم بود که بر اثر بدست آوردن درآمد نفت ايران می توانست به اقتصاد خود سر و سامانی و رفته رفته با بهتر کردن وضعيت مردم استقلال و آزادی را در کشور تامين کند».


او می افزايد:« اين در حقيقت در آن زمان، که من هم به عنوان يک نوجوان در آن ميدان قرار داشتم، بيشتر مسئله پايان دادن به عصر قراردادهای استعماری بود که با اين اتفاق دريچه بزرگی بروی ميهن ما باز شد که متاسفانه در اين ميان امريکايی ها و انگليسی ها فرصت ندادند و پيآمدهای آنرا ملت ايران هنوز تحمل می کند.»


با اين همه، مهرداد خوانساری تحليل گر سياسی در لندن باور دارد با همه اينها دولت ايران نمی بايست مجرای ديپلماسی را مسدودمی ساخت.


او می گويد:« طرفين تن به سلسله مذاکرات جديدی داده بودند. ايران تعهداتی داشت، قراردادهايی را امضاء کرده بود که دنيا ايران را در ارتباط با آن تعهدات مسئول می دانست. ايران آمادگی اين را نداشت که تعهدات را دنبال کند، بخاطر اينکه تعهدات در شرايط استعماری بر ايران تحميل شده بود.گفتن اينکه آيا دولت می توانست کار ديگری انجام دهد سخت است ولی باتوجه به اوضاع و احوالی که ما امروز می بينيم، متوجه می شويم که هرگز باب ديپلماسی را نبايد بست چون در غير اين صورت کار به مخاصمه و درگيری می کشد».


از گفته‌های کارشناسان مسايل ايران در باره‌ نحوه‌ برخورد دولت محمد مصدق با معضل ملی شدن صنعت نفت ، دست کم دو نتيجه می‌توان گرفت: نخست آن‌که پنجاه و هفت سال پس از آن رويداد، هنوز پژوهشگران برای پرسش‌های گوناگون تاريخی پاسخ‌هايی کاملا يکسان نيافته‌اند؛ و دوم اين‌که پس از گذشت بيش از نيم قرن، امروز پرسش‌های تازه‌ای رخ نموده‌اند که بسا در آن روزگار کمتر کسی به آنها می‌انديشيد.


XS
SM
MD
LG