لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۷:۵۷

تاريخ مختصر سکولاريسم (۶)


فيلسوف آلمانی امانوئل کانت
فيلسوف آلمانی امانوئل کانت
۱۰ دسامبر روز بين المللی حقوق بشر است. به اين مناسبت هدف اين مقاله نشاندادن پديده های تاريخی است که منجر به صدور اعلاميه جهانی حقوق بشر شدند.

در نيمه اول قرن بيستم دو سازمان بين المللی تاسيس شدند که باعث فشارهای سياسی برای صدوراعلاميه بين المللی حقوق بشر شدند: جامعه ملل در سال ۱۹۱۹ و متعاقبا سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵.

فلسفه و حقوق بشر

ايده تئوريک احداث جامعه ملل به تفکرات حقوقدان هلندی هوگو گروتيوس برميگردد که پايه گذارحقوق بين المللی هم محسوب ميشود. البته فيلسوف آلمانی امانوئل کانت در کتابش در مورد "صلح ابدی" که در سال ۱۷۹۵ منتشر شد، خواهان قوانين بين المللی شده بود، قوانينی که بتوانند صلح جهانی را تضمين کنند.

کانت هم ملی و هم جهانی فکر ميکرد، به اين معنی که او از استقلال ملی دفاع ميکرد و در آن واحد خواهان يک اتحاديه جهانی برای برقراری صلح بود.او مخالف مسابقه تسليحاتی نيز بود.

کانت عقيده داشت که صلح مي تواند با کاست تسليحات نظامی کشورها برقرار بشود. او فکر ميکرد که انسانها مي بايست از سه نوع حقوق برخوردار باشند: حقوق شهروندی دولتی، حقوق بين المللی و حقوق شهروند جهانی.

کانت مدافع جمهوری خواهی در سطح ملی و يک سيستم فدرال جهانی که دولت ها مي بايست عضو آن شوند، بود. فراتر از آن کانت در چار چوب حقوق شهروندان جهانی از حق ديدار و ملاقات همه شهروندان جهان از کشورهای ديگر صحبت مي نمود. به نظر کانت انسان ها در شرائط طبيعی نمي توانند در صلح زندگی کنند و به همين دليل وظيفه سياست و سياستمداران برآوری صلح ميباشد. فلسفه کانت تاثير بسزايی به محتوی کلی منشور سازمان ملل متحد گذاشت.

سياست و حقوق بشر

فعاليتهای خسته ناپذير و مبتکرانه سياست مدار آمريکايی به نام وودرو ويلسون باعث تشکيل جامعه ملل (۱۰ ژانويه ۱۹۲۰) بعد از فاجعه جنگ جهانی اول شد. او رئيس جمهور وعضو حزب دموکرات ايالات متحده آمريکا بود.

قبل از تاسيس جامعه ملل ويلسون در يک سخنرانی که در هشتم نوامبر ۱۹۱۸ درکنگره آمريکا انجام داد ويژه گيهای اصلی يک نظام صلح را برای جوامع اروپايی که در پی جنگ جهانی اول صدمات زيادی ديده بودند در چهارده نکته مطرح کرد.

مهمترين آن نکات که خود پايه تئوريک برای طرح جامعه ملل بودند به اين صورت هستند: قراردادهای صلح ميبايست ديگر علنی باشند و نه مخفی. دفع موانع اقتصادی و برآوری شرائط برابری در بازرگانی در سطح جهانی. محدوديت توليدات تسليحات نظامی. جبران تقاضاهای دول و مردم کشورهای مستعمره. کمک به روسيه با هدف ورود آن کشور به دنيای آزاد. خروج تمام نيروهای اشغالگر از بلژيک و فرانسه از رومانی و صربستان. تلاش برای استقلال کشورهای بالکان. تصحيح مرزهای ايتاليا. استقلال لهستان. و بلاخره مهمترين خواست ويلسون تشکيل يک اتحاديه ملل بود برای کسب استقلال سياسی کشورها و امکانات بيشتر برای تصويب قراردادهای بين المللی در خدمت جلوگيری از جنگ.

بعد از تجربه هولناک جنگ جهانی اول قرار بود که جامعه ملل صلح را تضمين نمايد و جلوی جنگ را بگيرد. در حدود ۹,۵ ميليون سرباز و ۷,۸ ميليون غير نظامی در جنگ جهانی اول کشته شده بودند. در اين جنگ صنعتی از گازهای شيميايی و سمی برای کشتار سربازهای دشمن استفاده شده بود.

صلح بين جنگ جهانی اول و دوم طولانی نبود: ۲۱ سال صلح مدت طولانی نيست. يکی از دلائل شکست جامعه ملل اين بود که ايالات متحده آمريکا هيچوقت عضو اين سازمان نشدند. با وجوديکه اين سازمان بين المللی طبق اساسنامه خود وظيفه و ماموريت داشت مستقيم و غير مستقيم دخالت نظامی در خدمت دفاع از کشوری کند که مورد حمله کشور ديگری قرار گرفته باشد، ولی کشورهای عضو جامعه ملل اصلا قدرت نظامی و اراده سياسی برای جلوگيری از شروع جنگ جهانی دوم توسط آلمان ناسيونال سوسياليست را نداشتند وايالات متحده آمريکا هم از جلوگيری حمله نازيها به لهستان در ۱ سپتامير ۱۹۳۹ امتناع ورزيدند.

علت عضو نشدن آمريکا در جامعه ملل مخالفت دولت آمريکا با قرارداد ورسای بود. طبق اين قرارداد آلمان تنها مسئول جنگ جهانی اول شمرده شده بود. هيتلر هم بخاطر انتقامگيری از شکست آلمان در جنگ جهانی اول و البته بخاطر ايدئولوژی ناسيونالسوسياليسم که نژاد آريايی را برترين نژاد بشری ميدانست که ميبايست بر تمام جهان حکومت کند، جنگ جهانی دوم را شروع کرد.

جنگ خانمانسوز: در جنگ جهانی دوم بيش از ۶۰ کشور مستقيم و يا غير مستقيم و ۱۱۰ ميليون انسان مسلح شرکت کردند. در اين جنگ خانمانسوز ۶۰ تا ۷۰ ميليون انسان جان خود را از دست دادند. مريضی مزمن تعصبات وطنی و سياسی باعث خونريزهايی شد که هادم بنيان انسانيت بودند. جنگ فقدان وحدت سياسی بشريت را برای خيلی از متفکرين جهان روشن نمود. تعصب سياسی باعث شده بود که نازيها ۶ ميليون يهودی را فقط بخاطر يهودی بودنشان و بخاطر مرض تعصبات نژادپرستی حاکم در ايدئولوژی توتاليتر نازيسم به قتل رسانند.

شايسته به نظر ميآيد که اينجا نقل قولی از ساتر آورده شود: "يهودستيزی ترس از بشربودن است. فرد يهود ستيز ،‌انسانی است که ميخواهد يک سخره بی رحم، آب تند و سريع يک جوی، صاعقه نابود کننده باشد: همه چيز باشد، به غير از اينکه انسان باشد."

نازيها اجازه يافتند که به جنگ تهاجمی خود ادامه دهند و نتيجه آن اين بود که ميليونها نفر به قتل رسيدند و چه بسيار از اطفال که پدر و مادر خود را از دست دادند.

اميد به صلح. سازمان جامعه ملل در ۱۸ آوريل ۱۹۴۶ منحل شد ولی اميد به صلح سياسی از بين نرفت.

بار ديگر يکی ديگر از رئيس جمهوران ايالات متحده آمريکا بود که به دنبال چاره جويی برای به هدف رساندن صلح سياسی در جهان بود، فعال شد. دولت آمريکا بعد از حمله آلمان نازی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی تصميم ميگيرد که با دخالت نظامی جلوی تهاجمات نازی را بگيرد.

فرانکلين روزولت با همکاری با نخست وزير انگلستان وينستون چرچيل در ۱۴ آگوست ۱۹۴۱ منشور آتلانتا را امضاء کردند. طبق اين قرارداد دولت آمريکا موظف شد که برای جلوگيری از تهاجمات نازيها تسليحات نظامی در اختيار انگلستان و شوروی بگذارد، برای دفاع از خودشان.

آمريکا در دسامبر ۱۹۴۱ مستقيما وارد جنگ ميشود، با هدف غلبه بر نازيسم و متحدانش.
يادآوری ميشود که با وجود محنت و مشقتی که بشريت در جنگهای خانمانسوز کشيد اهداف بشردوستانه و اميد به صلح جهانی خاموش نشد. فاجعه انسانی ناسيونالسوسياليسم و جنگ خود دردهای زه بودند برای دنيايی جديد: در ۱ ژانويه ۱۹۴۲ يک ائتلاف ضد هيتلری تشکيل شد و ۲۶ کشور قرارداد آنرا در واشنگتون امضاء کردند.

اين ائتلاف قدم بزرگی بود برای رسيدن به تاسيس سازمان ملل متحد. در کنفرانسهای مهم تاريخی قراردادهايی مانند اعلاميه مسکو در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۳ به امضاء رسيد که مبانی نظم صلح را بعد از غلبه بر ناسيونال سوسياليسم آلمان دنبال مينمودند. در يالتا که دراوکرايين قرار گرفته منشور سازمان ملل متحد مکتوب و تصويب شد و در ۲۶ ژوئن ۱۹۴۵ در کنفرانس سان فرانسيسکواين اساسنامه سازمان جهانی به امضاء ۵۰ کشور رسيد.

حقوق بشر و صلح بين الملل: در همان سطرهای اول اين منشور صحبت از بلای جنگ است که دو بار در مدت يک عمرانسانی دچار مصائب غير قابل بيان شد. فراتر از آن ايمان امضاءکنندگان اين منشوربه حقوق اساسی بشر، به حيثيت و ارزش شخصيت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن بيان ميشود.

سرانجام اعلاميه جهانی حقوق بشر نيز در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل به تصويب رسيد. در اين اعلاميه صحبت از " شناسايی حيثيت ذاتی کليه اعضای خانواده بشری و حقوق يکسان و انتقال ناپذير آنان" ميشود.

اعلاميه جهانی حقوق بشر متبلور قرنها مبارزه فکری و اجتماعی و طبقاتی و نمايان کننده وجدان انسانی در سراسر جهان ميباشد ومتاسفانه در قوانين جمهوری اسلامی ايران کاملا زير پا گذاشته ميشود. زيرا قوانين اسلامی حاکم در تناقض آشتی ناپذير با مضمون حقوق بشر هستند.

منشور حقوق شهروندی
که در آذر ۱۳۹۲ توسط معاونت حقوقی رياست جمهوری و با همکاری مرکز بررسيهای استراتژيک رياست جمهوری ايران تهيه شده نيز تظاهر ميکند که ميخواهد جوابی باشد برای خواستهای حقوق بشری مردم ايران.

ولی در کشوری که در لوای قوانين اسلامی از احراز مقام برابر زنان و مردان، از احراز حقوق اقليتهای مذهبی بخصوص بهائيان، از احراز حقوق مليتهای ايران، از احراز حقوق شهروندی مردم ايران احتراز ميورزد، اين پيام تبليغی نيز شاهدی در تاييد اين مطلب است که منشور حقوق شهروندی دولت روحانی نيز در رديف سياستهای تدليس جمهوری اسلامی ايران محسوب ميشود.
XS
SM
MD
LG