لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۲۷

پارادوکس‌های هزار روز حصر و حبس


هزار روز حصر غیرقانونی و حبس بدون محاکمهٔ رهبران جنبش سبز درحالی فرا می‌رسد که جمهوری اسلامی با «نرمش قهرمانانه» تهران، مشکلات خود با طرف‌های غربی را حل و فصل می‌کند.

برای اغلب ایرانیانی که در چنبرهٔ مشکلات معیشتی و ناامنی اقتصادی، اندر خم یک کوچهٔ معیشت‌اند، شاید آزادی موسوی و کروبی و رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی، اولویت و شرط تغییر وضع اسف‌بار حاکم نباشد، اما آیا این به معنای توفیق کانون مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی برای محو کردن نام معترضان برجستهٔ انتخابات ۸۸ و پایان دادن به مطالبات سبزها و تغییرخواهان و نیز تسلط اقتدارگرایان بر وضع سیاسی است؟ پاسخ مثبت به نظر نمی‌رسد؛ و این همان پارادوکس هزار روز حصر رهبران جنبش سبز است.

در هزار روز گذشته، هر روز که از حبس غیرقانونی کروبی و موسوی گذشت، فقدان مشروعیت اخلاقی اقتدارگرایان، بیشتر آشکار شد. دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ بی هیچ دادگاهی محبوس شده‌اند. بی هیچ رسانه‌ای هدف تهمت و افترا و اتهام قرار گرفته‌اند. و در سنی فراتر از ۷۰ سالگی، بیشترین محدودیت و فشار را ـ حتی نسبت به بسیاری از زندانیان معمولی ـ متحمل می‌شوند. این وضع، چنان غیرقابل دفاع است که صدای انتقاد شمار قابل توجهی از همراهان حکومت را نیز بلند کرده است.

کروبی و موسوی به حبس خانگی رفتند تا حاکمیت انسجام یابد؛ اما واقعیت شکاف در حاکمیت به دلیل حبس بی‌دادگاه آنان، و گشاده دست ساختن باند احمدی‌نژاد ـ مشایی، غیرقابل انکار شد. مخالفت و اعتراض از علی مطهری تا حبیب‌الله عسگراولادی، گسترش و عمق یافت.

تمام این هزار روز، شاهدی بود برای اثبات حقانیت نگاه و نقدهای دو نامزد معترض به نتایج انتخابات ۸۸ و همراهان آنان. هر روز که گذشت، اقتدارگرایان با رفتار و گفتار خود مهر تأیید جدیدی بر «بصیرت» سبزها و رهبران جنبش سبز زدند و مهر دیگری بر بی‌بصیرتی خویش.

کار بدان‌جا ختم شد که تقریبا هیچ گروهی از اصول‌گرایان، مسئولیت ویرانهٔ بجا مانده از دولت ناکارآمد و بی‌کفایت باند احمدی‌نژاد-مشایی را برعهده نگرفت. محصول فاجعه‌بار مدیریت کسی که به اتکای حمایت مستقیم و تایید مکرر رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی-نظامی-رانتی و همسو و گرداگرد آیت‌الله خامنه‌ای بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد، گواه مهمی شد بر دقت پیش‌بینی و درستی نقدهای دو نامزد معترض ۸۸.

رهبران جنبش سبز در حصر حبس شدند تا حکومت، مقتدر نشان دهد؛ اما بحران اقتدار دموکراتیک حاکمیت، رخ نمایاند. اگر حاکمان پشت‌گرم به پشتیبانی لایه‌های اجتماعی و اکثریت موثر و معنادار شهروندان ایران بودند، چه نیازی به محبوس ساختن دو نامزد معترض ۸۸ بود؟ هر روز حبس آنان تبیین‌گر بی‌پشتوانگی تمامیت‌خواهان حاکم شد؛ که اگر اتکای حکومت به جامعه است، چه جای هراس از آزادی و تحرک اعتراضی-انتقادی موسوی و کروبی؟

بی‌پشتوانگی دموکراتیک رأس نظام سیاسی تا بدان حد است که حتی روی کار آمدن دولت روحانی (دولتی که به اتکای حمایت هاشمی رفسنجانی و خاتمی و حسن خمینی و ناطق نوری و بخش مهمی از ناراضیان حاکم شده) نیز نتوانسته خاطر رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی-نظامی همراه را آسوده کند که رهبران جنبش سبز تهدیدی امنیتی برای وضع مستقر نیستند.

موسوی و کروبی در حبس ماندند تا فاقد اثرگذاری اجتماعی شوند؛ اما آنان ـ مستقیم و غیرمستقیم ـ به‌مثابهٔ «بازیگران» مهم تحولات اجتماعی، و در سرفصلی مهم، انتخابات ایفای نقش کردند. مفروض بودن قهر و کناره‌گیری بخش مهمی از شهروندان (رهبران جنبش سبز و نیز معترضان به انتخابات ۸۸)، طراحان انتخابات ۹۲ و رأس هرم سیاسی را وادار به پیش‌بینی تمهیداتی برای «حماسه سیاسی» و «نرمش» ساخت؛ تمهیداتی که به پیروزی روحانی، و نه ولایتی یا قالیباف یا جلیلی، منتهی شد.

کروبی و موسوی در حصر خانگی محبوس بودند اما سمت و سوی مطالبهٔ آنان (انتخابات آزاد و سالم و عادلانه)، فرآیند انتخابات ۹۲ را تحت تأثیر قرار می‌داد. حامیان آنان هم‌زمان در دو عرصه، به‌گونه‌ای سلبی و ایجابی، روند تحولات سیاسی را به سود گذار دموکراتیک جهت می‌دادند. حضور موثر و غیرمترقبهٔ بخش مهمی از حامیان آنان در انتخابات ۹۲، فرجام مطلوب هسته مرکزی قدرت برای این رقابت را تغییر داد. روحانی بنفش به پشتوانهٔ موج یک‌باره برخاستهٔ سبزها، در کنار حمایت ناراضیان اقتصادی و شهروندان تغییرخواه، رئیس جمهور شد.

افزون بر اینها، تداوم حصر موسوی و کروبی همچنین به‌معنای عجز حاکمیت از اقناع افکار عمومی ـ با وجود در اختیار داشتن دستگاه عریض و طویل صدا و سیما ـ است. با وجود تمام توجیه و تبلیغ و تحریفی که اقتدارگرایان حاکم در مورد حصر موسوی و کروبی و نیز جنبش سبز اعمال کرده‌اند، تداوم حبس آنان همچنان محل بروز تناقض‌گویی و قانون‌گریزی حکومت شده است. جنبش آنان در تمام این هزار روز، «فتنه مرده» توصیف شد؛ اما چنان ادامه یافت که هر روز از جایی (زبان یکی از تریبون‌های اصلی تمامیت‌خواهی) مورد هجمه و تعرض و تهدید قرار گرفت.

رهبر جمهوری اسلامی کوشید با به حصر و حبس بردن موسوی و کروبی آنان را از یادها محو کند، اما همدلی شهروندان آگاه با آنان ـ با وجود تمامی مشکلات معیشتی ـ بیش از پیش شد. هر روز حبس موسوی و کروبی و رهنورد موجبی برای عزت‌یابی و افزایش محبوبیت و مشروعیت نگاه آنان گردید.

خبرهای غریب از محدودیت‌های تحمیلی بر ایشان (ازجمله عدم دسترسی آنان به روزنامه)، بر مظلومیت و حقانیت رهبران جنبش سبز افزود و کردارهای غیرانسانی حاکمان را ملموس کرد. موج همدردی با دختران موسوی در «ماجرای غدیر»، جدیدترین گواه است. اتفاقی که صدای پرسش و اعتراض برخی نمایندگان و انتقاد بعضی از همراهان دولت بنفش را نیز بلند کرد.

تداوم حبس کروبی و موسوی، به ظاهر از تداوم خیابانی جنبش اعتراضی در ایران، جلوگیری کرد؛ اما زیر پوست جامعه، مانع جنبش اجتماعی نشد. چنان‌که شعارهای سبز در دوران رقابت‌های انتخاباتی، و پس از پیروزی روحانی، به اندازه‌ای که به گوش ناظران و حاکمان برسد، بلند شد.

حبس موسوی و کروبی، خیال آیت‌الله خامنه‌ای را آسوده نساخت و ایران را واجد یک رهبر نکرد. با به حصر بردن موسوی و کروبی کشمکش و چالش نیروهای سیاسی ایران امروز بیش از پیش صورت‌بندی و شفاف شد؛ دو جبهه با دو رهبر.

نظام سلطانی، سال‌ها پیش‌تر فقیه منتقدی را به حصر برد؛ آن‌زمان که اجماعی بر سر راهبری معنوی او وجود نداشت. سال‌ها بعدتر، آیت‌الله منتظری ناگهان چونان رهبر معنوی جنبش اعتراضی سبز، ظهور کرد. تشییع پیکر او، صحنهٔ مهمی برای تبیین شکاف ملت و دولت در جمهوری اسلامی شد. گویی آیت‌الله خامنه‌ای از آن اشتباه نیاموخته است. تداوم حصر و حبس موسوی و کروبی، تاکید غیرمستقیم و تبلیغ غیررسمی وجود «رهبر»ی دیگر در ایران است. اگر نظام سلطانی «رهبر» خویش را دارد و تبلیغ می‌کند؛ هم‌زمان و به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز، به منتقدان و ناراضیان یادآوری می‌کند که «رهبران» ایشان کیانند و چگونه‌اند و در چه وضعی بسر می‌برند. رهبر جمهوری اسلامی، در وجه سلبی، به کنشگران جامعه مدنی و دموکراسی‌خواهان آدرس می‌دهد.

این همه ـ که به اشاره گذشت ـ بخشی از پارادوکس‌های حصر و حبس رهبران جنبش سبز برای حاکمیت سیاسی در ایران است که اینک به هزار روز می‌رسد. بازی «باخت ـ باخت»ی که حاصل آن با وجود تمام فشارها و محدودیت‌ها و رنج‌ها برای رهنورد و کروبی و موسوی، افزایش محبوبیت و مقبولیت اجتماعی و حقانیت سیاسی است و برای حاکمان، به معنای ادامه یافتن بحران تسلط و اقتدار و مشروعیت.

----------------------------------------
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست
XS
SM
MD
LG