پس از دریافت دو جایزه از جشنواره جهانی کن در اردیبهشتماه امسال، فیلم به امید دیدار، تازهترین ساخته محمد رسولاف، فیلمساز ایرانی، از چهارشنبه هفته پیش در پنجاه سینمای فرانسه به نمایش درآمد.
این بهانهای شد تا گفتوگوی ویژه این هفته رادیوفردا اختصاص یابد به این فیلمساز ایرانی.
محمد رسولاف: این که فیلم خودم روی پرده سینماهای فرانسه است خوشحالم، ولی واقعیتش این است که کاش میتوانستم با هموطنان خودم هم این فیلم را ببینم. برنامهام این است که به مجرد این که برگشتم تهران به طور جدی برنامه نمایش عمومی فیلم در ایران را پیگیری کنم و تمام تلاشم را کردم که فیلم با مجوز فیلمبرداری شود، مراحل مجوز فیلمبرداری طی شده. انشاءالله به زودی مرحله پروانه نمایش عمومی را هم پشت سر بگذارم و فیلم را به پردههای سینما در ایران برسانم.
اتفاقی که افتاد خیلی دور از انتظار بود و تاثیر زیادی هم روی من گذاشت. با این حال همه تلاش من این بود که من این مسائل را فراموش کنم. به سینما برگردم و از طریق خود سینما به زندگی برگردم و فکر میکنم با کمک همکارانم در سینما، با کمک خانه سینما و دوستانی که تلاش کردند شرایطی فراهم بشود من فیلم بسازم، این اتفاق افتاد و الان خوشحالم که یک فیلم ساختم.
در این مسیر تلاش کردم که یک فرم هنری جذابی که مورد علاقهام بود را تجربه کنم و علاوه بر آن بتوانم آن داستان مورد علاقهام را تعریف کنم و مجموعه این قضایا احساس میکنم که نباید شکل غیرسینمایی پیدا کند و نهایتا تمام تلاش من این است که در حوزه سینما متمرکز باشم و خودم را از مسیرهایی که چارچوب درست و حرفهای من را تحت تاثیر قرار میدهد دور کنم. با این حال فیلم داستان تلخی دارد، حاوی شرایط گزنده توی فیلم و داستان قهرمان فیلم داستان مورد علاقه من بود و...
واقعیت این است که من به داستان این طوری نگاه نمیکنم. داستان فیلم درباره زنی است که از شرایط پیرامونش خسته شده. حالا این شرایط پیرامون میتواند شرایط حاکم بر جامعه باشد یا محدودیتهایی که از طرف حاکمیت وضع میشود. به هر حال به یک خستگی رسیده. به یک بنبست رسیده و میخواهد این بنبست را به یک طریقی پشت سر بگذارد. اما محصول تحمل آن خشونتی که این خانم را به بنبست رسانده نهایتا باعث میشود که خودش هم دست به خشونت بزند. مسئله برای من اینجاست که چه اتفاقی میافتد که آدمها نسبت به هم به خشونت میرسند. این خشونتی که من ازش حرف میزنم غیرفیزیکی است. خشونتی است که در روابط آدمها به شکل نامحسوس و نامرئی تحت تاثیر قرار میدهد روابطشان را. نگاه کردن به موضوع از این زاویه که حالا این خانم وکیل است و آن آقا روزنامهنگار حتما ذهن مرا دچار مشکل میکند که آن موقع بروم در موضع این که حتما اگر بخواهم راجع به این موضوع حرف بزنم این طوری میشود و من را به خودسانسوری میرساند. ولی من خودم علاقه دارم شخصا که خیلی سادهتر ببینم مسائل را و یک فرم هنری را با داستان مورد علاقهام تجربه کنم.
من فکر میکنم رفتار مسئولان سینمایی ایران این خوانش را ایجاد میکند. یعنی من فکر میکنم فردا تصمیم بگیرم راجع به یک شیرینیفروش هم فیلم بسازم و بعد اشاره کنم به یک محدودیتهایی و شرایط دشواری که این شیرینیفروش دارد حتما حاکمیت ممکن است گوش مرا بگیرد و بپیچاند و بگوید که تو داری سیاسی فکر میکنی. ولی واقعا بهتر است مسئولان سینمایی دست از تعابیر فرامتنی بردارند و به مسائل به شکل سادهتر مثل خودمان نگاه کنند. نقدها را بپذیرند. اجازه بدهند ما با مردم در ارتباط باشیم. اجازه بدهند فیلمهایمان نمایش داده شود. به نظرم میآید هر نقدی را این کمتحملی تبدیل به یک معضل و موضوع سیاسی میکند.
من اصولا یک فیلمساز مستقل هستم و فیلم من با بودجه بسیار کمی تهیه شده با یک دوربین هندیکم. این همه جای دنیا مرسوم است که فیلمسازان مستقل از روابط سینماییشان استفاده میکنند و تلاش میکنند فیلمشان را به دلیل این که شاید فاقد آن جذابیتهای تجاری باشد با بودجه کمی بسازند. این اصلا خصلت سینمای مستقل و سینمای کمبودجه است. بنابراین این اصلا چیز عجیب و غریبی نیست. منتهای مراتب آن نوع رفتار و حمایتی که دوستان سینمایی از این پروژه کردند برای من خیلی جذاب بود و همیشه سپاسگذار آنها هستم.
به نظر من هر فیلمسازی یا یک نگاه تجاری دارد یا یک فیلمسازان مستقل هم ممکن است در یک دایره خیلی کوچکتری سعی کنند فیلمشان را تولید کنند که در واقع اثر هنریشان را خلق کرده باشند با این دید که دارند یک تجربه هنری میکنند. ممکن است این تجربه هنری حاوی نقد به شرایط پیرامون باشد که باعث میشود این برچسبها به آدم بخورد که نمیدانم این فیلم را این آدم برای مطرح شدن ساخته یا این فیلم را... و از این دست حرفهایی که بعضا شنیدید، فیلم جشنوارهای یا فیلمساز جشنوارهای. این صداها را نمیشنوم. هر آن چه که از حقیقت ماجرا دور است ارزش شنیدن ندارد.
بله، من فکر میکنم به زودی به تورونتو بروم. بعد به فستیوال هامبورگ میروم و بعد احتمال دارد به فستیوال شیکاگو بروم و احتمالا ونکوور. این سفرها ادامه دارد. ولی مهمترین بخشی که این سفر من دارد این است که تهیهکنندهای به من پیشنهاد داده که با هم کار کنیم. دارم میروم که راجع به داستان و شرایط تولید فیلم بعدیام صحبت کنم. بیشترین انگیزه من از این سفر این است که شرایط برای ساخت فیلم بعدیام را فراهم کنم.
این فیلم بخشیاش در کانادا است و بخشی در اروپا و نزدیک به نیمیاش در ایران.
کلا فکر میکنم نگاهم به زندگی خوشبینانه است. یعنی ترجیح میدهم خوشبینانه باشد که شرایط قابل تحمل باشد. اگر به زندان ببرند مرا، من فکر میکنم تجربه جالبی است شاید در فیلمهای بعدیام از این تجربه بتوانم استفاده کنم. اگر هم به زندان نبرند که خوب بازهم زندگی میکنم و از تجربیات روزهای زندگیام برای فیلمهای بعدی استفاده میکنم. خیلی شرایط قابل پیشبینی نیست. ترجیح میدهم خوشبین باشم و همین که اجازه دادند من الان بیرون ایران باشم به نظرم میآید که مفهومش میتواند این باشد که احتمالا در حکم من و جعفر [پناهی] تجدید نظر کنند. اگر هم نکنند آن دیگر عواقبی است که تولید آن فیلم داشته و چاره دیگر نیست، باید پذیرفت. مهم این است که با آن محدودیت خلاقانه روبهرو شویم و تلاش جدیدی بکنیم.
بله. همین طور است. طبیعتا. اگر شرایط شرایط نورمالی [معمولی] باشد حتما تلاش من این خواهد بود که استفاده کنم از این شرایط طبیعی و زندگی طبیعیام را بکنم. واقعا قابل پیشبینی نیست. چون فکر میکنم خیلی شرایط پیچیده و دشواری است و من ترجیح میدهم در این ابهام و محو بودن شرایط اصلا به آن فکر نکنم و منتظر باشم ببینم چه اتفاقی قرار است بیفتد.
طبیعتا به دلیل حواشی که وجود داشته و به دلیل تصوری که از فضای بسته در ایران اینجا مطرح است بیشترین پرسشها این است که در این شرایط شما چطور فیلم میسازید؟ به نظر من پرسش نامعقولی هم نیست. به هر حال آدمها کنجکاوند ببینند که در آن شرایط ما چطور زندگی میکنیم. چون بعضا تصویری که اینجا راجع به ایران وجود دارد تصویر چندان نزدیک به واقعیت نیست که من فکر میکنم این بیشتر محصول مدیریت تصمیمگیران است تا فیلمهای فیلمسازان. یعنی آن چه که آنجا حواشی اتفاق میافتد و در رسانهها منعکس میشود بیشتر شرایط را تحت تاثیر قرار میدهد تا یک فیلمی که حتی به زعم دوستان و گفته دوستان مثلا سیاهنمایی هم میکند. به نظرم آن رفتارها بیشتر در رسانهها منعکس میشود تا خود فیلمها. بنابراین ای کاش خود آنها دست از این ایجاد محدودیتها بردارند و اجازه بدهند مثل همه جای دنیا این مسیر به شکل طبیعی خودش جلو برود. یک عده آدم انتقاد کنند. یک عده هم جواب بدهند. یک عده هم اصلاح کنند. این چیزی است که من فکر میکنم بهتر است اتفاق بیفتد. بعد از این که کنجکاویهای مردم درباره شرایط مرتفع میشود فورا به فیلم میرسند و درباره زیباییشناسی و داستان فیلم صحبت میکنند. در خود مردم یا رسانهها. خودشان هم از این که راجع به شرایط سیاسی بخواهند صحبت کنند به نظرم میآید که دیگر خیلی علاقهمند نیستند و بیشتر به فیلم میپردازند.
گفتوگوی شهرام میریان با محمد رسولاف
این بهانهای شد تا گفتوگوی ویژه این هفته رادیوفردا اختصاص یابد به این فیلمساز ایرانی.
- رادیوفردا: آقای رسولاف، چند روزی هست که شما برای شرکت در برنامهها و مراسم نمایش عمومی فیلمتان از طرف مقامهای قضایی ایران اجازه یافتید به فرانسه بیایید و تا به حال در چند برنامه گوناگون هم شرکت کردهاید. الان که فیلم به امید دیدار بر پرده پنجاه سینمای فرانسه نشسته چه احساسی دارید؟ در این میان نباید فراموش کنیم که همین فیلمتان تاکنون اجازه نمایش در سینماهای ایران را دریافت نکرده است.
محمد رسولاف: این که فیلم خودم روی پرده سینماهای فرانسه است خوشحالم، ولی واقعیتش این است که کاش میتوانستم با هموطنان خودم هم این فیلم را ببینم. برنامهام این است که به مجرد این که برگشتم تهران به طور جدی برنامه نمایش عمومی فیلم در ایران را پیگیری کنم و تمام تلاشم را کردم که فیلم با مجوز فیلمبرداری شود، مراحل مجوز فیلمبرداری طی شده. انشاءالله به زودی مرحله پروانه نمایش عمومی را هم پشت سر بگذارم و فیلم را به پردههای سینما در ایران برسانم.
- فیلم به امید دیدار را در شرایطی در ایران ساختید که به احتمال زیاد محکومیت شش سال زندان علیه شما سایه سنگین خودش را بر شما و فیلمتان انداخته بود. لطفا بگویید که ساخت فیلم در چنین اوضاع و احوالی چه تاثیری بر روی کار فیلمسازی شما داشته؟
اتفاقی که افتاد خیلی دور از انتظار بود و تاثیر زیادی هم روی من گذاشت. با این حال همه تلاش من این بود که من این مسائل را فراموش کنم. به سینما برگردم و از طریق خود سینما به زندگی برگردم و فکر میکنم با کمک همکارانم در سینما، با کمک خانه سینما و دوستانی که تلاش کردند شرایطی فراهم بشود من فیلم بسازم، این اتفاق افتاد و الان خوشحالم که یک فیلم ساختم.
در این مسیر تلاش کردم که یک فرم هنری جذابی که مورد علاقهام بود را تجربه کنم و علاوه بر آن بتوانم آن داستان مورد علاقهام را تعریف کنم و مجموعه این قضایا احساس میکنم که نباید شکل غیرسینمایی پیدا کند و نهایتا تمام تلاش من این است که در حوزه سینما متمرکز باشم و خودم را از مسیرهایی که چارچوب درست و حرفهای من را تحت تاثیر قرار میدهد دور کنم. با این حال فیلم داستان تلخی دارد، حاوی شرایط گزنده توی فیلم و داستان قهرمان فیلم داستان مورد علاقه من بود و...
- اتفاقا سوال بعدی من در پیوند با داستان فیلم شماست. فیلم از زن وکیلی میگوید که پروانه وکالتش از او گرفته شده. این زن جوان که آبستن هم هست در تلاش است ایران را ترک کند و از طرفی همسر این خانم وکیل هم روزنامهنگار است و زیر پیگرد مقامهای قضایی و امنیتی قرار دارد. یعنی شما دست روی دو شغلی در ایران گذاشتند که حرکت و فعالیت دارندگان این دو شغل زیر نظارت و کنترل دستگاههای حکومتی قرار دارند. با توجه به حکم حکومتی سنگین شش سال زندان و در انتظار رای دادگاه تجدید نظر بودن آیا فکر نکردید که ممکن است پرداختن به چنین موضوعهایی برایتان دردسرآفرین باشد یا دردسرهای بیشتری بیافریند؟
واقعیت این است که من به داستان این طوری نگاه نمیکنم. داستان فیلم درباره زنی است که از شرایط پیرامونش خسته شده. حالا این شرایط پیرامون میتواند شرایط حاکم بر جامعه باشد یا محدودیتهایی که از طرف حاکمیت وضع میشود. به هر حال به یک خستگی رسیده. به یک بنبست رسیده و میخواهد این بنبست را به یک طریقی پشت سر بگذارد. اما محصول تحمل آن خشونتی که این خانم را به بنبست رسانده نهایتا باعث میشود که خودش هم دست به خشونت بزند. مسئله برای من اینجاست که چه اتفاقی میافتد که آدمها نسبت به هم به خشونت میرسند. این خشونتی که من ازش حرف میزنم غیرفیزیکی است. خشونتی است که در روابط آدمها به شکل نامحسوس و نامرئی تحت تاثیر قرار میدهد روابطشان را. نگاه کردن به موضوع از این زاویه که حالا این خانم وکیل است و آن آقا روزنامهنگار حتما ذهن مرا دچار مشکل میکند که آن موقع بروم در موضع این که حتما اگر بخواهم راجع به این موضوع حرف بزنم این طوری میشود و من را به خودسانسوری میرساند. ولی من خودم علاقه دارم شخصا که خیلی سادهتر ببینم مسائل را و یک فرم هنری را با داستان مورد علاقهام تجربه کنم.
- آقای رسولاف، شما در گفتوگوهای خودتان با رسانهها همواره گفتید که نه یک فیلمساز سیاسی، بلکه یک فیلمساز مستقل هستید. ولی اکثرا دیده شده که به فیلمهای شما برچسب سیاسی هم زده میشود. نگاه شما به این برچسبها و به طور کلی تعبیرها چیست؟
من فکر میکنم رفتار مسئولان سینمایی ایران این خوانش را ایجاد میکند. یعنی من فکر میکنم فردا تصمیم بگیرم راجع به یک شیرینیفروش هم فیلم بسازم و بعد اشاره کنم به یک محدودیتهایی و شرایط دشواری که این شیرینیفروش دارد حتما حاکمیت ممکن است گوش مرا بگیرد و بپیچاند و بگوید که تو داری سیاسی فکر میکنی. ولی واقعا بهتر است مسئولان سینمایی دست از تعابیر فرامتنی بردارند و به مسائل به شکل سادهتر مثل خودمان نگاه کنند. نقدها را بپذیرند. اجازه بدهند ما با مردم در ارتباط باشیم. اجازه بدهند فیلمهایمان نمایش داده شود. به نظرم میآید هر نقدی را این کمتحملی تبدیل به یک معضل و موضوع سیاسی میکند.
- برمی گردیم به فیلم شما. شما در جایی گفته بودید اکثر عوامل فیلم «به امید دیدار» افتخاری و بدون گرفتن دستمزد با شما همکاری کردند. مگر این فیلم شما تهیهکننده نداشت؟
من اصولا یک فیلمساز مستقل هستم و فیلم من با بودجه بسیار کمی تهیه شده با یک دوربین هندیکم. این همه جای دنیا مرسوم است که فیلمسازان مستقل از روابط سینماییشان استفاده میکنند و تلاش میکنند فیلمشان را به دلیل این که شاید فاقد آن جذابیتهای تجاری باشد با بودجه کمی بسازند. این اصلا خصلت سینمای مستقل و سینمای کمبودجه است. بنابراین این اصلا چیز عجیب و غریبی نیست. منتهای مراتب آن نوع رفتار و حمایتی که دوستان سینمایی از این پروژه کردند برای من خیلی جذاب بود و همیشه سپاسگذار آنها هستم.
- شما دست به ساخت فیلم میزنید که در جشنوارههای جهانی به نمایش در بیاید؟ این پرسش را به این خاطر مطرح میکنم که فیلمسازانی که آثارشان اکثرا برای فستیوالهای جهانی انتخاب میشود آنها را برخی از محافل در داخل ایران به عنوان «فیلمسازان جشنوارهای» متهم میکنند.
به نظر من هر فیلمسازی یا یک نگاه تجاری دارد یا یک فیلمسازان مستقل هم ممکن است در یک دایره خیلی کوچکتری سعی کنند فیلمشان را تولید کنند که در واقع اثر هنریشان را خلق کرده باشند با این دید که دارند یک تجربه هنری میکنند. ممکن است این تجربه هنری حاوی نقد به شرایط پیرامون باشد که باعث میشود این برچسبها به آدم بخورد که نمیدانم این فیلم را این آدم برای مطرح شدن ساخته یا این فیلم را... و از این دست حرفهایی که بعضا شنیدید، فیلم جشنوارهای یا فیلمساز جشنوارهای. این صداها را نمیشنوم. هر آن چه که از حقیقت ماجرا دور است ارزش شنیدن ندارد.
- در حالی که فیلم «به امید دیدار» شما بر پرده پنجاه سینمای فرانسه نشسته، شما قرار است در چند فستیوال جهانی هم طی همین سفرتان شرکت کنید. این طور است؟
بله، من فکر میکنم به زودی به تورونتو بروم. بعد به فستیوال هامبورگ میروم و بعد احتمال دارد به فستیوال شیکاگو بروم و احتمالا ونکوور. این سفرها ادامه دارد. ولی مهمترین بخشی که این سفر من دارد این است که تهیهکنندهای به من پیشنهاد داده که با هم کار کنیم. دارم میروم که راجع به داستان و شرایط تولید فیلم بعدیام صحبت کنم. بیشترین انگیزه من از این سفر این است که شرایط برای ساخت فیلم بعدیام را فراهم کنم.
- ممکن است بگویید در کجا؟
این فیلم بخشیاش در کانادا است و بخشی در اروپا و نزدیک به نیمیاش در ایران.
- شما و همین طور آقای جعفر پناهی در انتظار رای دادگاه تجدید نظر به سر میبرید. نگاه شما به این رای خوشبینانه است یا خیر؟
کلا فکر میکنم نگاهم به زندگی خوشبینانه است. یعنی ترجیح میدهم خوشبینانه باشد که شرایط قابل تحمل باشد. اگر به زندان ببرند مرا، من فکر میکنم تجربه جالبی است شاید در فیلمهای بعدیام از این تجربه بتوانم استفاده کنم. اگر هم به زندان نبرند که خوب بازهم زندگی میکنم و از تجربیات روزهای زندگیام برای فیلمهای بعدی استفاده میکنم. خیلی شرایط قابل پیشبینی نیست. ترجیح میدهم خوشبین باشم و همین که اجازه دادند من الان بیرون ایران باشم به نظرم میآید که مفهومش میتواند این باشد که احتمالا در حکم من و جعفر [پناهی] تجدید نظر کنند. اگر هم نکنند آن دیگر عواقبی است که تولید آن فیلم داشته و چاره دیگر نیست، باید پذیرفت. مهم این است که با آن محدودیت خلاقانه روبهرو شویم و تلاش جدیدی بکنیم.
- به این ترتیب با توجه به گفته شما اگر بر محکومیت شش سال زندان شما دادگاه خط بطلان بکشد شما به احتمال زیاد با خیال راحتتری آن فیلمی را که صحبتش را کردید دنبالش را میگیرید و میروید به طرف ساختش؟
بله. همین طور است. طبیعتا. اگر شرایط شرایط نورمالی [معمولی] باشد حتما تلاش من این خواهد بود که استفاده کنم از این شرایط طبیعی و زندگی طبیعیام را بکنم. واقعا قابل پیشبینی نیست. چون فکر میکنم خیلی شرایط پیچیده و دشواری است و من ترجیح میدهم در این ابهام و محو بودن شرایط اصلا به آن فکر نکنم و منتظر باشم ببینم چه اتفاقی قرار است بیفتد.
- شما طی این یک هفته که در فرانسه هستید بسیاری از خبرنگاران فرانسوی و همین طور دیگر کشورها با شما دیدار داشتند و با شما گفتوگوهای اختصاصی داشتند. بیشتر پرسشها چه بوده از شما؟
طبیعتا به دلیل حواشی که وجود داشته و به دلیل تصوری که از فضای بسته در ایران اینجا مطرح است بیشترین پرسشها این است که در این شرایط شما چطور فیلم میسازید؟ به نظر من پرسش نامعقولی هم نیست. به هر حال آدمها کنجکاوند ببینند که در آن شرایط ما چطور زندگی میکنیم. چون بعضا تصویری که اینجا راجع به ایران وجود دارد تصویر چندان نزدیک به واقعیت نیست که من فکر میکنم این بیشتر محصول مدیریت تصمیمگیران است تا فیلمهای فیلمسازان. یعنی آن چه که آنجا حواشی اتفاق میافتد و در رسانهها منعکس میشود بیشتر شرایط را تحت تاثیر قرار میدهد تا یک فیلمی که حتی به زعم دوستان و گفته دوستان مثلا سیاهنمایی هم میکند. به نظرم آن رفتارها بیشتر در رسانهها منعکس میشود تا خود فیلمها. بنابراین ای کاش خود آنها دست از این ایجاد محدودیتها بردارند و اجازه بدهند مثل همه جای دنیا این مسیر به شکل طبیعی خودش جلو برود. یک عده آدم انتقاد کنند. یک عده هم جواب بدهند. یک عده هم اصلاح کنند. این چیزی است که من فکر میکنم بهتر است اتفاق بیفتد. بعد از این که کنجکاویهای مردم درباره شرایط مرتفع میشود فورا به فیلم میرسند و درباره زیباییشناسی و داستان فیلم صحبت میکنند. در خود مردم یا رسانهها. خودشان هم از این که راجع به شرایط سیاسی بخواهند صحبت کنند به نظرم میآید که دیگر خیلی علاقهمند نیستند و بیشتر به فیلم میپردازند.