قتل داریوش مهرجویی یکی از مهمترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران همراه همسرش، وحیده محمدیفر، را میتوان یکی از تکاندهندهترین تحولات چند سال اخیر حوزه فرهنگ و هنر ایران دانست؛ اتفاقی که در یکی از دشوارترین زمانهای حیات تولید فرهنگی و هنری در ایران روی میدهد و تمام وجوه نمادین دشواری شرایط فرهنگ و هنر مستقل امروز ایران را در خود دارد.
داریوش مهرجویی، با کارنامهای بسیار پربار در ساخت تعدادی از شاخصترین فیلمهای ایرانی، از پرچمداران و معرفان دوران مدرن سینمای ایران بود و قتلش میتواند نشانه مهمی از پایان اجباری دوران درخشانی از سینمای اندیشمند ایران باشد؛ بهویژه آنکه تقریباً تمام همنسلها و همراهان او نیز بهنوعی از خلق آفرینش هنری در ایران بازماندهاند.
داریوش مهرجویی را میتوان از بهترین راویان پیچیدگیها و تناقضهای جامعه ایران و از یگانهترینها در تصویرکردن اجتماع معاصر دانست. او از نمایندگان شاخص جریان روشنفکری معاصر ایران بود که در آثارش، با صراحتی مثالزدنی، گذشته و حال و آینده طبقات مختلف جامعهای پرتناقض را به تصویر میکشید.
نوشتن از واقعیتهایی چون نقش داریوش مهرجویی در شکلگیری جریان موج نو سینمای ایران و باز کردن راه برای حضورهای بینالمللی این سینما میتواند تکراری باشد. او اندیشه و دانش را هرچه بیشتر به فیلمهای این سینما اضافه کرد، در طول دوران فعالیت بیش از پنج دههایاش، با آنکه همواره با سانسور و محدودیت دست به گریبان بود، اما توانست با فیلمهایش تصویر مهمی از چالشها، مشکلات و شرایط طبقات مختلف جامعه ایران در مقاطع ایران را به دست آیندگان دهد.
بیشک برای بسیاری از محققان آیندۀ جامعه ایران، فیلمهای «گاو»، «دایره مینا»، «اجارهنشینها»، «هامون»، «بانو»، «لیلا»، «درخت گلابی» و «سنتوری» از مهمترین اسناد تصویری از شرایط بخشهای مختلف از اجتماع ایران طی پنج دهه گذشته خواهند بود.
دربارۀ داریوش مهرجویی در این شماره مجله هفتگی «صحنه» با جمشید اکرمی، نویسنده و منتقد و استاد دانشگاه در آمریکا، گفتوگو شده است. آقای اکرمی از جمله منتقدانی بود که از اواخر دهه ۴۰ خورشیدی در نشریات سینمایی آن زمان تلاش کرد وجوه اندیشمند و متفاوت آثار آقای مهرجویی را مطرح کند.