(rm) صدا | [ 4:19 mins ]
دیدارهای هفته گذشته رئیس جمهوری آمریکا در اروپا که درپی تغییر حکومت در گرجستان، اوکراین و عراق و تشکیلات فلسطینی انجام شد از نظر ستون نویس نیویورک تایمز نشانه گسترش این سئوال مسری در جهان بود که چرا اینجا نه. دیوید بروکس در مقاله ای موفقیت آمریکا در حمایت از تغییرات بنیادی را ناشی از یک خاصیت آمریکا در دنبال کردن هدف های حداکثر می داند. هدف هایی که برای سایر فرهنگ ها ظاهرا غیرممکن بنظر می رسد. بروکس از ولید جنبلاط نقل می کند که گفت رفتن 8 میلیون عراقی به پای صندوق های رای شروع جدیدی برای جهان عرب بود و می نویسد وقتی رانالد ریگن، رئیس جمهوری آمریکا در برلین غربی گفت آقای گورباچف این دیوار را فرود آورید، تصور آلمانی یکپارچه برای آلمانی ها ناممکن بود. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): آقاي ديويد بروکس، ستوننويس نيويورک تايمز مينويسد سئوالي که اين روزها در سراسر جهان ميشنويم اين است: «چرا اينجا نه؟» مردم اروپاي شرقي به مردم اروپاي غربي نگاه کردند و پرسيدند چرا اينجا نه؟ مردم اوکراين به مردم گرجستان نگاه کردند و پرسيدند «چرا اينجا نه؟» و حالا مردم در سراسر کشورهاي عربي به مردم عراق نگاه ميکنند و ميپرسند «چرا اينجا نه؟»
آقاي ديويد بروکس، مينويسد اگر به روزنامهها نگاه بيندازيد ميبينيد اين سئوال، «چرا اينجا نه؟» مثل يک واگير فکري، سراسر جهان را گرفته است، و حالا نوبت لبنان رسيده است. بروکس از آقاي وليد جنبلاط، سوسياليست لبناني نقل ميکند که در مصاحبهاي گفت: «رفتن هشت ميليون عراقي سه هفته پيش پاي صندوقهاي راي، شروع تازهاي براي جهان عرب بود.»حالا تظاهرات شبانه به وسط بيروت منتقل شده است و حتي در سرزمينهاي فلسيني نيز بعد از انتخابات بسياري از نزديکان رهبر سابق ياسر عرفات از کابينه کنار گذاشته شدند. صائب عريقات گفت شما شاهد دمکراسي واقعي در ميان مردم فلسطين هستيد و دني روبنستاين در روزنامه هاآرتص نوشت قواعد بازي دگرگون شدهاند.
آقاي بروکس با اشاره به بحث هائی که اين روزها در عراق ميان جناحهاي سياسي بر سر نخستوزيري جريان دارد ميگويد اگر تلويزيوني مثل شبکه C-Span آمريکا که نطقهاي سياسي را از اول تا آخر پخش ميکند در عراق ساخته شده بود، الان همه مردم کشورهاي عرب ميتوانند شاهد کشمکش دمکراتيک سياسي در عراق باشند.
نويسنده نيويورک تايمز مينويسد جالب است که چه موانع و مقاومتهائي در برابر اين سئوال ساده قرار دارد که چرا اينجا نه؟ وي توضيح ميدهد که ما در سنتها گيرکردهايم و تصور دنيائي در ماوراي سنتها براي ما مشکل است. او به نقل از کلاوس کريستين مالزان Claus Christian Malzahn يک نويسنده اشپيگل چاپ آلمان يادآور ميشود که در سال 1987 وقتي رانالد ريگن، رئيس جمهوري وقت آمريکا در برلين ايستاد و فرياد زد آقاي گورباچف اين ديوار را پائين بکشيد خيليها در آلمان تصورش را هم نميکردند که چيزي غير از آلمان دوپاره بتواند وجود داشته باشد.
از نظر آقاي بروکس، يکي از مصداقهاي قدرت نرم – يا غيرنظامي – آمريکا، توانائي آن در تخيل جهانهاي تازه است. همانطور که مالزان، نويسنده اشپيگل خاطرنشان ميکند: «در حاليکه اروپائيها هميشه ميخواهند جهان گذشته را داشته باشند، آمريکائيها براي جهان فردا تلاش ميکنند.»
استفن سستانوويچ، عضو موسسه تحقيقاتي شوراي روابط خارجي در مقالهاي چند هفته پيش در نيويورک تايمز نوشت آمريکا هميشه وقتي موفق بوده است که به جاي تغييرات جزئي، برنامهاي حداکثر را دنبال کرده است ، و از متحدان خود جلوتر جهيده است، در حاليکه تمام اروپا تلاش خود را براي حفظ به اصطلاح ثبات در پيمان ورشو متمرکز کرده بود، آمريکا بر لزوم اتحاد آلمان تاکيد ميورزيد، و البته چنانکه در دو سال اخير در عراق شاهد بودهايم، آرمانهاي بزرگ هميشه يک جنبه منفي هم دارند و آن اين است که اوضاع صرفا به خاطر اينکه کسي فرياد زد «چرا اينجا نه» بر وفق مراد نميچرخد.
آقاي بروکس مينويسد چيزي که طي هفته گذشته از مطالعه روزنامهها درک کرديم اين است که چگونه برنامه دولت بوش در دنيا غلبه کرده است. وقتي بوش با پوتين ديدار ميکند، دمکراسي در محور مذاکرات است و در پي جنايت وانفجار مرگبار در بيروت، آزادي به ذهن مردم متبادر ميشود.
آقاي بروکس مينويسد همه هفتهها به شادي هفتهاي که گذشته نخواهند بود اما عليرغم انفجار بمب در تلآويو، انديشه واگيردار «چرا اينجا نه» در حال گسترش است.