(rm) صدا | [ 6:03 mins ]
در جشنواره بینالمللی هنرهای نمایشی مرکز لینکلن نیویورک، هنرمند برجسته آمریکائی رابرت ویلسن یکی از اساطیر اندونزی را با شرکت 50 رقصنده، خواننده و نوازنده اندونزیائی به روی صحنه برد. ترکیب شیوه بیان تئاتری فرمالیستی و ساده شده ویلسن و نورپردازی و صحنه پردازی یا میزانسن مدرن او با اسطوره شرقی و موسیقی و رقص اندونزیائی تازگی داشت. داستان نمایش با تولد یک خواهر و برادر دوقلو برای خداوندگاران جهان برین و جهان زیرین شروع می شود، نوزادانی که حتی قبل از تولد در رحم مادر عاشق هم می شوند اما پس از تولد، به خاطر هشدار غیبگوها در باره اینکه نزدیکی خواهر و برادر به نابودی جهان منجر خواهد شد، آنها را از هم دور می کنند. بهنام ناطقی (رادیوفردا): نسبت به کارهای قبلی رابرت ویلسن، که معمولا براساس منابع مدرن یا کلاسیک غربی بنا میشوند، جنبه متفاوت نمایش موزیکال سه ساعته بدون آنتراکت آی لا کالیگو I La Caligo، حضور خیرهکننده موسیقی و رقص جزائر مختلف اندونزی بود که از صافی زیبائیشناختی و دید خاص آقای ویلسن گذشته بود، که انگار داستان باستانی و اسطورهای شرقی و رقص و موسیقی و تئاتر اقوام اندونزی را برای تماشاگران نیویورکی در زروق غربی بسته بندی کرده بود.
نورپردازی جادوئی، طرحهای ساده دکور که نه تنها کف صحنه، در حرکت هستند بلکه مدام بالا و پائین میروند، شخصیتهائی که گوئی از آسمان فرود میآیند، رقصندگانی که با حرکتهای آهسته و کشدار خود انگار فرصت تماشای نقاشی سهبعدی و متحرک روی صحنه را به تماشاگر میدهند و پرده رنگین پشت سر نمایش که مدام با نورهای مختلف تغییر رنگ و حالت میدهد، جنبه های آشنای کارهای آقای ویلسن بود، که ترکیب این همه با موسیقی و رقص اندونزیائی تازگی داشت.
آی لاکالیگو، یک اسطوره قدیمی اندونزیائی را باز میگوید به نام Sureq Galigo که ریشه در باورهای برخی از اقوام چندگانهای دارد که در جزائر اندونزی زندگی میکنند. داستان آن عشق یک برادر و خواهر دوقلو است که از درون رحم مادر، شروع میشود. هنگام تولد آنها، غیبگویان معابد هشدار میدهند که عشق گناهآلود آنها اگر اجازه تمکین بیابد، به نابودی جهان منجر خواهد شد. پسر از سوی پدر که خدای جهان زیرین است به فرمانروائی جهان میانی که آدمها در آن زندگی میکنند فرستاده میشود اما عشق خواهر را نمیتواند از ذهن خود بیرون کند. داستان را رقصندهها بازی میکنند، اما دیالوگ نمایش را خوانندگانی که در میان نوازندگان در گوشهای از صحنه روی زمین نشستهاند، به آواز اجرا میکنند.
نفی عشق، تلاش این خواهر وبرادر دوقلو برای پرهیز از تمکین کردن به عشق ممنوع، وقایع مختلف نمایش را شکل میدهد. اگر این خواهر و برادر نیمه فرشته، نیمه انسان را تمثیلی از دوگانگی ذاتی انسان بگیریم، میتوان گفت خودپرستی و از خود بیگانگی دو روی یک سکه هستند.
اثر، ساختمانی شرقی دارد و ویلسن هم در اجرای آن دست به دامان فنون داستانگوئی تئاتر شرقی شده است. تماشاگر ایرانی به سادگی میتواند شباهتهائی میان آن و تعزیه و نقالی و تئاترسنتی ایران و هند را پیدا کند. دراجرای این اثر،ویلسن گروهی از برجستهترین نوازندگان و خوانندگان و رقصندگان اندونزیائی را گردآورده است، که با موسیقیای اجرا میشود برگرفته از سنت موسیقی جزائر اندونزی است که در جزیره Sulawesi که مثل چهارراهی میان جزائر دیگر قرار گرفته است، با هم ترکیب میشوند، و مانند داستان نمایش، فرهنگ چهار قوم اصلی مردم اندونزی، و سنتهای ادیان هندو، اسلام و بودائی و مسیحیت را در هم میآمیزند.
ویلسن در مقدمهای بر این اثر بر جنبه فرمالیستی کار خود تاکید میکند و میگوید که از اجرای این اثر قصد تعبیر و تفسیر آن را نداشته است. ویلسن میگوید آنچه او را به سوی حماسه اندونزیائی سوراق گالیگو جلب کرد، عظمت ابعاد آن است که برای او یادآور کارهائی است که در اواخر دهه 1970 در نیویورک بر صحنه برد، یعنی اینشتین در ساحل دریا و استالین، نمایشهائی به ترتیب 5 ساعته و 8 ساعته که گوشهای از تاریخ معاصر را به حماسه تبدیل میکردند.
اگر بشود ایرادی بر این اثر گرفت این است که برخلاف هنرمندان دیگر تئاتر معاصر غرب که به مایههای سنتی شرقی روی آوردند، مثل پیتر بروک یا آریان موشکین فرانسوی، ویلسن به جنبههای ارگانیک تئاتر شرق اعتنای چندانی ندارد و برخلاف مثلا ماهابراتای پیتربروک، در این اثر از عناصر ارگانیک مثل خاک و آتش، و از بازیگرانی که به شخصیتها ابعاد انسانی بدهند، کم اثری دیده میشود و جای آنها را نورپردازی خیرهکننده ومدرن ویلسن، و صحنهپرداری استیلیزه شده گرفته است.
کار رابرت ویلسن، که بعضیها در ایران آثار او را از اجراهای منحصربهفرد جشن هنر شیراز به خاطر دارند، برخلاف سایر هنرمندان تئاتر که اغلب در یک محدوده زبانی و فرهنگی اسیر هستند، به خاطر تاکیدش بر تصویر و موسیقی و حرکت، دهههاست بیرون از مرزهای آمریکا و جهان فرهنگی انگلوساکسن، بیشتر در کشورهای اروپائی که تئاترها و اپراخانههای دولتی دارند، و به سرمایه آنها خلق میشود.