(rm) صدا | [ 5:16 mins ]
مایکل ایگنی شی یف Michael Ignatieff نویسنده نیویورک تایمز و استادحقوق بشر دانشگاه هاروارد، در مقاله ای که بعد از سفری به ایران و دیدار با دانشجویان و روزنامه نامه نگاران و اساتید دانشگاه نوشته است از اینکه روزنامه نگاران و دانشجویان و روشنفکران ایران را دین ستیز می یابد، تعجب می کند. از دیدگاه وی و لیبرال های آمریکا که با سیاست جرج بوش مخالف هستند، تلاش آمریکا برای اشاعه دمکراسی در ایران و کشورهای جهان گمراه است و مردم ایران باید حکومت را از راه اصلاح شریعت، دگرگون کنند. او می نویسد تلاش کرد برای ایرانیان تشریح کند که مفهوم دمکراسی علاوه بر به تخت نشاندن رای مردم، همچنین تلاش برای جدائی دین از سیاست است اما این تلاشی است عمیق و دامنه دار که در غرب بعد از قرن ها جنگ خونین با مذهبیون در پی انقلاب رفرم مذهبی پروتستانتیسم، هنوز هم ادامه دارد. محقق ليبرال حقوق بشر و استاد دانشگاه هاروارد، آقاي مايکل اگنيشيف Michael Igniatieff در بازگشت از سفري به ايران بعد از انتخاب محمود احمدينژاد به رياست جمهوري اسلامي، در مقاله مفصلي، به تشريح بحثهاي خود با روشنفکران، فعالان حقوق بشر، اساتيد دانشگاه، روحانيون و دانشجويان ميپردازد در باره آينده ايران، که در آن تلاش ميکند، فضاي فکري و فلسفي جامعه ايران را، از ديدگاه خود و با استناد به آنچه در اين سفر ديده و شنيده، ترسيم کند.
بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): بحثهاي ايگنيشييف در ايران که آنها را تحت عنوان درسهائي از ايران در هفت دسته تقسيمبندي کرده، از مسائل کلي مثل فلسفه حکومت دمکراسي شروع ميشوند، تا برنامه اقتصادي دولت احمدينژاد.
مايکل اگنيشييف در اين سفر خود را مجبور می بیند دمکراسي را براي مخاطبان ايراني خود بارها تعريف کند زيرا بعضي از آنها را در مخالفت با نقش دين در حکومت تندروتر از آمريکائيها ميبيند و از جمله يادآور ميشود که برخي از دانشجويان ايران از اينکه در آمريکا عليرغم تاکيد قانون اساسي آمريکا، دولت هنوز از دين کاملا جدا نيست، عصباني هستند.
آقاي ايگنيشييف مينويسد ايکاش براي ايران در باره رفرميسم مذهبي پروتستانتيسم درسی آماده کرده بودم. آقاي ايگنيشييف بارها به مخاطبان ايراني خود يادآور ميشود که دمکراسي، تنها براي به تخت نشان راي مردم نيست که برميخيزد، بلکه کار ديگر آن تلاش است براي جدا کردن قلمرو دين از قلمرو سياست. وي ميافزايد به دانشجويان در ايران بايد يادآور شد که اين قرنهاي مبارزه و جنگهاي خونين مذهبي در پي جنبش پروتستان در اروپا بود که سرانجام در غرب خدا را سرجاي خود نشاند، و به تشکيل نظامهائي منجر شد که در آنها همه اديان از آزادي برخوردارند و در نظام سياسی، مباحث مذهبي و مباحث دنيوي به يک اندازه وزن دارند.
وي با مثال آوردن از تصميماتي که دولت بوش با نگاه به اعتقادات مذهبي برخي رايدهندگان در آمريکا اتخاذ کرده است، مينويسد اين مبارزه پايان ناپذير است، و به مخاطبان ايراني خود هشدار ميدهد که در جدا کردن مذهب از سياست آنقدر تند نروند زيرا معني حکومت سکولار، يا دنيوي، کوبيدن مذهب نيست، بلکه خلق فضائي است که در آن اختلاف ميان مردم مذهبي و مردم غيرمذهبي با استناد به شواهد حلوفصل ميشود، نه با استناد به اعتقادات مذهبي.
آقاي مايکل ايگنيشييف، استاد حقوق بشر در دانشکده علوم دولتمداري دانشگاه هاروارد، قبل از سفر خود به ايران کتابي را ويراستاري کرد از مجموعه مقاله با عنوان American Exceptionalism and Human Rights يا حقوق بشر و فلسفه خاصهانگاري آمريکا. اين فلسفهاي است که از جمله آمريکا را متعهد و موظف ميداند که در گسترش دمکراسي و آزادي در جهان تلاش کند، فلسفهاي که متفکران ليبرال در آمريکا آن را به نومحافظهکاران دولت بوش منسوب ميکنند و چندان با آن موافق نيستند.
ايگنيشييف يادآور ميشود که اعتقاد او به اينکه در ايران اصلاحات بايد از طريق اصلاح دين و قوانين شريعت صورت گيرد، مورد مخالفت شديد دانشجويان قرار گرفت، حتي دختران با حجاب دانشگاه شهيد بهشتي که از دست دادن با او امتناع کردند، به او گفتند اين نظر ليبرال آمريکائي را قبول ندارند و به اعتقاد آنها، قوانين شريعت بايد به کلي برانداخته شوند، زيرا شريعت قابل اصلاح نيست.
آقاي ايگنيشييف که به دعوت دفتر مطالعات فرهنگي آقاي رامين جهانبگلو به ايران سفر کرده است، نظام حاکم بر ايران را به همان زشتي نظامي ميبيند که با انقلاب سال 1357 برانداخته شد. او که مانند متفکران ليبرال آمريکائي، حکومت سلطنتي ايران را به خاطر فساد مالي و سرکوبي مخالفان سزاوار سرزنش ميداند، بعد از ذکر مشاهدات خود از سرکوب تظاهرات در خيابانهاي تهران و خدمات سازمانيافته بسيجيان و داواطبان سابق جنگ ايران و عراق براي پيروزي احمدينژاد در انتخابات، مينويسد اگر قبلا موضوع بحث او در ايران، دمکراسي و حقوق بشر بود، حالا سئوالي که مطرح ميشود اين است که در جامعهاي که در آن ميان فقير و ثروتمند، ميان خودي و غيرخودي، و ميان تحصيلکردگان و مردم عادي، شکافهائي به اين عميقي وجود دارد، آيا اصولا تحقق دمکراسي و حقوق بشر امکان پذير است؟
ايگنيشييف در بخشي از مقاله خود در نيويورک تايمز که به اقتصاد اختصاص داده، بعد از صحبت با چند تن که آنها را مشاور احمدينژاد معرفي ميکند، به اين نتيجه رسيد که برنامه اقتصادي دولت احمدينژاد چيزي نيست جز مارکسيسم اسلامي، که حالا نام آن را به را مليگرائي فنسالارانه يا تکنوناسيوناليسم تغيير دادهاند.
ايگنيشييف مينويسد مارکسيسم اسلامي که تحت عنوان تئوري اقتصادي بعد ازانقلاب در ايران مطرح شد، به نام حفظ استقلال و کوتاهکردن دست بيگانگان، خواهان حفظ اهرمهاي اقتصادي، از جمله بانکها و سياست مالي، در چنگال دولت است. رژيمهاي نفتي از ديد او خواهناخواه با دمکراسي ميانه ندارند زيرا هزينه خود را نه به صورت ماليات از مردم، بلکه به صورت نفت از زير زمين در ميآورند.
وي ميافزايد اگر احمدينژاد نتواند وعدههائي که به فقرا و خانوادههاي کشتهشدگان جنگ داده است عمل کند، براي حکومت او جز يک مشت آهني چيزي باقي نميماند. وي خوشحال است که يک دختر دانشجو در تهران قاطعانه با اين عقيده مخالفت ميکند و با اطمينان ميگويد احمدينژاد نخواهد توانست تاريخ را به عقب برگرداند. ولي ايگنيشييف، نويسنده مقاله سرانجام انتقام خود را از اين دختر آزادانديش وهمه آزادانديشاني که در ايران افکار او را سازشکارانه خواندند، ميگيرد و يادآور ميشود که اين دختر در حالي به تداوم جنبش اصلاحات ابراز اميدواري ميکرد، ناخودآگاهانه، روسري خود را از ترس فشاري که در راه است، پائينتر ميکشيد.