(rm) صدا | [ 4:13 mins ]
گلهای شکسته فیلم تازه کارگردان غیر متعارف نیویورکی جیم جارموش که از این هفته در آمریکا بروی پرده سینما می رود برای نخستین بار این کارگردان هنرمند را در کار با بودجه ای قابل اعتنا و ستارگان برجسته هالیوود قرار می دهد. در این فیلم بیل ماری نقش یک مرد مجرد میانسال را بازی می کند که در جستجوی فرزند ندیده ای به دور آمریکا می رود. از خانههاي مجلل و مدرن حومههاي ثروتمندنشين شهرها، تا منازل دلگير طبقه متوسط پائين، هرجا که اين شخصت ميرود، زندگی خالي از هيجان واقعي تصوير ميشود و بيخود نيست که اين فيلم در جشنواره سينمائي کن، اين همه مورد توجه روشنفکران ضدآمريکائي اروپائي قرار گرفته است. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): در فيلم «گلهاي شکسته» بازيگر کمدي قابل احترام سينماي آمريکا، آقاي بيل ماري Bill Murray نقش يک مرد مجرد ميانسال را بازي ميکند که به بهانه يافتن فرزندي که هرگز نديده است، سفري را آغاز ميکند به دور آمريکا براي يافتن عشقهاي قديم خود، و فرصتي مييابد براي مرور گذشتهها و تامل در باره مفهوم و هدف زيستن.
کارگردان فيلم، جيم جارموش، فارغالتحصيل مدرسه سينمائي دانشگاه نيويورک، طي 20 سال اخير اصرار کرده است که در سينماي هنري يا غيرمتعارف باقي بماند، ولي براي اولين بار است که با بودجهاي قابل اعتنا و ابزارهاي سينماي هاليوود سروکار پيدا کرده است و حاصل کار، اثري است قابل ملاحظه، به شرط آنکه تماشاگر حوصله ضرباهنگ کند و سکون عمدي لحظههاي آن را داشته باشد.
بيل ماري، که در ارائه شخصيتهاي پکر و رمق از دست داده در فيلمهاي مثل «گمشده در ترجمه» درخشيده است، در فيلم «گلهاي شکسته» با جيم جارموش، کارگرداني همراه شده است که او هم شهرت خود را مديون فيلمهاي کند و بيهيجان است و بعضي منتقدها، نوشتهاند که اين دو براي کند کردن فيلم گلهاي شکسته با هم مسابقه ميدهند. اما به قول منتقد نيويورک تايمز، آقاي A. O. Scott سکون شخصيت بيل ماري در اين فيلم، که با گوشه چشمي به داستان زنباز مشهور تاريخ، دون خوان، دان جانستون ناميده ميشود، برازنده قصه مردي است که زندگياش به توقف کامل رسيده است.
در نخستين صحنه فيلم، آخرين دوست دختر، زن جوان بلوند و فرانسوياي که Julie Delpy ايفاگر نقش اوست، دون خوان پير را براي هميشه ترک ميکند، اما واکنش شخصيت بيل ماري به اين لحظه کليدي از زندگي، بيتفاوتي کامل است. او که ظاهرا يک مدير بازنشسته و پولدار است، حتي از جايش بلند نميشود و همانجا روي مبل راحت در برابر پرده بزرگ تلويزيون گرانقيمت خود چرت ميزند.
آقاي راجر ايبرت Roger Ebert منتقد شيکاگو سانتايمز در نقد ستايشآميز خود در باره فيلم گلهاي شکسته مينويسد هيچ بازيگري نميتواند بهتر از بيلماري بدون اينکه کاري يا حرکتي بکند، روي پرده جذاب و خيرهکننده باشد. ايبرت از اين نظر بيل ماري را به باستر کيتون، کمدين برجسته سينماي صامت تشبيه ميکند. تاي بر Ty Burr منتقد باستون گلوب مينويسد کساني که بتوانند کندي اين فيلم را تحمل کنند، دلشاد ميشوند.
شخصيت دان جانستون، اين مجرد مرفه و بيتفاوت که به اصطلاح خودمان به پوچي رسيده است، متضاد شخصيت همسايهاش است که با پنج فرزند و شغلي پرمسئوليت، لحظهاي از حرکت باز نميايستد و به اصرار همين همسايه است که دون خوان سفر خود را به جستجوي فرزند نديده و براي تجديد ديدار با عشقهاي قديم زندگياش آغاز ميکند.
به قول ديويد دنبي David Denby منتقد مجله نيويورکر New Yorker، در فيلم گلهاي شکسته، شخصيت دان در روايت مايوس و تلخي که جيم جارموش از زندگی در آمريکا بازگو ميکند، گير کرده است. از خانههاي مجلل و مدرن حومههاي ثروتمندنشين شهرها، تا منازل دلگير طبقه متوسط پائين، هرجا که اين شخصت ميرود، زندگی خالي از هيجان واقعي تصوير ميشود و بيخود نيست که اين فيلم در جشنواره سينمائي کن، اين همه مورد توجه روشنفکران ضدآمريکائي اروپائي قرار گرفته است.
داستان فيلم «گلهاي شکسته» به جيم جارموش امکان ميدهد که ساختار محبوب فيلمهاي گذشته خود را تکرار کند: اين فيلم هم در عين حال که يک فيلم جادهاي است، فيلمي است اپيزوديک يا قطعه قطعه است شامل يک مقدمه، و چهار قطعه که هرکدام ديداري است با زنان گذشته زندگي اين شخصت که نقشهاي آنها را هنرپيشههاي برجسته ولي ميانسال هاليوود بازي ميکنند، مثل شرون استون Sharon Stone، Jessica Lang، Francis Conroy و Tilda Swinton، که هرکدام فرصتي مييابند براي ارائه يک شخصيت جذاب و غیرعادی.