(rm) صدا | [ 4:26 mins ]
يک زن روزنامهنگار به شرح مشکلات زنان روزنامهنگار از دوم خرداد 1376 تاکنون پرداخته است و اعلام میدارد زنان روزنامهنگار با آنکه متحمل همه نوع گرفتاریها شده و از يک روزنامه تعطيلشده به روزنامه ديگری پيوستهاند، هرگز نتوانستهاند خود را از حاشيه فعاليت مطبوعاتی به متن فعاليت برسانند و در جايگاه مديريتهای ارشد مطبوعات قرار گيرند. موانع مورد اشاره اين زن روزنامهنگار، سلطهای است که فرهنگ مردسالار آن را در تمام سطوح اعمال میکند. تلاش زنان روزنامهنويس برای اينکه بتوانند آزادانه و به دور از سلطه نهايی، مردان راجع به مطالبات زنان و وضعيت کنونی آنان بنويسند به حد دلخواه نرسيده است. اخيرا يک زن روزنامهنگار به شرح مشکلات زنان روزنامهنگار از دوم خرداد 1376 تاکنون پرداخته است و اعلام میدارد زنان روزنامهنگار با آنکه متحمل همه نوع گرفتاریها شده و از يک روزنامه تعطيلشده به روزنامه ديگری پيوستهاند، هرگز نتوانستهاند خود را از حاشيه فعاليت مطبوعاتی به متن فعاليت برسانند و مثلا در جايگاه مديريتهای ارشد مطبوعات قرار گيرند. موانع مورد اشاره اين زن روزنامهنگار، سلطهای است که فرهنگ مردسالار آن را در تمام سطوح اعمال میکند. مهرانگيز کار بر پايه گزارش منتشره درباره وضعيت زنان روزنامهنويس، موضوع را بررسی کرده است:
مهرانگيز کار: يک روزنامهنگار ايرانی که در دوران موسوم به اصلاحات طعم زندان را نيز چشيده است، اخيرا به بنيادیترين موانع فرهنگی که سر راه زنان روزنامهنگار در ايران است، توجه داده و ضمن تحليل اين موانع اعلام کرده است زنان روزنامهنگار نمیتوانند خود را از حاشيه به متن برسانند.
او در اينباره میگويد: اگرچه مطالبات گسترده زنان و مردان ايرانی منجر به انتخاب محمد خاتمی شد و روزنامههای بسياری فرصت چاپ پيدا کردند و فضای سياسی جامعه، باز و از تحرک لازم برخوردار شد و دختران بسياری به واسطه تحصيل در اين رشته و توانمندی در نوشتن و علاقهمندی برای اثبات هويت خويش توانستند به بدنه روزنامهها و رسانهها راه پيدا کنند اما هرگز به جز تعدادی محدود نتوانستند مديريت سرويسها و شوراهای سردبيری و مديريت نشريات را به دست آورند.
اين زن روزنامهنگار میافزايد: فرهنگ مردسالاری حاکم بر مطبوعات است و رشد زنان را متوقف به تصميمات مردانه نمودهاند. در نتيجه زنان نتوانستهاند در جايگاه مديريتهای ارشد در مطبوعات قرار گيرند و درنتيجه مطالبات زنان در روزنامههای کشور، به حد مطلوب انعکاس پيدا نکرده است. زيرا اينکه چه مطلبی کار شود و چگونه کار شود و کجا کار شود همواره در اختيار تصميمات مردان روزنامهنگار بوده است. همه تلاشهای زنان روزنامهنگار بعد از دوم خرداد 1376 برای داشتن صفحات ثابت و ستونهای ثابت، به جايی نرسيده است. همه تلاش آنها برای گرفتن مجوز نشريات متعدد به نحوی که در وضعيت زنان تاثيرگذار باشد به جايی نرسيده است. روزنامهنويسان زن، ناچار شدهاند از فيلترهای خاص بگذرند و برای گذشتن مجوز، شرايط خاصی را بپذيرند. تنها روزنامهای که صفحاتی را به زنان اختصاص میداده توقيف شده است. تلاش زنان روزنامهنويس عصر موسوم به اصلاحات، برای اينکه بتوانند آزادانه و به دور از سلطه نهايی مردان راجع به مطالبات زنان و وضعيت کنونی آنان بنويسند به حد دلخواه نرسيده است و آنها نتوانستهاند مسئله زنان را از حاشيه به متن بياورند و موضوع زنان را عمومی کنند و از طريق رسانهها آگاهی زنان را ارتقا دهند.
آنچه يک زن روزنامهنويس را برانگيخته است تا از مشکلات زنان در حوزه روزنامهنويسی از دوم خرداد 1376 تاکنون سخن بگويد اين است که او و ديگر زنان روزنامهنويس به تجربه دريافتهاند آنچه هردو جناح حکومتی درباره آن اتفاق نظر دارند، اين است که زنان نبايد از حاشيه به متن راه يابند.