لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۴:۰۷

به مناسبت درگذشت خانم دلکش: آخرین کنسرت و مصاحبه در نیویورک


(rm) صدا | [ 12:03 mins ]
خانم دلکش، بانوي آواز ايران، پنج سال پيش براي اولين بار و آخرين بار، چند کنسرت در آمريکاي شمالي اجرا کرد. به مناسبت در گذشت ين هنرمند، راديوفردا در گزارشي ويژه يکي از آخرين مصاحبه هاي راديوئي خانم دلکش و همچنين بخش‌هائي از يکي از آخرين کنسرت هاي او را که در نيويورک ضبط شده است، پخش مي‌کند. خانم دلکش، که جمهوری اسلامی او را از دریافت حقوق بازنشستگی و مزایای دیگر محروم کرده بود، 20 سال نزدیک به فقز می زیست تا اینکه سرانجام اجازه یافت برای اجرای چند کنسرت به آمریکا سفر کند تا بتواند از محل عادی کنسرت ها هزینه های درمانی خود را بپردازد. خانم دلکش در کنسرت خود درنیویورک 5 سال پیش گفت 78 سال دارد و 20 سال است نخوانده بود. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): خانم دلکش، که ديروز، پنجشنبه در تهران از دنيا رفت، نزديک ترين چيزي بود که در ايران به عنوان خواننده ملي وجود داشت و صداي او، بيش از نيم قرن زندگي دهها ميليون ايراني را رنگين کرده است. هرچند 20 سال بود دلکش خاموش بود، اما صداي او در ميليون ها کاست و سي دي در خانه ميليون هاي ايراني در داخل و خارج از ايران زنده مانده بود. براي کنسرت نيويورک خانم دلکش، هنرمندي تصويري عظيم ساخته بود از زيبائي جواني او که پشت تمام صحنه را پر مي‌کرد، خانم دلکش که روي صحنه ظاهر شد، دل بيش از 2 هزار تماشاگر فروريخت. بانوي آواز ايران با پشتي دوتا، و عصائي در دست، ريز نقش و شکننده مي‌نمود، درست عکس آنچه صدايش بود، وقتي پشت ميکروفن قرار گرفت. خانم دلکش از خواندن محروم بود، و به علت آنکه حقوق بازنشستگي‌ و مزاياي او بعد ازانقلاب قطع شده بود، در فقر و بيماري زندگي مي‌کرد. سرانجام در سال 1378، پنج سال پيش، جمهوري اسلامي به خانم دلکش که نزديک به هشتاد سال داشت، اجازه داد به خارج برود و در چند کنسرت که از سوي موسسات ايرانيان مهاجر ترتيب يافته بود، ظاهر شود. در قناعت خانم دلکش همين بس که بعد از آنکه مقدارمختصري پول در چند کنسرت در شرق آمريکا و کانادا تامين شد، برنامه کنسرت ها را تعطيل کرد و به ايران بازگشت. خود دلکش نخواست مستقيما از وضع خود شکايت کند. غرور او از اينها بزرگتر بود. دلکش (در مصاحبه با راديوفردا): بله، در ايران هم ما مي‌توانستيم بخوانيم. منتتهي براي خانم‌ها که اشکالي نداشت براي‌مان و خيلي هم خوب بود و خانم ها هم خيلي دوست داشتند برنامه هاي ما را. اجرا مي کرديم براي خانم‌ها. ب.ن.: ولي هنگامي که به روي صحنه رفت، و در برابر تماشاگران قرار گرفت، تاب نياورد به آنها نگويد که حسرت اجراي موسيقي را در اين مدت در دل داشت. دلکش (خطاب به تماشاگران کنسرت در نيويورک 1378): از اينکه ما از روي کتابچه مي خوانيم، معذرت مي خواهيم ولي بيست سال است اين شعرها را نخوانده ايم. امشب دلي از عزا در مي‌آوريم! (کف حضار) خيلي متشکريم، سحر که از کوه بلند جام طلا سر مي زند ب.ن.: صداي دلکش را در يکي آخرين کنسرت‌ها او مي شنويد که در سال 1378 در نيويورک ضبط شدهه است. صداي او، با اينکه آشکارا آثار سن وسال در آن به گوش مي‌رسيد، براي همه ياد وطن، ياد گذشته و ياد رفتگان بودو حاضران در کنسرت هاي اخيراو را به گريه مي‌انداخت. اين صدائي بود که ملتي به مدت نيم قرن با شنيدن آن ار راديو، صبح ها از بستر بر مي‌خاست و با زنگ شاد و اميدوار آن روز را آغاز مي کرد. ملتي هر روز با اين صدا ساعات کار روزانه را سپري مي‌کرد، در خانه و قهوه خانه با آن همراه بود و بعد ازظهرها با نواي آشناي و اطمينان بخش آن به خواب مي‌رفت. صدائي بود که نواي سحرانگيز آن در کافه‌ها و کلوپ‌هاي شبانه همراه شادي مردم بود و نيمه شب ها، طنين غم انگيز آن همراه دل هاي تنها و عاشق. در مصاحبه‌اي که پنج سال پيش با او داشتم خانم دلکش که مي گفت 78 سال دارد، خوشحال بود که مردم همچنان صدايش را گرامي مي‌دارند. ب.ن.: شما الان چند سال است که مي‌خوانيد؟ دلکش: من در حدود شايد 50 يا 52 و 53 سال است که مي‌خوانم. بيش از نيم قرن است. ب.ن.: ترانه جديد اجرا مي کنيد يا همان کارهاي قديم است؟ دلکش: نخير، همان کارهاي قديم است که مردم همه از آنها خاطره دارند. شعر، آهنگ. من فکر مي‌کنم ديگر نمي‌آيد اين آهنگها و شعر و اينها که ما داريم مي‌خوانيم، ديگر نداريم. همه‌شان، يا فوت کرده‌اند يک عده شعرا، آهنگسازها، مثل آقاي خالدي، مثل آقاي مجيد وفادار، اينها اساتيد ما بودند. آهنگها بيشتر ما آقاي خالدي و آقاي مجيد وفادار است که من مي خوانم و البته آقايان پرويز ياحقي و آقايان تجويدي و همه اينها براي من آهنگ مي ساختند و ديگر نمي‌آيد مثل اين آقايان. اين‌ها واقعا زحمت کشيده‌اند يک عمر، مثل اينها ديگر نيست و همين آهنگهاست که مردم ازش خاطره دارند و دعوتي که از من کردند، اين است که مي‌بينم هر آهنگي که مي‌خوانم مي‌بينم براي مردم تازگي دارد و واقعا گريه مي‌کنند، و اين گريه از روي شعف است، از روي احساسشان است، واقعا. مي‌بينم درست مثل پنجاه سال پيش همان حالتي که آن وقت من داشتم، ميبينم مردم همان احساس را نسبت به من دارند و من خيلي خوشحالم از اين موضوع. دلکش (در کنسرت): پرسان پرسان لرزان لرزان آمدم در خانه‌ات، يک شاخه گل در دستم، سر راهت بنشستم. ب.ن.: خانم دلکش در کنسرت خود در نيويورک، با همراهی هوشمند عقيلي، يک ترانه قديمي را زنده کرد. دلکش و هوشمند عقیلی: اجرائی از ترانه «بردی از یادم» ب.ن: آقاي زيدآلله طلوعي، نوازنده تار و رهبر ارکستر، يکي از آخرين هنرمنداني که با خانم دلکش کار کرده است و در سفرهاي او به اروپا و آمريکا او را همراهي کرد در باره کار با خانم دلکش مي‌گويد: ب..ن: چه احساسي دارد کارکردن با هنرمندي که ميراث زنده يک ملت است. زيد الله طلوعي: همان ذوق و شوقي که مردم دارند براي شنيدن صداي خانم دلکش، و خاطره انگير است براي همه مردم، براي من هم همان خاطره را دارد و همان لطف و زيبائي صداي قبليشان را براي من ارد. و هنوز هم که هنوز است خانم دلکش خوب مي‌توانند بخوانند و خوب اجرا کنند و هيچ خدشه اي در کارشان وجود ندارد. ايشان ممکن است قد وقواره شان خميده شده باشد يک مقدار، ولي صداشان را حفظ کرده اند و همان صداي آسماني که دارند واقعا زيباست. ب.ن.: راز اينکه بعد از 50 سال شما هنوز به اين خوبي مي خوانيد چيست؟ دلکش: من فکر مي‌کنم خدائي است اين. و من خيلي از خداي خودم متشکرم. من فکر نمي کردم با اين سنم، نزديک به هشتاد سالم است، شايد دو سال ديگر مانده است که هشتاد سالم تمام شود، فکر نمي کردم من بتوانم روي صحنه بعد از 20 سال که نخوانده ام بيايم و براي مردم اين برنامه به اين خوبي را اجرا کردنم و اين غير از اينکه دست خداست هيچ چيز ديگري نيست. ب.ن.: و آن انرژي هنري که در وجود شما هست. شعله‌اي است که از شما مي‌آيد بيرون. دلکش: واقعا همينطور است. شايد آن انرژي که به قول شما از قديم... ما از زن هاي قديم هستيم ديگر، آن انرژي قديمي در ما هست. من خيلي خوشحالم از اينکه مي‌بينم مردم اينقدر احساسات به خرج مي دهند. خيلي خوشحالم.
XS
SM
MD
LG