لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۲۳:۴۴

مصاحبه راديوفردا با آذر نفيسي، نويسنده کتاب «قرائت لوليتا در تهران»


(rm) صدا |
ليلي آرمان (راديوفردا): كتاب «قرائت لوليتا در تهران»، در حالي كه همچنان در زمره پر فروشترين كتابها در آمريكا است، راه خود را بين خوانندگان اروپايي نيز باز كرده است. شهراني طبري (راديو فردا): روزنامه تايمز از قول آذر نفيسي مي نويسد: زندگي در جمهوري اسلامي مانند همخوابه شدن با مردي است كه از او متنفري. آنچه جمهوري اسلامي از ما گرفت، كتاب به ما پس داد. او همچنين با هلن راملا، خبرنگار تايمز لندن، درباره شخصيتهاي كتاب خود و مقوله ترس و طنز در جمهوري اسلامي گفتگو كرد. پيش از هر چيز از او مي پرسم درباره كتابتان گفتيد: اين خاطره نويسي نيست و شخصيتهاي آن هريك تركيبي هستند از بسيار كسان. ممكن است در اين باره توضيح بدهيد. آذر نفيسي (نويسنده کتاب «قرائت لوليتا در تهران»): بله همانطوري كه در كتابم نوشتم، من سعي كردم هويت شخصيتهاي اصلي اين كتاب را آنقدر تغيير دهم كه به يك نوعي حتي خودشان هم خودشان را نشناسند. يك دليلش اين است كه من فكر مي كنم ما مي نويسيم و مي خوانيم‌، نه فقط به خاطر اين كه به واقعيت سطحي دست پيدا كنيم. بلكه دسترسي به حقيقتي است كه به وراي آن واقعيت مي رسد كه براي ما مهم است. به همين جهت مهم نيست كه اين خانم ايكس حتما آن فلاني است كه من مي شناسمش. اين يك دليلش است. البته دلايل ديگري هم دارد. مساله اصلي هم واقعا اين نيست كه ما ترس از دولت جمهوري اسلامي داشتيم و اينكه گروه ما گروه سياسي نبود، اين افراد به هيچ وجه در مسائل سياسي به طور مستقيم درگير نيستند. مساله من اين است كه دلم مي خواست كساني كه اين كتاب را مي خواندند، آن نوع كنجكاوي را داشتند كه براي دانش بيشتر است، نه اينكه كنجكاوي به اين كه كي، كي هست. برخي تلفن مي كنند به من مي گويند كه ما فهميديم فلاني كي بوده و من مجبورم مدام به آنها توضيح دهم كه غير ممكن است فهميدن اين كه اين فلاني كيست. براي اينكه مثلا من اين دانشجويانم را از دوران مختلف از دانشگاههاي مختلف قرض گرفتم و با هم مخلوط كردم و حتي شخصيتهايي كه جزء دانشجو هم نبودند با اين شخصيتهاي قاطي كردم. به همين جهت كساني كه فكر مي كنند فهميدند اين افراد كي هستند، بايد افراد نابغه اي باشند، چون اين افراد وجود ندارند به آن معنايي كه ما در ذهنيتمان هست. و همچنين اگر به عنوان اين كتاب توجه نكنيم، گفته نشده كه اين خاطره است. اين خاطره اي در كتاب است. يعني در حقيقت مساله اصلي ارتباط ميان اين كتابها و واقعيت است، نه اينكه من خاطره زندگي خودم را بيان مي كنم. ش . ط : حالا يك موضوع ديگري كه درباره آن صحبت كرديد، مساله ترس است. برخي به مساله ترس در كتاب شما به نوعي برخورد بلافاصله يا بلاواسطه كردند و گفتند كه كتاب خواندن كه در ايران ترس نداشته و شما در اين باره اغراق كرديد. حالا به اين ترتيب به گفته خودتان هم آنها ترس را به عنوان يك حقيقت ذهني ناديده گرفتند. ممكن است در اين رابطه توضيح بدهيد. آذر نفيسي: من خيلي خوشحالم شما اين سئوال را كرديد. براي اين كه مخصوصا اينجا دو تا اشتباه در مورد اين كتاب مي كنند. يكي اينكه دائم مي گويند كه اين افراد خيلي ريسك بزرگي كردند، خطر كردند كه داشتند اين كتابها را مي خواندند و يكي هم همين مساله كه شما مطرح كرديد. به همين جهت شايد بيشتر از آنكه به كنه مطلب توجه بكنند، يك نوع فوريت و جنبه خيلي احساسي به اين كتاب من مي دهند. اول اين كه خيلي جاها در ايران جلسات كتابخواني داشتند. من فكر مي كنم جلسه كتابخواني ما با بقيه فرق داشت، ولي تفاوتش اين نبود كه ما خطر بيشتري مي كرديم. دوم اين كه مساله ترس در يك جامعه اي كه بودن تو، آنطوري كه هستي، آنطوري كه مي خواهي باشي، مساله دولت مي شود، ترس يك حس دروني شده است، يعني اين كه افراد جامعه تا پايشان را از در خانه شان بيرون مي گذارند، بايد در نقش افرادي غير از خودشان ظاهر بشوند و مدام حس گناه در ما است و مدام حس ترس است كه نمي دانيم براي چه و به خاطر چي مقصريم. ولي فكر مي كنيم كه مقصريم. به همين جهت براي من توضيح آن نوع ترس خيلي مهمتر بود از اينكه ما داشتيم يك كار خيلي عجيب و غريبي مي كرديم و ممكن بود كه هر آن بريزند و ما را بگيرند. من اصلا به آن نوع ترس زياد توجهي در كتابم نشان ندادم. كتاب «قرائت لوليتا در تهران»، در حالي كه همچنان در زمره پر فروشترين كتابها در آمريكا است، راه خود را بين خوانندگان اروپايي نيز باز كرده است. روزنامه تايمز از قول آذر نفيسي، نويسنده کتاب، نوشت که زندگي در جمهوري اسلامي مانند همخوابه شدن با مردي است كه از او متنفري. خانم نفيسي در مصاحبه با راديوفردا مي گويد که در کتاب سعي کرده است تا هويت شخصيتهاي اصلي را آنقدر تغيير دهد كه حتي خود نيز هم خود را نشناسند، که يك دليل آن، اين است كه ما مي نويسيم و مي خوانيم‌، نه فقط به خاطر اين كه به واقعيت سطحي دست پيدا كنيم، بلكه دسترسي به حقيقتي است كه به وراي آن واقعيت مي رسد كه براي ما مهم است. وي مي افزايد که در جامعه اي كه بودن تو، آنطوري كه هستي، آنطوري كه مي خواهي باشي، مساله دولت مي شود، ترس يك حس دروني شده است.
XS
SM
MD
LG