حزب کمونيست در قدرتهای اقتصادی آسيا، با انطباق و انعطافپذيری خود توانسته است که تحولات سياسی و اجتماعی را مديريت کند، روزنامههای نيویورکتايمز و والاستريت جورنال از دو منظر متفاوت اين مديريت را ارزيابی میکنند.
احزاب کمونيست در ويتنام و چين توانستهاند با انعطافپذيری در مقابل تحولات بيست سال گذشته و سازگار ساختن خود با معيارهای زندگی مدرن نمونه موفقی از حکومتهای سرمايهداری تکحزبی به وجود آورند.
شايد به وجود آوردن اين ترکيب پيشتر غيرقابل جمع، بين اقتصاد بازار باز سرمايهداری از يک طرف و نظام حکومتی بسته و سرکوبگر سياسی تک حزبی از طرف ديگر، راهی است که راجر کوهن، در مقاله روز دوشنبه خود در روزنامه نيويورک تايمز، از آن با نام قدرتی برای مقابله با خطر «تحولات آرام» در اين کشورها نام میبرد.
به نوشته کوهن آنچه معماران «مارکت ـ لنينيسم» از آن واهمه دارند ديگر نه شورشهای انقلابی بلکه نفوذ قطرهای ليبرال دموکراسی در کشورهای آنها است.
از پکن تا هانوی، بيست سال پس از اتفاقات ميدان تيانآنمن، انقلابیگری ديگر به خواب زمستانی رفته و دانشجويان ديگر آرام و حرفشنو شدهاند. اين برآورد نويسنده روزنامه نيويورک تايمز است چراکه به باور او دانشجويان ممکن است که خواهان آزادی بيشتری هم باشند، اما حاضر نيستند مانند نسل تيانآنمن کار به مقابله با سيستم سياسی حاکم بکشد.
هدف اصلی در چين اکنون «توسعه» است، در ويتنام هم همينطور، در اين دو کشور دغدغه نسل کنونی آن است که موتورسيکلتها هر چه سريعتر به اتومبيل شخصی تبديل شوند. در هر دو کشور به نوشته راجر کوهن عملگرايی يک احساس و تفکر غالب است.
در خاطره جمعی هر دو کشور جنگهای داخلی در نيمه دوم قرن بيستم هنوز زنده است. از همين رو «ثبات» امری ارزشمند است، به ويژه از آن جهت که با خود افزايش روزافزون سطح زندگی را به ارمغان آورده است.
نه ويتنام کشور آزادی است و نه چين، در عين حال نبود آزادی در اين کشورها به گونهای نيست که شهروندان آنان برای به دست آوردن آزادی بیتابی و بیصبری کنند. شیگو ليانگ از دانشکده علوم سياسی دانشگاه جوانان چين در اين باره به روزنامه فايننشال تايمز میگويد «در اينجا دانشجويان ديگر تحصن نمیکنند، بلکه وبلاگ مینويسند و از تيوتر استفاده میکنند».
طبقه متوسط در حال ظهور در ويتنام و چين، هر روز توقع بيشتری نسبت به آنچه مصرف میکنند، پيدا میکنند و در عين حال توقع آنها نسبت به حکومت نيز بالاتر می رود. شهروندان خواهان شفافيت بيشتر، قوانينی با پيشبينیپذيری بيشتر، خدمات سلامت و بهداشت بهتر، فساد کمتر، امکان تحصيلات فرگير بيشتر، آزادی بيشتر بيان، و خطوط قرمز کمتر خواهند بود.
حکومت تکحزبی برای تأمين اين خواستهها تحت فشار بيشتری قرار خواهد گرفت و با نتيجهگيری راجر کوهن در روزنامه نيويورک تايمز، ربع قرن ديگر شاهد دموکراسی و آزادی بيشتر در پکن و هانوی خواهيم بود که از طريق تحولات صلحاميز حاصل خواهد شد.
اما اين خوشبينی تنها منظر ممکن برای رصد و پیگيری تحولات اين قدرتهای اقتصادی آسيا نيست. پری لينک و جاشوآکورلانتزيک در مقالهای با عنوان «اقتدارگرايی مدرن چين» در روزنامه روز دوشنبه وال استريت جورنال، اظهار نظر میکنند که هدف نهايی حزب کمونيست ماندن در قدرت است و نه آزادی بيشتر.
در اين مقاله آمده که امروز محبوبيت حزب کمونيست پبيش از پيش است، و اين به دليل ملغمه رشد اقتصادی فوقالعاده و نوعی ناسيوناليسم تقويت شده است. نويسندگان اين مقاله در ادامه به تنوع اجتماعی ـ اقتصادی امروز چين و اين تصور که رژيم حاکم روزی در مقابل خواست آزادی درهای نظام بسته خود را به رو تحولات اجتماعی و سياسی را خواهد گشود، اشاره میکنند، و اين تصور را خطرناک میدانند.
نويسندگان اين مقاله وال استريت جورنال عقيده دارند که اولویّت نخست حزب کمونيست مانند هميشه در دست داشتن قدرت سياسی مطلقه در کشور است. حزب کمونيست از بازار به عنوان اهرمی برای کنترل سياسی بهره میگيرد، به عبارت ديگر حزب کمونيست اقتدارگرايی خود را برای انطباق با زمان حاضر مدرن ساخته است.
حزب کمونيست به عقيده نويسندگان اين مقاله راهبرد پيچيدهای را برای خود برگزيده و بهرغم رشد اقتصادی کشور، سهم عمدهای از ثروت توليد شده را در دست طبقهای از نخبگان متشکل از رهبران تجاری و صاحبان صنايع قرار داده است، کسانی که به بهای ثروت بيشتر با کمال ميل حکومت اقتدارگرا را میپذيرند.
اين الگوی حکومت که به «الگوی چينی» معروف شده امروز در حکومتهای مختلف جهان از سوريه تا ويتنام مورد تحسين و تقدير گرفته و از آن دنبالهروی میشود. رژيمهايی که به دنبال سرمايهگذاری و کمکهای مالی، پشتيبانی در سازمان ملل و سازمانهای ديگر بينالمللی هستند. بنا به برآوردهای بانک جهانی، چين اکنون بزرگترين وامدهنده به کشورهای آفريقايی محسوب می شود.
هرچند مقاله وال استريت جورنال از منظری متفاوت از روزنامه نيويورک تايمز به تحليل تحولات در اين قدرت اقتصادی آسيا پرداخته است اما هر دو به يک نتيجه میرسند.
مقاله وال استريت جورنال با اين عبارات خاتمه میگيرد، پس از قتلعام تيانآنمن چين اقتصاد کشور و اقتدارگرايی خود را مدرن و به روز کرده است، اما چالشهای آن با دموکراسی حل وفصل نشده و نخواهد شد و اين در حالی است که تحولات آينده میتواند اين چالشها را عميقتر کند، اين شايد همان ربع قرنی باشد که در نظر راجر کوهن، نويسنده نيويورک تايمز، بايد برای تحقق دموکراسی و آزادی بيشتر از طريق تحولات صلحاميز، در انتظار آن باقی بمانيم.
احزاب کمونيست در ويتنام و چين توانستهاند با انعطافپذيری در مقابل تحولات بيست سال گذشته و سازگار ساختن خود با معيارهای زندگی مدرن نمونه موفقی از حکومتهای سرمايهداری تکحزبی به وجود آورند.
شايد به وجود آوردن اين ترکيب پيشتر غيرقابل جمع، بين اقتصاد بازار باز سرمايهداری از يک طرف و نظام حکومتی بسته و سرکوبگر سياسی تک حزبی از طرف ديگر، راهی است که راجر کوهن، در مقاله روز دوشنبه خود در روزنامه نيويورک تايمز، از آن با نام قدرتی برای مقابله با خطر «تحولات آرام» در اين کشورها نام میبرد.
به نوشته کوهن آنچه معماران «مارکت ـ لنينيسم» از آن واهمه دارند ديگر نه شورشهای انقلابی بلکه نفوذ قطرهای ليبرال دموکراسی در کشورهای آنها است.
از پکن تا هانوی، بيست سال پس از اتفاقات ميدان تيانآنمن، انقلابیگری ديگر به خواب زمستانی رفته و دانشجويان ديگر آرام و حرفشنو شدهاند. اين برآورد نويسنده روزنامه نيويورک تايمز است چراکه به باور او دانشجويان ممکن است که خواهان آزادی بيشتری هم باشند، اما حاضر نيستند مانند نسل تيانآنمن کار به مقابله با سيستم سياسی حاکم بکشد.
هدف اصلی در چين اکنون «توسعه» است، در ويتنام هم همينطور، در اين دو کشور دغدغه نسل کنونی آن است که موتورسيکلتها هر چه سريعتر به اتومبيل شخصی تبديل شوند. در هر دو کشور به نوشته راجر کوهن عملگرايی يک احساس و تفکر غالب است.
در خاطره جمعی هر دو کشور جنگهای داخلی در نيمه دوم قرن بيستم هنوز زنده است. از همين رو «ثبات» امری ارزشمند است، به ويژه از آن جهت که با خود افزايش روزافزون سطح زندگی را به ارمغان آورده است.
نه ويتنام کشور آزادی است و نه چين، در عين حال نبود آزادی در اين کشورها به گونهای نيست که شهروندان آنان برای به دست آوردن آزادی بیتابی و بیصبری کنند. شیگو ليانگ از دانشکده علوم سياسی دانشگاه جوانان چين در اين باره به روزنامه فايننشال تايمز میگويد «در اينجا دانشجويان ديگر تحصن نمیکنند، بلکه وبلاگ مینويسند و از تيوتر استفاده میکنند».
طبقه متوسط در حال ظهور در ويتنام و چين، هر روز توقع بيشتری نسبت به آنچه مصرف میکنند، پيدا میکنند و در عين حال توقع آنها نسبت به حکومت نيز بالاتر می رود. شهروندان خواهان شفافيت بيشتر، قوانينی با پيشبينیپذيری بيشتر، خدمات سلامت و بهداشت بهتر، فساد کمتر، امکان تحصيلات فرگير بيشتر، آزادی بيشتر بيان، و خطوط قرمز کمتر خواهند بود.
حکومت تکحزبی برای تأمين اين خواستهها تحت فشار بيشتری قرار خواهد گرفت و با نتيجهگيری راجر کوهن در روزنامه نيويورک تايمز، ربع قرن ديگر شاهد دموکراسی و آزادی بيشتر در پکن و هانوی خواهيم بود که از طريق تحولات صلحاميز حاصل خواهد شد.
اما اين خوشبينی تنها منظر ممکن برای رصد و پیگيری تحولات اين قدرتهای اقتصادی آسيا نيست. پری لينک و جاشوآکورلانتزيک در مقالهای با عنوان «اقتدارگرايی مدرن چين» در روزنامه روز دوشنبه وال استريت جورنال، اظهار نظر میکنند که هدف نهايی حزب کمونيست ماندن در قدرت است و نه آزادی بيشتر.
در اين مقاله آمده که امروز محبوبيت حزب کمونيست پبيش از پيش است، و اين به دليل ملغمه رشد اقتصادی فوقالعاده و نوعی ناسيوناليسم تقويت شده است. نويسندگان اين مقاله در ادامه به تنوع اجتماعی ـ اقتصادی امروز چين و اين تصور که رژيم حاکم روزی در مقابل خواست آزادی درهای نظام بسته خود را به رو تحولات اجتماعی و سياسی را خواهد گشود، اشاره میکنند، و اين تصور را خطرناک میدانند.
نويسندگان اين مقاله وال استريت جورنال عقيده دارند که اولویّت نخست حزب کمونيست مانند هميشه در دست داشتن قدرت سياسی مطلقه در کشور است. حزب کمونيست از بازار به عنوان اهرمی برای کنترل سياسی بهره میگيرد، به عبارت ديگر حزب کمونيست اقتدارگرايی خود را برای انطباق با زمان حاضر مدرن ساخته است.
حزب کمونيست به عقيده نويسندگان اين مقاله راهبرد پيچيدهای را برای خود برگزيده و بهرغم رشد اقتصادی کشور، سهم عمدهای از ثروت توليد شده را در دست طبقهای از نخبگان متشکل از رهبران تجاری و صاحبان صنايع قرار داده است، کسانی که به بهای ثروت بيشتر با کمال ميل حکومت اقتدارگرا را میپذيرند.
اين الگوی حکومت که به «الگوی چينی» معروف شده امروز در حکومتهای مختلف جهان از سوريه تا ويتنام مورد تحسين و تقدير گرفته و از آن دنبالهروی میشود. رژيمهايی که به دنبال سرمايهگذاری و کمکهای مالی، پشتيبانی در سازمان ملل و سازمانهای ديگر بينالمللی هستند. بنا به برآوردهای بانک جهانی، چين اکنون بزرگترين وامدهنده به کشورهای آفريقايی محسوب می شود.
هرچند مقاله وال استريت جورنال از منظری متفاوت از روزنامه نيويورک تايمز به تحليل تحولات در اين قدرت اقتصادی آسيا پرداخته است اما هر دو به يک نتيجه میرسند.
مقاله وال استريت جورنال با اين عبارات خاتمه میگيرد، پس از قتلعام تيانآنمن چين اقتصاد کشور و اقتدارگرايی خود را مدرن و به روز کرده است، اما چالشهای آن با دموکراسی حل وفصل نشده و نخواهد شد و اين در حالی است که تحولات آينده میتواند اين چالشها را عميقتر کند، اين شايد همان ربع قرنی باشد که در نظر راجر کوهن، نويسنده نيويورک تايمز، بايد برای تحقق دموکراسی و آزادی بيشتر از طريق تحولات صلحاميز، در انتظار آن باقی بمانيم.