لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۲۸

پوپولیسم به توزیع برابر فقر می انجامد


کامران دادخواه می گوید سياست های عوام گرايانه در کشورهايی رونق می گيرد که اختلاف درآمد در آن بالا و گروه های بزرگی فقير باشند
کامران دادخواه می گوید سياست های عوام گرايانه در کشورهايی رونق می گيرد که اختلاف درآمد در آن بالا و گروه های بزرگی فقير باشند

برخی از صاحب نظران رشته اقتصاد براين نکته تاکيد می کنند که اختلاف فاحش توزيع در آمدها در کشورهای در حال توسعه، به ويژه کشوری چون ايران، زمينه ساز شکل گيری جنبش ها و دولت های پوپوليستی می شود.


نسبت درآمدها عبارت است از نحوه توزيع در آمدها در ميان اقشار مردم در جامعه و اين که گروه های مختلف اجتماعی اساسا چه سهمی از درآمدها در يک اقتصاد را به خود اختصاص می دهند.


کامران دادخواه استاد اقتصاد دانشگاه «نورث ايسترن» بوستون می گويد که در جامعه ايران شکاف و اختلاف طبقاتی بسيار عميق است و بنابراين شرايط مستعد ظهور دولت و جنبش پوپوليستی است.


او تاکيد می کند سياست های پوپوليستی وعوام گرايانه به طور معمول درکشورهايی اقبال پيدا می کنند که توزيع درآمدها نابرابر باشد. گروه های اجتماعی که در فقربه سرمی برند، در برابر شعارهای تغيير وضعيت ِ يک شبه، واکنش نشان می دهند.


کامران دادخواه استاد رشته اقتصاد دانشگاه نورث ایسترن در بوستن است

در گفت وگو با کامران دادخواه موضوع شکيل گيری جنبش پوپوليستی در ايران و کشورهای در حال توسعه مورد ارزيابی قرار گرفته شده است.


برخی اين فرضيه را مطرح می کنند که در دوران رياست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی به دليل عميق شدن شکاف درآمدی در ايران، امکان ظهور جريان های پوپوليستی فراهم شده است و اين موج، زمينه ساز پيروزی آقای احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری گذشته شد. اين تئوری از نظر شما تا چه حد قابل دفاع است؟


در تصويری که آمار بانک مرکزی ايران نشان می دهد تغييرو يا شکافی در توزيع در آمدها رخ نداده است. می توان گفت در دوره آقای رفسنجانی و محمد خاتمی توزيع درآمدها ثابت بوده است.


شکاف توزيع درآمدها درجامعه ايران در ۱۹۷۵ با افزايش بهای نفت در بازار جهانی روند افزايش يافت. اين روند افزايشی تا سال ۱۹۸۱ ادامه داشت. طبق آمار بانک مرکزی ايران اين روند ثابت مانده و رشد نکرده است.


دراوايل دوران آقای هاشمی رفسنجانی اين روند کمی به سمت نابرابری ميل می کند و سپس به حالت اول برمی گردد. در دوران آقای خاتمی نيز اين روند ثابت بوده است.


سياست های پوپوليستی، عوام گرايانه، درکشورهايی اقبال پيدا می کنند که توزيع درآمدها نابرابر باشد گروه های جمعيتی که در فقر به سر می ببرند در برابر داعيه تغيير وضعيت يک شبه واکنش نشان می دهند
کامران دادخواه

بانک مرکزی می گويد وضع توزيع درآمدی بدتر نشده است ولی نمی گويد که وضع توزيع درآمدی خوب است. وضع توزيع درآمدها در ايران خيلی درخشان نيست. در کشوری که درآمد سرانه آن ۴۲۰۰ دلار است و نسبت دهک اول به دهک دهم چهارده برابراست، نمی توان از نابرابری توزيع در آمدی صبحت نکرد.


نسبت درآمدها عبارت است ازنحوه توزيع در آمدها در ميان اقشار مردم در جامعه و این که گروه های مختلف چه سهمی از درآمدها يک اقتصاد دارند.


به طور مثال، ده درصد پايين جامعه، کسانی که کمترين درآمدها را دارند به چه ميزان درآمد دارند و درمقابل، ده درصد بالايی جامعه به چه ميزان درآمد دارند.


در کشورهايی چون برزيل، ونزوئلا، آرژانتين و بوليوی به دليل فقر شديد و نابرابری درآمدها مردم اميدوارند که کسی بيايد واموال ديگران رابگيرد و به آنها بدهد


کامران دادخواه


درباره آمار ارايه شده توسط بانک مرکزی بحث زياد است. مثلا بانک مرکزی می گويد تورم در ايران ۱۰ درصد است در حالی که بسياری معتقدند اين رقم بسيار بالاتر است و يا می گويد در ايران ۱۰ درصد بيکاری وجود دارد در حالی برخی اعتقاد دارند اين رقم ۲۵ درصد است. به هر حال در کشوری که ۲۵ درصد و يا حتی ۱۰ درصد بيکاری وجود داشته باشد قطعا درآن کشورتوزيع درآمد نابرابراست.


سياست های پوپوليستی،عوام گرايانه، درکشورهايی مثل آمريکا لاتين اقبال پيدا می کند که توزيع درآمدها نابرابر باشد. گروه های جمعيتی که در فقر به سرمی ببرند در برابر شعار تغيير وضعيت يک شبه، واکنش نشان می دهند.


بنابراين ما تغيير آنچنانی در اين دوران در گسترش شکاف توزيع درآمدی نمی بينيم؟


در اينجا ما داريم درباره تغييرات توزيع درآمدها صبحت می کنيم. در حالی که خود نسبت اين توزيع درآمدها به شدت نابرابر است. کافی است که سهم بالاترين گروه را نسبت به پايين ترين گروه مقايسه کنيد. آن گاه در می يابد که توزيع به شدت نابرابراست.


اين را می توان با شواهد مختلف بيان کرد. در جامعه که بنا بر آمار رسمی بيش از ده درصد بيکاری وجودارد (برخی براين باورند که رقم واقعی بيکاری چيزی در حدود ۲۵ در صد است)، خود بيانگر توزيع نابرابر درآمدها است.


کل در آمد سرانه پولی ناخالص خانوارها در ايران چيزی در حدود ۴۲۰۰ دلاراست بر اساس تفسيری، بسياری از خانوارها در ايران در فقر مطلق به سر می برند.


;کامران دادخواه استاد دانشکاه می گوید محبوبیت آقای احمدی نژاد بدون شک ناشی از فقر در چامعه ایران است

چگونه می توان اقبال به آقای آحمدی نژاد را توضيح داد؟


در صورتی که انتخابات صحيح بوده باشد، می توان گفت که اقبال به آقای احمدی نژاد نشان از شکاف و اختلاف درآمدها و از فقرگروه های بسياری در جامعه ايران ناشی شده است.


سياست های عوام گرايانه در کشورهايی رونق می گيرد که اختلاف درآمد در آن بالا و گروه های بزرگی فقير باشند.
گروه های فقير به اميد آن که يک شبه وضعشان عوض شود به شعارهای عوام گرايانه علاقه مند می شوند.


اگر شما همين حرف ها را در يک کشورتوسعه يافته غربی مثل آمريکا بزنيد واکنش مردم به اين شعار ها مثل «نگاه عاقل اندر سفيه» خواهد بود.


به غير از ايران شعارهای اين چنينی درکشورهای آمريکا لاتين به شدت خريدار دارد. در کشورهايی چون برزيل، ونزوئلا، آرژانتين و بوليوی به دليل فقر شديد و نابرابری درآمدها مردم اميدوارند که کسی بيايد واموال ديگران رابگيرد و به آنها بدهد.


به ديگر سخن، محبوبيت آقای احمدی نژاد بدون شک ناشی از فقر در جامعه ايران است.


برخی معتقدند که به دليل آن که برخی گروه های اجتماعی مانند روستاييان و خرده توليد کنندگان در دوران آقای رفسنجانی و خاتمی زيان ديده بودند به سمت آقای احمدی نژاد رفتند و عملا خواستار توقف روند گذشته شدند. به نظر شما اين تئوری به چه اندازه می تواند درست باشد؟


به نظر من اين نمی تواند درست باشد. سياست هايی که در دوران آقای رفسنجانی اجراشد سياست هايی بود که درجهت افزايش توليد و درآمد بود.


در نتيجه وقتی که توليد را افزايش می دهيد يک عده زيان و گروه هايی منقعت خواهند ديد. آن کسانی که متضرر شدند کسانی نبودند که در سطح پايين جامعه قرار داشتند.


سرانجام سياست های پوپوليستی اين است که به نابرابر شدند درآمدها منجر خواهد شد و در نهايت ملت رافقيرترخواهد کرد
کامران دادخواه

وقتی که به سمت اقتصاد آزاد حرکت می کنيد منافع انحصاری کسانی را که انحصارهای دولتی در اختيار داشتند، به خطر می اندازيد.


به نظر می رسد در دوران آقای رفسنجانی عملا منافع گروه هايی که منافع انحصاری دولتی داشتند به دليل حرکت به سمت اقتصاد بازار آزاد به خطر افتاده بود.


البته می توان اين را گفت که ممکن است گروه هايی که به آقای احمدی نژاد رای دادند جزو گروه هايی متضرر دوران هاشمی رفسنجانی باشند، ولی بايد در نظر داشت کسانی به سياست های پوپوليستی اقبال نشان می دهند، از پيش چيزی نداشته اند که متضرر شده باشند.


آنها گروه های فقيری هستند که اميدوارند با تغييری يک شبه، دارا شوند.


سرانجام سياست های پوپوليستی اين است که به نابرابر شدن درآمدها منجر خواهد شد و در نهايت ملت را فقيرترخواهد کرد.


ملاحظه آخر، اين که در جامعه توليد باید وجود داشته باشد که بتوان آن را توزيع کرد. فقر را توزيع برابرکردن بی فرجام است. به قول معروف «بشقاب های خالی را جابه جا» کردن مشکلی را حل نخواهد کرد.


XS
SM
MD
LG