(rm) صدا | [ 5:00 mins ]
اجلاس سران هفت دمکراسی صنعتی جهان و روسیه در سن پترزبورگ، به ریاست ولادیمیر پوتین، رئیس حکومت روسیه، بهانهای است که ستوننویسان و صاحبنظران در جراید آمریکا باردیگر گرایش فزاینده حکومت پوتین به اقتدارگرائی را یادآوری کنند و به انتقاد از دولتهای غربی، از جمله دولت آمریکا بپردازند، که به گفته آنها چشم به روی نقض حقوق بشر و آزادیهای مدنی در روسیه بستهاند. گری کسپارف در نیویورک تایمز می نویسد سران کشورهای هفتگانه صنعتی باید پوتین را به رعایت دمکراسی ترغیب کنند. و فرد هایات در واشنگتن پست می نویسد ولادیمیر پوتین به سمبول و سردمدار مبارزه با گسترش دمکراسی تبدیل شده است. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): آقای گری کسپاروف Garry Kasparov قهرمان سابق شطرنج جهان که مدیریت جبهه متحد مدنی روسیه United Civil Front of Russia و مدیریت اشتراکی کنگره مدنی روسیه را برعهده دارد، در مقالهای در روزنامه نیویورک تایمز روز دوشنبه مینویسد آنچه برای ولادیمیر پوتین بد است برای روسیه خوب است.
آقای کسپاروف مینویسد وقتی به رفتار سازشگرانه غرب نسبت به دولت روسیه مینگرد بیاختیار به یاد این جمله معروف چرچیل میافتد که گفته بود استراتژی شما هرقدر زیباست، گاهی هم خوب است به نتیجه آن نظر بیاندازید. وی مینویسد سابقه پنج سال گذشته حکومت پوتین نشان میدهد که سیاست تحبیب و تشویق جرج بوش نسبت به روسیه شکست خورده است و اگر رهبران غرب میخواهند شعارهای آنها در باره دمکراسی اعتباری داشته باشد، بهتر است موضعی سرسختانهتر درقبال پوتین اتخاذ کنند و فرصتی برای این کار بهتر از اجلاس سران گروه هفت در سن پیترزبورگ نیست. کسپاروف مینویسد من مینویسم گروه هفت برای اینکه رهبران هفت دمکراسی صنعتی دنیا باید جرات داشته باشند که پیوستن روسیه به این گروه را به تبدیل شدن واقعی روسیه به دمکراسی موکول کنند.
وی با انتقاد از جملات مبهمی که آقای بوش در باره لزوم رعایت دمکراسی و حقوق بشر در روسیه بر زبان آورده است مینویسد سکوت بهتر از این حرفهاست زیرا برخلاف رانلد ریگن که با موضع سرسخت خود علیه اتحاد شوروی نشان داد که یک نفر به سرنوشت ما روسها میاندیشد، آقای بوش ظاهرا میخواهد بگوید مردم افغانستان و عراق بیشتر از مردم روسیه سزاوار دمکراسی هستند.
آقای فرد هایات Fred Hiatt ستوننویس روزنامه واشنگتن پست مینویسد وقتی کمونیسم در سال 1991 سقوط کرد کسی انتظار نداشت که دمکراسی همه جا و به سرعت پیروز شود اما کسی هم انتظار نداشت که طرف مقابل مقاومت کند، برای اینکه هر چه باشد، طرف مقابلی وجود نداشت. با این حال وقتی هفته آینده رئیس جمهوری روسیه ولادیمیر پوتین اجلاس سران کشورهای هفتگانه را پذیرا میشود، قابل توجه ترین نکته این نیست که کشور روسیه درتبدیل شدن به دمکراسیای که هفت کشور دیگر خواهان آن بودند، شکست خورده است. آنچه هفته آینده در سن پترزبورگ قابل ملاحظه است این است که پوتین به سمبول و سردمدار حرکتی تبدیل شده است که میکوشد با گسترش دمکراسی در جهان مبارزه کند.
به قول سناتور ریچارد لوگر، جمهوریخواه از ایندیانا، که در کنگره آمریکا جلسهای در باره برخاستن جنبش ضد دمکراسی در جهان تشکیل داد، کشورهای اقتدارگرا تصمیم گرفتهاند با گسترش دمکراسی به نبرد برخیزند. در این جلسه، آقای کارل گرشمن، رئیس بنیاد ملی دمکراسی آمریکا، یادآور شد که رژیمهای اقتدارگری که مدعی دمکراسی هستند، و در نظامهای خود انتخابات برگزار میکنند، اینک برای مبارزه با گسترش دمکراسی به هم پیوستهاند. بسیاری از این رژیمها در دهه 1990 گروههای دمکراسی طلب و جامعه مدنی را تحمل کردند و حتی به آنها اجازه دادند از سازمانهای حامی دمکراسی در آمریکا و ارپا کمک بگیرند اما بعد از آنکه انقلاب گل سرخی در گرجستان، حکومت شهواردنادزه را سرنگون کرد وانقلاب نارنجی در اوکراین حکومت هوادار روسیه را برانداخت، پوتین و سایر رهبران تصمیم به مقاومت گرفتند و مبارزه گستردهای را شروع کردند با آزادیخواهان را با بستن جراید و بازداشتهای غیرقانونی و تصویب مقرراتی که دستیابی فعالان به منابع مالی و امکانات دیگر را عملا ناممکن میسازد.
نویسنده واشنگتن پست مینویسد سئوال کلیدی این است که آیا در اجلاس خود در سنت پیترزبورگ، رهبران گروه هفت برای پوتین روشن خواهند کرد که سیاست سرکوب دمکراسیهای همسایه توسط حکومت روسیه برای آنها قابل قبول نیست. وی میافزاید فرانسه و آلمان حاضر نیستند اصول اعتقادی با منافع اقتصادی تلاقی کند، منافعی که روسیه را بر کشورهای کوچک همجوار آن ترجیح میدهد. این نویسنده با وام گرفتن از جملهای که رهبران یک قبیله گرجی ضد کمونیست در سال 1936 به دولت آمریکا نوشتند، یادآور میشود که تنها دولت آمریکا است که میتواند از مردم آزادیخواه در جهان حمایت کند. این نامه هرگز به فرنکلین روزولت رئیس جمهوری وقت آمریکا نرسید و نویسندگان آن توسط پلیس مخفی روسیه به قتل رسیدند. اما جای شکر آن باقی است که حالا زمانه دیگری است ولی تاریخ به پاین نرسیده است و گسترش دمکراسی هنوز هم نمیتواند به حال خود رها شود.