لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۱:۴۱

نامه حجت الاسلام احمد قابل به رهبر جمهوری اسلامی: «خطای بزرگ روحانیت ما این بود که بدون دانش مدیریت، مدعی حکومت شد»


(rm) صدا | [ 9:10 mins ]
حجت الاسلام احمد قابل از روحانیون قم طی نامه ای خطاب به آیت الله علی خامنه ای، شانزده سال حکومت او را بررسی کرد و نکات قابل توجهی از شیوه حکومتی او را مطرح ساخت. آقاي قابل در اين نامه از جمله نوشت: « خطای بزرگ روحانیت ما این بود که بدون دانش مدیریت مدعی حکومت شد. وی مسئولیت اوضاع ایران را با توجه به 16 سال رهبری آقای خامنه ای و حضور او قبل از آن در مقامهای ریاست جمهوری اسلامی و عضو شورای انقلاب و مشاغل دیگر، مستقیما متوجه رهبر و بعد از او، متوجه هاشمی رفسنجانی می داند. وی می نویسد در دوران رهبری آیت الله خامنه ای قوه قضائیه به ستم و قانون شکنی پرداخت و مخالفان سیاست های خامنه ای شدیدا سرکوب شدند. وی پر از برشمردن فهرست طولانی قربانیان قتل های سیاسی، نوشت فیلم اعترافات همسر سعید امامی نشان داد که بازجویان می خواستند اتهاماتی القاء شده رهبر نظیر ارتباط با اسرائیل را با شکنجه به متهمان تحمیل کنند. حجت الاسلام احمد قابل از روحانیوم قم طی نامه ای خطاب به آیت الله علی خامنه ای، شانزده سال حکومت او را بررسی کرده و نکات قابل توجهی از شیوه حکومتی او را مطرح کرده است. متن کامل نامه حجت الاسلام احمد قابل به رهبر جمهوری اسلامی چهاردهم خرداد ، پایان شانزدهمین سالی است که حکومت ایران با تمامی سازو کارهای لازم، تحت رهبری و مدیریت مطلقه‌ شما بوده است. دو سال عضویت در شورای انقلاب، مجلس و نمایندگی رهبری در شورای عالی دفاع ، هشت سال ریاست جمهوری و 16 سال رهبری ، مسئولیت تمامی اوضاع کنونی کشور را در مرتبه‌ اول بر دوش شما و در مرتبه‌ دوم بر دوش آقای‌ هاشمی رفسنجانی می‌گذارد. وضعیت شکننده و خطرناک موجود، البته ناشی از اختیار و انتخاب شما و یاران و همراهان صادق و غیر صادق شماست، که در طول ٢٦ سال تسلط بر قدرت، شکل گرفته و می‌رود که به تصمیمی سرنوشت‌ساز منتهی شود. می‌خواهم برای یاد آوری، چند نکته‌ تاریخی را یاد آور شوم که در پدید آمدن این دو راهی خطیر، برجستگی بیشتری از سایر نکات دارد و برخی از آن‌‌ها کمتر مورد توجه سیاستمدارانی قرار گرفته که خطر تذکر به شما را به جان خریده و معمولا مواردی از اقدامات شما و منصوبان شما که بر خلاف قانون و یا خلاف شرع بوده است کم و بیش تذکر داده‌‌اند. همه آدمیان در زندگی گذشته‌ خویش، کم یا بیش، خطا‌‌هایی داشته‌‌اند. چه در اندیشه و چه در عمل. خطای بزرگ روحانیت ما این بود که بدون دانش مدیریت مدعی حکومت شد و با سرمایه‌ای به نام «فقه» که در جای خود ارزشمند است نامزد ریاست و سیاست شده و بر ارکان قدرت مسلط شد و ولایت مطلقه را طلب کرد. ولایتی که با قرائت رایج در بین اصحاب قدرت نه امکان منطقی داشت و نه عملی و علمی بود و در برخی زمینه‌‌های منفی ، چهره‌ای ناپسند از آن پدیدار شد که در ادامه به برخی از آن‌‌ها اشاره می‌کنم. از آغاز جمهوری اسلامی ، حکومت ایران در صحنه سیاست داخلی ، به دام خشونت‌ طلبان افتاد و چهره‌ اسلام با غبار خشونت‌‌های غیر اصولی و اعدام‌‌های مکرر و تصمیم به حذف و هتک مخالفان سیاسی و اعتقادی کشور و نظام حاکم بر آن را به سوی دره‌ای عمیق و هولناک از کینه و انتقام و جنگ طلبی و بی‌اعتمادی مطلق، سوق داد. نقش شما در این میان، چه در هنگامی که به مراجعان خود از پاسداران انقلاب در خراسان توصیه می‌کردید که خان ستمگری از اهالی بجنورد را بدون ارجاع به دادگاه انقلاب و گرفتاری در پیچ و خم آن، اعدام کنند و از شرش راحت شوند و چه در هنگامه‌ محاکمه و اعدام دوست و همراه و همفکر سابق شما، مرحوم شیخ حبیب‌‌الله آشوری، به اتهام ارتداد، که سکوت کردید و شاهد جان باختن فردی شدید که به جرم انتشار کتاب « توحید» و اصرار و شهادت آقایان شیخ ابوالقاسم خزعلی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی مبنی بر کفر آمیز بودن مطالب و مرتد بودن نویسنده‌ی آن کتاب ، اعدام شد. وجدان شما بهتر از هرکسی گواهی می‌دهد که در جلسات متعدد و تلاش‌‌های مکرر و نا موفق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی دادن شما با مرحوم آشوری، پیش از پیروزی انقلاب، سخن اصلی شما این بود که « مطالب کتاب توحید، از من است که این آقا به نام خودش چاپ کرده است». شگفت انگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟ یکی شایسته‌ گور باشد و دیگری شایسته رهبری نظام اسلامی؟ البته از دهها نفری که از چند و چون این ماجرا باخبر‌ند ، هنوز تعداد بسیاری زنده‌‌اند و هنوز وجدان بیدارشان این حقیقت را گواهی می‌دهد. در دوران رهبری شما، ستم دستگاه‌‌های قضائی و شبه قضائی و اطلاعاتی و امنیتی بیش از گذشته فزونی گرفته است و قانون شکنی و قانون گریزی در آن‌‌ها به یک روند، تبدیل شده است. مخالفان سیاست‌‌های شما، شدیدا سرکوب شده و با محرومیت‌‌های مختلف از حقوق فردی و اجتماعی مواجه بوده‌‌اند. ترورهای مخالفان سیاسی و اعتقادی در داخل و خارج کشور ادامه یافته است. برای نمونه به قتل برخی کشیش‌‌ها، فعالان سنی مذهب، و دگر اندیشانی چون سعیدی سیرجانیی، برخوردهای نامشروع و غیرقانونی با علما و مراجع مخالف سیاست‌‌های شما درحوزه‌‌ها، برخوردهای خشن و غیر قانونی و غیر اخلاقی با آيت الله منتظري و منسوبان و اماکن مربوط به ایشان، از سوی ارگان‌‌های شبه قضائی و امنیتی رسمی و منسوب به شما، سریال قتل‌‌های زنجیره‌ای و اظهارات عجیب شما پس از قتل مرحوم فروهر و اسکندری ، بدون آنکه تسلیتی به بازماندگانشان بگویید و شتاب بیش از حد شما در انتساب بی‌دلیل آن اتفاقات فجیع به استکبار جهانی و اسرائیل و محکوم کردن کسانی که انگشت اتهام را به سوی نهادهای حکومتی نشانه می‌گرفتند، اقدامات غیر قانونی فراوانی را در پی داشت که بعدها در فیلم اعترافات خانم سعید امامی در قالب اصرار بازجویان، همراه با شکنجه برای اعتراف متهمان به ارتباط با اسرائیل، خود را نشان داد ، تا اتهامات القاء شده از جانب شما را مستند کنند. سکوت و رضای شما به این اقدامات، تا آنجا پیش رفت که مباشر اصلی قتل‌‌های زنجیره‌ای سال 1377 آن را دلیلی بر رضایت شما نسبت به قتل‌‌های زنجیره‌ای دانسته بود و به هیات مشترک شما و رئیس جمهوری گفته بود: ما در موارد مشابهی به آقای خامنه‌ای گفتیم که از ترور استفاده کرده‌ایم و ایشان لبخند زد و در مورد دیگری سکوت کرد. وقایع 18 تیرماه 78 و لرزه‌ای که بر ارکان قدرت نشاند، می‌توانست به تصحیح برخی روش‌‌ها بیانجامد ولی اقتدارگرایانی که مورد عنایت شما قرار دارند، با جمع آوری نیروهای خاص، راه سرکوب و ارعاب را در پیش گرفتند و شما به آن رضایت دادید. مجرمان وقایع فجیع کوی دانشگاه آزادانه به راه خود رفتند و وکیل دانشجویان مضروب و مجروح، راهی زندان شد. اعتماد مردم به رهبری که در خصوص جنایات کوی گریه می‌کند و از مجازات مجرمان سخن می‌گوید و آخر الامر در دستگاه قضائی تحت امر او تنها یک سرباز وطیفه به جرم دزدیدن ماشین ریش تراشی محکوم می‌شود، تا چه اندازه سلب می‌شود و تا چه حدی باقی می‌ماند؟ خود به آن پاسخ دهید. از طرفی، دانشجویانی وجود دارند که از آن روز تاکنون در زندان بسر می‌برند. زندانی کردن عبدالله نوری و سایر روزنامه‌نگاران زندانی همچون عمادالدین باقی و اکبر گنجی و بسیاری از فعالان سیاسی ملی و مذهبی و روحانیان مخالف سیاست‌‌ها که از دیگر افراد فعلا گرفتار زندانی به آقایان ناصر زر افشان، رضا علیجانی، هدی صابر، تقی رحمانی و عباس عبدی نیز اشاره می‌کنم، روند بی‌اعتمادی به نهادهای مورد حمایت شما را به نهاد حامی آنان ( نهاد رهبری ) تسری داده است. انتخابات مجلس ششم و وقایع نفس‌گیر پس از آن ، نیز نمونه‌ای از اتفاقات دوران مدیریت عالی شما بر کشور است. نتیجه ملموس آن ابطال بی‌دلیل و غیر قانونی 750 هزار رأی مردم تهران و نشاندن آقای غلامعلی حداد عادل بر کرسی آقای علیرضا رجایی بود. گویی گرفتن حقوق ماهیانه دیگری ونشستن بر آن جایگاهی که حق دیگری است، نه عنوان غصب را دارد و نه لقمه‌ حرام را تداعی می‌کند. ترور سعید حجاریان و اقدام نامناسب دستگاه قضائی در نحوهی پی‌گیری این فاجعه و رفتار تحقیر آمیز متهمان یا مجرمان با پدیده‌ ترور در متن دادگاه، جز سکوت و تأیید رهبری را درپی نداشت. اقدامات دستگاه قضایی و ضابطان آن در مورد بازداشت و شکنجه شهرداران مناطق تهران و محاکمه و زندانی کردن آقای کرباسچی اعتبار این دستگاه تحت امر شما را از بین برد. شما از تعقیب آقای تیمسار نقدی و عوامل آن فاجعه حمایت نکردید و هرگز آنان مجازات نشدند. اقدام فاجعه بار دستگاه قضائی در مورد محاکمه و محکوم کردن آقای دکتر آغاجري به اعدام، آنهم با جوسازی و اتهام اهانت به مقدسات، حیثیت سیاسی، علمی و حقوقی نظام را بکلی مخدوش کرد. می‌خواهم بدانم که اگر سخنان آقای آغاجری اهانت به مقدسات بود، آیا اقدام بازجویان خانم سعید امامی که با شکنجه و تهدید، زن مسلمانی را وادار به اعتراف دروغ در مورد شنیع ‌ترین اهانت به قرآن می‌کردند، مصداق اهانت به قرآن و مقدسات نبود و نباید به این جرم محاکمه می‌شدند؟ با توجه به اینکه نوار آن شکنجه‌‌ها به شما داده شد و از متن آن اطلاع یافتید آن افراد هنوز مورد توجه و عنایت شما و دوستان شما هستند. فاجعه‌ قتل زهرا کاظمی که نقش مجرمانه‌ قاضی مرتضوی در آن،که شما در خصوص اقداماتش بر علیه مطبوعات، شدیدا و مکررا از وی حمایت کرده بودید و با نظر مساعد شما، ارتقاء یافته و دادستان تهران شده است، تا آنجا آشکار است که منسوبین شما به آن اعتراف کرده‌‌اند و اقدامات خلاف شرع دستگاههای رسمی، پس از آن، نسبت به عدم ارسال جسد به کانادا، برخلاف نظر پسر و مادر مقتوله، و تدارک دیدن اقدامات شدید بین‌المللی در محکومیت ایران از نظر نقض حقوق بشر، که کاملا صحت دارد، چیزی جز رسوایی و اضمحلال اخلاقی و سیاسی حاکمان ایران را تداعی نمی‌کند. بر فرض که آن بانوی محترم، تخلف کرده یا جرمی مرتکب شده بود، آیا از نظر حکومت شما مستحق قتل بود؟
XS
SM
MD
LG