لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۱۱

«جنبش دانشجوئی» و پیامد 18 تیرماه 1378: از دید دو عضو سابق انجمن های اسلامی دانشجویان و یک جامعه شناس


(rm) صدا | [ 25:05 mins ]
در 18 تيرماه سال 1378 گروهي از دانشجويان در خيابان اميرآباد حوالي کوي دانشگاه راهپيمائي کردند. ماجرا در پي حمله پليس جمهوري اسلامي به خوابگاه‌هاي دانشجويان ابعاد گسترده‌اي پيدا کرد و به تظاهرات گسترده دمکراسي‌طلبانه دانشجويان ايران در تهران و شهرستانها منجر شد که بعد از دوروز، با خشونت از سوي نيروهاي امنيتي حکومت درهم شکسته سرکوب شد. در ميزگرد دمکراسي و حقوق بشر امروز راديوفردا، بهمن کلباسي، عضو انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اصفهان در سال 1378، واکبر عطري، عضو انجمن دانشجويان دانشگاه تهران در همان سال، و دکتر مهرداد مشايخي، جامعه شناس، در واشنگتن، درباره پيامد قيام دانشجوئي 18 تيرماه به اظهارنظر مي‌پردازند. بهمن کلباسي (خلاصه): نقد عملکرد جنبش دانشجوئي در 18 تيرماه 1378 به اين بستگي دارد که براي اين جنبش چه هدف و.نقشي قائل باشيم. اگر وظيفه آن را ادامه حرکت اصلاح‌طلبي بدانيم که با انتخابات دوم خرداد 1367 شروع شد، بدانيم و اينکه امتيازات بيشتري در سفره جنبش اصلاحي بگذارد، يک سري انتقادها به آن وارد است ولي اگر جنبش دانشجوئي را دنبال حقوقي بدانيم که از خود آن سلب شده بود، شايد انتقاد متقاوت باشد. در هرحال، به جاي اينکه فکر کنيم چه کار بايد مي‌شد که نشد، بايد امروز به اين فکر کنيم که جنبش دانشجوئي فردا به چه سمتي خواهد رفت. جنبش دانشجوئي بايد مسائلي را حل کند و تعريف جديدي از خودش از درون يک پروسه گفتگو بدست بياورد. مشکل اين است که فعالان سياسي يا اجتماعي شمار اندکي – 10 در صد يا 15 درصد – از کل دانشجويان را تشکيل مي‌دهند و ارتباط ارگانيکي با بقيه دانشجويان ندارند و دفتر تحکيم وحدت اقليتي از دانشجويان را در بر مي‌گرفت و مي‌گيرد. جنبش دانشجوئي مثل خود جامعه ايران دارد دوران تحول را سير مي‌کند و امروز در مقطعي از ارزيابي قرار دارد. سرخوردگي که پيش آمده اين فرصت را به جنبش دانشجوئي داده که فکر کند که اساسا وظيفه ما چيست. دفتر تحکيم هم به عنوان بخش سياسي‌تر جنبش، اين خواست را منعکس کرد، ولي زياد پايبند نبود به تلاشي که اعلام کرده بود که مي‌خواهد از احزاب سياسي فاصله بگيرد. با توجه به يکدست شدن حاکميت در انتخابات رياست جمهوري، نسل جديدي از دانشجويان را خواهيم ديد که تجربيات هفت هشت سال گذشته را تکرار نکند. اکبرعطري (خلاصه): حرکت 18 تير پيش‌بيني ناپذير و برنامه‌ريزي شده نبود و سابقه کار و تشکيلاتي نداشت در حاليکه با يک جريان سرکوبگر و آماده و مجهز روبرو بود که نيروهاي انتظامي، سپاهي و امنيتي را در خدمت خود داشت. نبود تشکيلات و برنامه باعث شد که اين حرکت به نتيجه نرسد. بحث تشکيلات در ايران منحصر به دانشجويان نيست و ساير گروه‌هاي سياسي هم اين مشکل را دارند. بخشي از دفتر تحکيم وحدت ابتدا به صورت رانت بود و بعدها اين رانت هم تعطيل شد و اوضاع خشن‌تر شد و ارتباط مستمر بود و يک سيستم دمکراتيک حاکم شد که هرچند نگرش همه طيف‌هاي دفتر تحکيم نبود ولي طيفي بود که خود من در آن قرار داشتم و خيلي تلاش کرديم که بتوانيم زمينه انتخابات آزاد در داخل دانشگاه‌ها برقرار کنيم. همين پايدار و ماندگاري نيم‌بند هم مرهون انتخابات آزاد بود. متاسفانه در جامعه ما جريانات سياسي نه براساس يک تشکيلات، بلکه بر اساس افراد شکل مي‌گيرند و به همين خاطر نمي‌توانند نقش اساسي که مي‌توانند در جامعه داشته باشند، ايفا کنند، و اگر اين شرايط ادامه پيدا کند اساسا اطلاق کلمه جنبش بلامعني مي‌شود. بنابراين از آنجا که پارلمان دانشجوئي با توجه به محوريت مسائل صنفي مي‌تواند تشکيل داده شود، ولي نمي‌تواند انتظارات سياسي دانشجويان را برآورده کند. چيزي که مي‌تواند موثر باشد در اين زمينه تشکيل اتحاديه دانشجوئي است که به شدت از سوي حاکميت با آن مخالفت شده است. دانشگاه بازاري است که گروه‌هاي مختلف مي‌توانند براي ايده‌هاي مختلف يار گيري کنند و تشکيلات مختلف را سازماندهي کنند، و نمي‌شود يک تشکيلات باشد که همه دانشجويان در آن تشکيلات تعريف بشوند. من فکر مي‌کنم همه افراد و تشکيلاتي که در داخل جامعه دانشگاهي فعاليت مي‌کنند و به شکل انفرادي صحبت مي‌کنند بايد بروند به سمت تشکيل دادن گروه و هويت پيدا کردن و تعريف ارتباطات و اهداف و آينده حرکت آنها. موفقيت جنبش دانشجوئي به اين مفهوم نيست که حرکتي شروع شود که منجر به فروپاشي حکومت بشود تا دوستان به پست‌هاي آنچناني برسند. روز 18 تير، يک روز نمادين اعتراض خودجوش دانشجويان است به محدود شدن آزادي بيان در آن مقطع. ولي بايد اين حرکتها را به عنوان يک حرکت نمادين و سمبوليک نگاه کرد نه حوادثي که منجر به شکست شده. همانطور که 16 آذرهم به تغيير حکومت شاهنشاهي منجر نشد و سرکوب شد ولي به عنوان سمبول اعتراض دانشگاه به يک حکومت ديکتاتوري، در تاريخ مبارزات سياسي دانشجويان ثبت شد. مهرداد مشايخي (خلاصه): با نگاه امروزي، البته بعضي کارها را مي‌شد جور ديگري انجام داد. ولي قيام 18 تيرماه واکنشي بود که تحميل شد به دانشجويان در آن مقطع و برنامه نبود که بروند تظاهرات بگذارند و اينها تحريک شدند و لباس‌شخصي‌ها و کساني‌ که وارد کوي شدند دانشجويان را تحريک به نشان دادن عکس‌العمل حاد کردند. از جمله نقطه ضعف‌ها، يکي وجود شکاف بين اسلام‌گرايان و غيراسلام‌گرايان بود که در آن موقع جدي بود و در نتيجه به خاطر اينکه هنوز اينها به هم نزديک نشده بود، گروه‌هائي که خارج از حرکت اسلامي بودند، سعي مي‌کردند که آن را راديکال‌تر بکنند، وتمايز خود را از طريق نشان دادن مواضع راديکال‌تر نسبت به نظام نشان بدهند. نقطه ضعف ديگر فقدان تجربه سياسي (به اندازه امروز) در آن زمان بود و رسوبات فکر مقابله سياسي به صورت توده‌وار. اينکه حکومت خودکامه‌اي وجود دارد و طرف ديگر توده است که بايد مبارزه کند برعليه اقتدارگرايان. اين دوره گذار از نظر فکري بود. امروز جامعه ايران متکثرتر است و مبارزات توده‌وار در مقابل استبداد ناکافي است و اگر جامعه را آنموقع متکثرتر مي‌ديد و به جامعه مدني اعتقاد بيشتر داشت و حرکت دمکراسي را درازمدت تر مي‌ديد، طبيعتا شايد کمي مي‌توانست از بعضي اشکال افراطي که در روزهاي سوم يا چهارم انجام شد، جلوگيري کند. ديگر اينکه توده دانشجو معلوم نيست در 18 تيرماه شرکت داشتند. شايد کل شرکت‌کنندگان در اين حرکت بيشتراز هفت هشت هزار نفر نبودند، که با توجه به شمار دانشجويان بخش کوچکي را تشکيل مي‌داد. دانشجويان مثل ساير گروه‌هاي اجتماعي قشري هستند که منافع معيني دارند البته تفاوت‌هائي دارند با طبقات و گروه‌هائي که جنبه اقتصادي بيشتري دارند. ولي به هرحال، در کليت خودشان يک جنبه صنفي دارند و يک سري خواسته‌ها به عنوان دانشجو. مشکلي که در ايران وجود دارد مال جوامع استبدادي است و به خاطر ساختار استبدادي حکومت، دانشجويان عملا مجبور شده‌اند نقش پيشاهنگ سياسي را در جامعه به عهده بگيرند زيرا ساير نهادها مثل احزاب و حتي نهادهاي صنفي و گروه‌هاي ديگر مثل اتحاديه‌ها و اصناف سر جاي خود نبودند. هرچه از آن حالت جامعه استبدادزده و توده‌وار دور شويم و به جامعه‌ متکثر نزديک‌تر مي‌شويم، بايد راه‌هائي براي حرکت تاريخي دانشجويان پيدا کرد. اگر تشکل‌هاي دانشجوئي بخواهند صرفا نقش سياسي به عهده بگيرند، طبيعي است که ارتباط‌شان با بدنه دانشجو قطع مي‌شود. بنابراين بايد فکر کرد چگونه تشکل‌هاي دانشجوئي مي‌توانند حداقلي از ارتباط را در تشکيل‌هاي صنفي حفظ کنند. اين به نظر من مهم‌ترين وجه اين قضييه است و تشکل‌هاي دانشجوئي بايد با شعارها و خواسته ‌هائي که اکثريت دانشجو را مي‌تواند جلب کند، تشکيل شوند، مثل کيفيت آموزشي، کنکور، و مسائل نظير آن. اگر اين نباشد، کار تشکل‌هاي دانشجوئي با بدنه بي ارتباط مي‌شود و نزديک مي‌شود به احزاب سياسي که من مخالف هستم که دفتر تحکيم وحدت مثل يک حزب سياسي عمل کند و اين غيرعادي است. واژه جنبش را در مباحث سياسي به صورت غير دقيق به کار مي‌بريم. اگر جنبش حرکت گسترده اعتراضثي باشد که بيان بدنه يک گروه اجتماعي باشد که کار دراز مدت را از طريق شيوه‌هاي غيرنهادي سياسي به پيش ببرند، اين نوع حرکات، زماني مي‌تواند صورت بگيرد که حداقل فضائي دمکراسي باشد و بدنه قادر باشد که بيايد در صحنه و شرکت کند. در دوسال اول که آقاي خاتمي به قدرت رسيده بود، شايد از معدود دستاوردهاي آن، يکي هم بازشدن فضا بود که عملا کمک کرد به اينکه اين حرکت دانشجوئي به طرف جنبشي شدن پيش برود ولي در عين حال وقتي فضا بسته مي‌شود و نيروهاي اقتدارگرا اعمال سياست مي‌کنند، طبيعي است که جنبش به معني دقيق کلمه نمي‌تواند وجود داشته باشدو مي‌رود به اشکال خيلي بطئي و خفته که امروز اينطور است. ما امروز به معني دقيق کلمه يک حرکت جنبشي دانشجوئي نداريم در ايران. ولي برخي از تشکل‌هاي دانشجوئي هست که حدي از گستردگي را در دانشگاه‌ها دارند ولي به اينها نمي‌توان جنبش گفت بلکه يک مقدار حرکت‌هاي سياسي دانشجوئي هستند که در شرايط بهتر از نظر وجود فضاي سياسي، مي‌تواند تبديل به يک جنبش بشود.
XS
SM
MD
LG