(rm) صدا | [ 6:11 mins ]
نمایش موزیکال Rent که زندگی جوانان هنرمند و فقیر در یک مجله قدیمی نیویورک را در دهه 1980 در دوران کشتار بیماری ایدز و مشکلات اجتماعی دیگر تصویر میکند، در حالیکه هنوز هم روی صحنه است، اینک به فیلمی تبدیل شده است با شرکت بسیاری از هنرمندانی که در اجراهای نخستین روایت صحنهای آن حضور داشتند. حاصل کار را بعضی منتقدها ستایش کردهاند، بعضی سرزنش کردهاند و بعضی به تمسخر گرفتهاند. فیلم Rent که 50 میلیون دلار صرف ساختن آن شده است، هفته گذشته در سینماهای آمریکا افتتاح شد و روز اول 800 هزار نفر برای تماشای آن نزدیک به شش میلیون دلار پرداخت کردند، یعنی بیش از دوبرابر کسانی که در طول یک سال در تئاتر Nederlander برادوی نیویورک این نمایش را که هنوز در آنجا بر صحنه است، میبینند. بهنام ناطقی (رادیوفردا، نیویورک): ترانههای عاطفی و پر از شعارهای اجتماعی آقای جاناتان لارسن، سازنده نمایش Rent یا اجاره، با استفاده از موسیقی راک و پاپ، وقتی به تئاتر تجاری آمریکا در برادوی نیویورک راه یافتند، پای نوجوانان را به این تئاترها باز کردند، و حالا، در فیلم Rent در خدمت اشک درآوردن از میلیونهای تماشاگری در میآیند که به صندلیهای صددلاری در تئاتر برادوی دسترسی ندارند. هر چه باشد، این نمایش در باره کسانی است که مالکیت را قبول نداشتند، و میخواستند با پلیس در بیافتند و سنت پرداخت اجارهخانه را بر اندازند.
نمایش Rent با داستانی برگرفته از اپرای لابوهم اثر پوچینی، محلهای در جنوب شرقی مرکز نیویورک منهتان را توصیف میکند که در دهه 1980 از یکسو به خاطر حضور هنرمندان جوان وگالریهای تازهکار، به جولانگاه ثروتمندان ماجراجو تبدیل شده بود و از سوی دیگر، به خاطر حضور صدها فعال سیاسی و خانه به دوش، که تلاش میکردند از نوسازی این محله قدیمی جلوگیری کنند، صحنه زدو خورد میان پلیس و تظاهرکنندگان، و همچنین صحنه مبارزه صدها مبتلا به بیماری ایدز با مرگ نیز بود.
بعد از نزدیک به دو سال تمرین، Rent سرانجام در ژانویه سال 1996 در تئاتر کوچکی در محله جنوبی نیویورک به صحنه آمد، اما جاناتان لارسن، ترانهسرا و آهنگساز نمایش، چندهفته قبل از پایان تمرین ها در اثر بیماری AIDS در سی و شش سالگی جان داد و نتوانست شاهد موفقیت خود باشد. جالب اینجاست که موقعی که این نمایش بر صحنه آمد، جنوب شرقی نیز با از راه رسیدن ساختمانهای نو و آدمهای نونوار و رونق اقتصادی دهه 1990 دیگر به شکلی نبود که در این نمایش توصیف میشود، اما اوجگیری ترانه «فصلهای عشق» Seasons of Love همچنان قلب تماشاگران را میفشرد.
موزیک
داستان Rent در باره آدمهای آسوپاس شاعرمسلک و هنرمندان گریخته از اجتماع و مخالفان نظام اجتماعی، در تبدیل شدن به یک نمایش پولساز و یک فیلم عامهپسند، حاکی از سازشی است زیرکانه، که شخصیتهای آن، اگر واقعی بودند و زنده بودند حاضر به پذیرفتن آن نبودند. از این نظر، سرنوشت Rent نیز به سرنوشت نمایش Hair شبیه است که در دهه 1970 در باره زندگی هیپیها و هنرمندان رویاپرور و آس و پاس بیخانمان ضد جنگ درست شده بود اما روی صحنه تئاتر تجاری برادوی و در فیلم سینمائی، مقبولیت عام یافت و به بخشی از تاسیساتی تبدیل شد که آن هنرمندان علیهاش مبارزه میکردند.
در تبدیل نمایش Rent به فیلم، کارگردان کریس کلمبوس صحنههای به یادماندنی این اثر را که با ترانههای لارسن و اجراهای هنرپیشگان و خوانندگان اصلی نشانه خورده است، طوری سرهم کرده است که به قول منتقدها، فیلم Rent از اوجی نفسگیر و اشک آور به اوج دیگر میپرد. کریس کلمبوس که دو تا از فیلمهای پرفروش هری پاتر را کارگردانی کرده است، نمایش Rent را از چارچوب بسته صحنه بیرون میآورد و با حرکت دادن دوربین و ترانهها به فضاهای بازتر شبیه این محله قدیمی، به ترانهها شکوفائیای فراتر از آنچه روی صحنه داشتند میبخشد.
منتقد Entertainment Weekly روایت سینمائی نمایش Rent را به خاطر آنکه احساسات رقیق ترانهها را دسترستر میسازد، ستایش کرده است اما خیلی از منتقدها، این نمایش و فیلم آن را به خاطر احساسات آبکی و صداقت ساختگی و آرمانگرائی زورکی شخصیتهایش مورد انتقاد قرار دادهاند. از جمله آقای متیوز منتقد نیویورک نیوزدی مینویسد فیلم Rent چندان قانعکنندهتر از نمایش آن نیست. دیوید رونی، منتقد مجله تخصصی ورایتی مینویسد کریس کلمبوس کارگردان فیلم از فقدان احساسات خام و تخیل در صحنهآرائی رنج میبرد. آقای حورحه مورالس، منتقد ویلج وویس مینویسد این فیلم به جای اینکه داستان عشق ازلی نهفته در این نمایش را امروزی کند، آن را در گذشته حبس کرده است. منتقد واشنگتن پست عقیده دارد که روی صحنه این ترانهها اوجهای عاطفی را تصویر میکنند، اما در فیلم، مسطح و بدون اوج عرضه میشوند.
Love Heals
اما آقای ای او اسکات منتقد نیویورک تایمز مینویسد این فیلم اغلب از نظر داستانپردازی مغشوش و از نظر موسیقی، درهم برهم است، اما هر وقت که میرفت به ورطه ناگوار بودن سقوط کند، بغض گلوی من، پوزخند را از روی لبانم پاک میکرد.