درگذشت دو بازیگر زن سینما و تلویزیون ایران طی روزهای گذشته و واکنشها به آن جلوۀ دیگری از فضای تحوليافتهٔ هنرهای نمایشی ایران در ارتباط با مخاطبانش را بازتاب داد.
پروانه معصومی و بیتا فرّهی، دو بازیگر سرشناس با کارنامه و مسیر حرفهای متفاوت، هرکدام یادآور دوران مختلفی از تاریخ سینمای ایران بودند که در همکاری با چند فیلمساز شاخص شخصیتهایی فراموشنشدنی را جان بخشیدند.
پروانه معصومی بیش از تمام فیلمهای دیگر کارنامهاش، با نقشآفرینی در چهار اثر شاخص بهرام بیضائی در سالهای پیش از انقلاب («رگبار»، «سفر»، «غریبه و مه» و «کلاغ») به یاد آورده میشود.
از میان این آثار، شخصیتهای عاطفۀ فیلم «رگبار» و رعنای فیلم «غریبه و مه» نمایشگر وجوه گوناگونی از زنان خاص دنیای فیلمسازی بهرام بیضائی بودند و پروانه معصومی هم بهترین بازیهایش را در آن فیلمها ارائه داد.
نسخههای ترمیمشدهٔ هر دوِ این فیلمها در سالهای اخیر به مشخص شدن ارزشهای هنری این دو اثر کمک کرده و باعث شده است عملکرد عوامل آنها بهویژه بازیگران بهتر و بیشتر دیده میشود.
یادآوری این آثار در کارنامهٔ پروانه معصومی در هر اشارهای به او در حالی رخ داد که خود او در سالهای اخیر از صحبت دربارهٔ آنها پرهیز داشت و ترجیح میداد بیشتر دربارهٔ آثار پس از انقلابش صحبت کند، بیاعتنا به اینکه شاید همان فیلمها و پرداخت بدون اشارۀ آشکار به مشخصههای جنسی در آنها از مهمترین عوامل تداوم فعالیت خانم معصومی در سالهای پس از انقلاب بودند.
او در دههٔ ۶۰ عموماً نقش زنان میانسال خانوادهها را با تأکید بر وجوه مادری در فیلمها بازی کرد و از دههٔ ۷۰ تبدیل به بازیگری تلویزیونی شد که در آثار مطلوب تبلیغی حضور پرشماری داشت. این عملکرد با حضورش در دیدارهای مقامهای جمهوری اسلامی با هنرمندان بهویژه دیدار معروف سال ۱۳۸۹ رهبر جمهوری اسلامی تکمیل شد.
اظهارنظرهای خانم معصومی در ستایش از علی خامنهای و دفاع از اقدامات و تصمیمات بحثانگیز حکومت در مقاطع گوناگون، ازجمله در سرکوب اعتراضهای مردمی، او را هرچه بیشتر به الگوی مطلوب هنرمند در جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
آنچه در برگزاری کمشمار مراسم تشییع و یادبود او و همچنین واکنشهای تند و انتقادی در شبکههای اجتماعی دیده شد، جلوهٔ مشخصی از پررنگ شدن موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی سینماگران در شکلگیری قضاوت عمومی نسبت به آنها بود.
واکنشها به مرگ بیتا فرهی اما با حاشیههایی بهمراتب کمتر از پروانه معصومی همراه بود. خانم فرهی که با نام خانوادگی لهارخانی دینبَلی در خانوادهای فرهنگی متولد شده بود، از سالهای نوجوانی و جوانی در محافل رسانهای حضور داشت.
او خواهرزادهٔ فرهنگ فرّهی، نویسنده و روزنامهنگار شناختهشده، بود و پیش از انقلاب هم نفر دوم مسابقهای به نام «ملکۀ جهانگردی ایران» شد. تصاویری از او در سنین نوجوانی در چند مجلهٔ پیش از انقلاب منتشر شده است؛ تصاویری که پس از مرگ او بارها در شبکههای اجتماعی بازنشر شد.
او در سال وقوع انقلاب اسلامی از ایران رفت، اما بار دیگر به ایران بازگشت. سال ۱۳۶۶ پسر دایی او نیوشا فرّهی، فرزند فرهنگ فرّهی در اعتراض به حضور علی خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران در نشست سازمان ملل، در شهر لسآنجلس خودسوزی کرد و جانش را از دست داد.
نیمهٔ دوم دههٔ ۶۰ انتخاب داریوش مهرجویی برای بازی در نقش مهشید فیلم «هامون» زندگی خانم فرهی را که نام خانوادگی مادریاش را برای فعالیت برگزیده بود، تغییر داد.
مهشید فیلم «هامون» از معدود حضورهای زنان مدرن شهری در آثار سینمایی آن دوران بود که پیگیر خواستهها و علایقشان بهدنبال استقلال بودند. تصویر چنین زنانی در سینمای آن دوران به شکل چشمگیری خالی بود.
بیتا فرّهی تداوم نقش مهشید در فیلم «هامون» را در فیلم بعدی سازندهٔ آن فیلم یعنی «بانو» پی گرفت، به نقش زنی زخمخورده از خیانت همسرش که آرامش را در عرفان جستجو میکند و خانهاش را پذیرای افرادی از طبقهٔ محروم جامعه میکند. مهمانان اما خانه را به سمت نابودی میبرند.
توقیف فیلم «بانو» بهخاطر تفاسیر برگرفته از مفاهیم استعاری آن جدیترین وقفه را در مسیر بازیگری خانم فرهی ایجاد کرد، آنچنانکه چند سالی از پذیرش نقشهای پیشنهادی خودداری کرد و بارها در گفتوگوهایش به تأثیر توقیف «بانو» در روحیه و نگاهش به سینما اشاره کرد.
از میان فیلمهایی که بیتا فرهی در سالهای بعد بازی کرد، نقش مادر دختر جوان معتادی در فیلم «خونبازی» بیش از بقیه قابل توجه بود که باز هم شخصیت آن فیلم برآمده از طبقهٔ متوسط به بالای جامعه بود.
مسیری که پروانه معصومی و بیتا فرهی طی کردند و واکنشها به مرگشان نشان روشنی از تأثیر سیاست و موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی بر تصویر عمومی از سینماگران در دوران فعلی بود.