(rm) صدا | [ 5:47 mins ]
از اين هفته سينمادوستان در نيويورک و لسانجلس شاهد نمايش همگاني آخرين اثر کارگردان برجسته سينماي مستقل آمريکا آقاي Alexander Payne هستند به نام Sideways که تماشاگر را به جهان شراب و شرابشناسي ميبرد، در داستاني در باره انسانهاي راهگمکرده و پاک باخته. این فیلم برنامه پایانی جشنواره بین المللی نیویورک بود و ناظران فیلم و هنرپیشگان آن را شایسته دریافت جوایز اسکار می دانند. در این فیلم مایلز (Paul Giamatti) ، نويسنده پاکباخته عاشق شراب به همراه دوست هنرپيشه خود جک (Thomas Haden Church) که در آستانه ازدواجي براي تغيير مسير زندگياش قرار دارد، سفري کوتاه را آغاز ميکند به تاکستانهاي سرسبز و زيباي شمال لسانجلس. پیام فیلم، مانند هر فيلم خوبي که عشق به شراب و عشق و شراب، محور قصه آن را تشکيل ميدهد، غنيمت شماردن و ارج گذاشتن به لحظههاي گذراي زندگي است. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): فيلم Sideways يا حاشيهروي، داستان مایلز، يک نويسنده پاکباخته عاشق شراب را بازگو ميکند که مايوس از ازدواجي که با طلاقي ناگهاني از هم پاشيده شده، مايوس از چاپ شدن داستان پيچيده و ادبي که ميتوانست او را از گمنامي نجات دهد، و مايوس از خود زندگي، به همراه دوست هنرپيشه شکستخوردهاش، جک، که در آستانه ازدواجي براي تغيير مسير زندگياش قرار دارد، سفري کوتاه را آغاز ميکند به تاکستانهاي سرسبز و زيباي شمال لسانجلس. يکي سختگير و بهانهجوست و ديگري سرخوش و مداراگر، و پيام فيلم، مانند هر فيلم خوبي که عشق به شراب محور قصه آن را تشکيل ميدهد، غنيمت شماردن و ارج گذاشتن به لحظههاي گذراي زندگي است.
در اين مسير، فيلم Sideways سفري به بيننده عرضه ميکند نه تنها به تاکستانهاي زيبا و شرابخانهها و انبارهاي خيرهکننده مملو از بشکههاي شراب، بلکه سفري به جهان شراب و شرابشناسي -- و تعابيري که شخصيتهاي فيلم، در باره انواع انگورها و شراب به کار ميبرند، تمثيلها و استعارههائي ميشود براي توصيف زندگي، عشقها و زنها. قهرمان فيلم بارها در باره انگور Pinot Noir سخن ميگويد که برخلاف انگورهاي Carbert يا Merlot دلنازک است و تنها با مراقبت و دلجوئي به بار ميآيد، که استعارهاي ميشود از برداشت او در باره خودش و زنان، و دوست او، که ميگويد که همه شرابها زير دهن او مزه ميکنند، استعارهاي عرضه ميکند از شخصيتي که چند روزمانده به ازدواج، ميخواهد با هر زني که سرراهش قرار ميگيرد، همبستر شود.
آقاي الکساندر پين، کارگردان فيلم Sideways که با ساختن فيلم کمدي Elections و بعد از آن با فيلم غمانگيز About Schmidt به شهرت رسيد، در اين فيلم سراغ بازيگران کمتر شناخته شده رفته است. نقش اصلي فيلم، نقش مایلز، را Paul Giamatti بازي ميکند، که اخيرا در فيلم کوچکي به نام American Splendor در باره يک نويسنده داستانهاي مصور درخشيد، انتظار نداشت نقش اول يک داستان کمدي رومانتيک به او داده شود و نقش مقابل او را Thomas Haden Church برعهده دارد که خودش مانند شخصيتي که دراين فيلم بازي ميکند، بازيگري است که بعد از شهرتي کوتاه مدت در سريالهاي تلويزيوني، سالها بود نقشي نگرفته بود. الکساندر پين، کارگردان Sideways گفت ستارگان برجستهاي مثل جرج کلوني و برد پيت خواهان اين نقش بودند اما تصور اينکه ستارهاي مثل جرج کلوني در نقش يک هنرپيشه شکست خورده ظاهر شود، براي او غير قابل قبول بود. ترانه مشهوري از گروه ناکام Blind Melon که در آن خواننده از ملال و ناکامي شکايت ميکند، در اين فيلم وصفالحال شخصيت مایلز ميشود.
از جمله موفقيتهاي اين فيلم شرکت دادن خانم Virginia Madson در نقش مستخدم يک رستوران است که Miles معلم شرابشناس قهرمان فيلم عاشقش ميشود. خانم مدسن که در 40 وچندسالگي مدتهاست نقش عمدهاي در سينما نگرفته بود، در يکي از صحنههاي فراموش نشدني اين فيلم از زبان شخصيت داستان، Maya بطري شراب را به موجود زندهاي تشبيه ميکند که مدام در حال تغيير و تحول است، که بعد از رسيدن به اوج بالندگي، سراشيبي زوال قرار ميگيرد، که اين هم استعاره آشکاري ميشود در باره زندگي و زن. مایلز به او ميگويد در مجموعه کوچک بطريهاي شراب گران قيمت خود يک بطري با ارزش دارد که ميخواهد آن را در يک فرصت ويژه در کنار انساني ويژه باز کند، که تعبيري است براي شخصيت بسته و چوببپنهزده خود اوست، که در مسير اين سفر غيرعادي، به اين نتيجه ميرسد که هرلحظه که چوب بنبه از بطري شراب کهنه برگرفته شود، همان يک لحظه ويژه در زندگي است.
فيلم جديد کارگردان مبتکر آمريکائي آقاي Alexander Payne را متنقدان نشريات جدي شهر مثل نيويورکر و نيويورک تايمز و منتقدان برجسته و پرنفوذ ديگر آمريکا به شدت ستايش کردهاند، اما انتقاد هميشگي فيلمهائي که اينطور منتقدها را به هيجان ميآورد بر اين فيلم هم وارد است، زيرا آشکار است که اين فيلم انديشمندانه و ظريف، حاصل کار هنرمندي است که آگاهانه تمثيلها و کنايهها و لايههاي مختلف معني و احساس را روي هم انباشته، بدون اينکه پرواي شباهت آنها را به جهان واقعي داشته باشند. اما تعبير خسته «هنر براي هنر» در باره اين فيلم صدق نميکند، زيرا تماشاي آن عليرغم کشدار بودن بعضي صحنهها و سنگيندست بودن برخي تمثيلها، همچنان مثل نوشيدن يک جام از شراب کهنه پينونوار، سرگرمکننده و مفرح است.