(rm) صدا |
آقاي ساموئل هانتيگتون، استاد دانشگاه کلمبيا، که کتاب «برخورد تمدنها»ي او به بيش از 30 زبان ترجمه شد و دهها سمينار و کنفرانس در نقاط مختلف دنيا برانگيخت، کتاب تازهاي منتشر کرد که در آن هشدار ميدهد که ليبرالها، جهانوطنگرايان، چندمليتيها و مهاجران اقتصادي، هويت ملي آمريکا را به مخاطره انداختهاند.
بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک) آمارهائي که آقاي ساموئل هانتيگتون در کتاب تازه خود «ما که هستيم» در باره آمريکا ارائه ميدهد، مثل اعتقاد بيش از 90 درصد از آمريکائيان به ميهن، به کار، به خانواده و به ارزشهاي دمکراتيک، هر کسي را غير از خود آقاي ساموئل هانتينگتون به وحدت و پايداري جامعه آمريکا اميدوار ميکند اما آقاي هانتينگتون نگران تاثير مخرب آن اقليت معدودي است که غرور ملي، وفاداري به وطن و اعتقاد به کار در آنها به قوت ديگران نيست.
در اين کتاب، كه نام کامل آن است Who Are We? The Challenge to America's National Identity است، يعني «ما که هستيم، چالش هويت ملي در آمريکا،» آقاي هانتيگتون ارزش هاي مهاجران اوليه اروپائي به آمريکا را که تا همين اواخر همه مهاجران کمابيش در آنها ادعام ميشدند را هسته فرهنگ آمريکائي ميشمارد: ارزشهائي مثل مسيحيت، مذهب پروتستان، اعتقاد به اصالت کار، زبان انگليسي، سنتهاي قضائي بريتانيائي، عدالت، محدوديت قدرت دولت و ميراث هنر، ادبيات، فلسفه، و موسيقي اروپائي، به اضافه اعتقا آمريکائيان به اصولي مانند آزادي، برابري، فردگرائي، سيستم پارلماني و مالکيت خصوصي. تمرکز او بر اين ارزشها، ناشي اعتقاد به برتري ذاتي اين باورها نيست، بلکه به خاطر تاثيري است که از نظر آقاي هانتيتگون بر حفظ امنيت ملي آمريکا دارند از طريق حفظ هويت ملي.
کتابخوانها در آمريکا و اروپا، به خصوص آنها که متخصص علوم سياسي نيستند، هنگامي متوجه آقاي ساموئل هانتيگتون و تئوريهاي او شدند که در سال 1996 کتاب «برخورد تمدنها» از وي منتشر شد. اين کتاب که اسم کاملش بود The Clash of Civilization and the Remaking of the World يا برخورد تمدنها و ساختار جديد جهان، استدلال ميکرد که در پي سقوط اتحاد شوروي، تفاوتهاي فرهنگي علت اصلي جنگهاي آينده خواهد بود. اين کتاب به 33 زبان ترجمه شد و دهها سمينار و کنفرانس در باره آن برگزار شد و فاجعه تروريستي 11 سپتامبر 2001 و واکنش آمريکا به اين فجايع، به استدلالهاي آقاي هانتيگتون قوت بيشتري بخشيد.
آقاي هانتيگتون در آن کتاب ميگويد سقوط کمونيسم به معني آن نيست که همه دنبا يکباره «ليبرال» شده است و هشدار ميدهد که افول يک تمدن وقتي است که خود را جهاني بپندارد. او در آن کتاب به غرب توصيه ميکرد که با اين ايده که همه آدمها يکساناند و ارزشهاي مشترک دارند، سراغ تمدنهاي غيرغربي نرود، زيرا وادار کردن تمدنهاي ديگر به قبول ارزشهاي غربي به معني اين است که ارزشهاي خود را زيرپا بگذارند. به اين ترتيب، او معتقدان به چندفرهنگي در جامعه آمريکا را خائن ميداند، زيرا از ديد او، فرهنگي که تحملپذيري فرهنگهاي ديگر را تبليغ کند، در برابر فرهنگهاي ديگر آسيب پذير ميشود.
آقاي هانتيگتون در کتاب تازهاش، «ما که هستيم» اين دغدغه را گسترش ميدهد و دو دسته مختلف در آمريکا معرفي ميکند که از ديد او با اعتقاد خود به تکثر فرهنگي و جهانيگري، هويت فرهنگي آمريکا را مخدوش ميکنند.
دسته اول، ليبرالها هستند و فعالان فرهنگي و سياستمداراني که هسته فرهنگي آمريکا را به چالش ميطلبند، نظير سياستمداراني مثل بيل کلينتون، رئيس جمهوري سابق و معاون او ال گور، که به تکثرفرهنگي معتقدند؛ و روشنفکراني مثل مارتا ناسباوم، Nussbaum فيلسوف معاصر که تعدد زباني و جهانگري، Cosmopolitanism را تشويق ميکنند، و متفکراني مثل نظريهپرداز سياسي ريچارد والتزر، که حامي کثرتگرائي يا pluralism است. دسته دوم دشمنان هسته فرهنگي آمريکائي از نظر هانتيگتون گروهي هستند که او آنها را گلوباليست Globalist يا جهانيگرا ميداند، از جمله، مهاجران تازهاي که براي بازرگاني، يک پا در آمريکا دارند يک پا در کشور خودشان و نسبت به هيچکدام هم وفاداري احساس نميکنند، و مديران شرکتهاي چندمليتي، مثل شرکت اتوموبيلسازي فورد مثلا، که برايشان فرق نميکند در کجاي دنيا توليد کند.
هانتيگتون بخش عمده اي از کتاب خود را به 8 ميليون مهاجر مکزيکي در آمريکا اختصاص داده که از نظر او انسجام هسته فرهنگي آمريکا را تهديد ميکنند. منتقدان با استناد به آمار و ارقام نظرسنجيها در باره ادغام نسلهاي مهاجر مکزيکي در فرهنگ آمريکائي و ارزشهاي آمريکائي، اين فصل از کتاب آقاي هانتيگتون را بر واقعيات مبتني نميدانند و ايرادهائي به منشاء فرضيههائي ميگيرند که پايه استدلال بخشهاي ديگر کتاب را تشکيل ميدهد.
ساموئل هانتيگتون، استاد دانشگاه کلمبيا، که کتاب «برخورد تمدنها»ي او به بيش از 30 زبان ترجمه شد و دهها سمينار و کنفرانس در نقاط مختلف دنيا برانگيخت، کتاب تازه اي منتشر کرد که در آن هشدار مي دهد که ليبرالها، جهان وطن گرايان، چندمليتي ها و مهاجران اقتصادي، هويت ملي آمريکا را به مخاطره انداخته اند. هانتينگتون نگران تاثير مخرب آن اقليت معدودي است که غرور ملي، وفاداري به وطن و اعتقاد به کار در آنها به قوت ديگران نيست. دو دسته مختلف در آمريکا معرفي مي کند که از ديد او با اعتقاد خود به تکثر فرهنگي و جهانيگري، هويت فرهنگي آمريکا را مخدوش مي کنند. دسته اول، ليبرالها هستند و فعالان فرهنگي و سياستمداراني که هسته فرهنگي آمريکا را به چالش مي طلبند و دسته دوم جهاني گرايان هستند كه او معتقد است يك پا در آمريكا و يك پا در زادگاه خود دارند و منافع اقتصادي را بر ارزش هاي ملي آمريكا ترجيح مي دهند و به هيچ كشوري وفادار نيستند.