استقبال از فيلم يك كارگردان ايراني تبار سينماي آمريكا در جشنواره فيلم لندن

فيلم "ليو" به کارگرداني مهدي نوروزيان فيلمساز موفق ايراني در جشنواره فيلم لندن با استقبال روبرو شد. فيلم ديگر اين کارگردان با نام " کشتن جو" در سال 2001 نامزد اسکار شده بود. علاوه بر کارگردان ليو که ايراني است سناريوي آن را هم مسيح و امير تاجريان دو ايراني ساکن امريکا نوشته اند. اما بقيه فيلم به ظاهر هيچ ارتباطي با ايران ندارد. داستان در يک شهر کوچک دانشجويي امريکا و با يک خانواده جوان امريکايي شروع مي شود. ماجراي فيلم بر روي پسري متمرکز مي شود که مادرش او را ثمره گناه خود مي داند و مدام او را از خود مي راند. پسر دوران کودکي را بااندوه خشونت و فقدان مهر سپري مي کند. و تنها راه نجات را در سفري به کودکي خود مي يابد. مهدي نوروزيان درباره فيلم خود مي گويد: پسري که مادرش او را مي راند. پسري که بچگي را نديد. بايد به نوعي اين زهرها را از فکرش بيرون مي کرد. اين پسر شخصي است که نه پشتيباني داشته، نه جاييکه بتواند بگويد من در اينجا ريشه دارم، ولي راه خودش را پيدا مي کند. مثل يک ايراني که در خارج از کشور زندگي مي کند و مشکلاتي که برايشان چه از نظر زبان و چه از نظر بيريشگي پيش ميآيد. اين دو شباهتهايي با هم دارند. ليو که به تعبيري ايراني پرتاب شده به سرزمين هاي ناآشناست پس از طي سفر کودکيازراه نوشتن، شعر و کتاب در پايان به صلح و آرامش مي رسد. صلحي که به شدت بر پايه عرفان ايراني و طريق شعر استوار است. فيلم ليوي مهدي نوروزيان را شايد بتوان از ژانر فيلمهاي تارکوفسکي و پولانسکي خواند. با اين تفاوت که بر خلاف آن دسته از فيلمها در پايان فلسفه ايراني جهان برابر ليو را پر نور مي کند. فيلمبرداري اين فيلم بر عهده زوبين يک فيلمبردار انگليسي هندي الاصل بود که زيبايي خاصي داشت. آقاي نوروزيان 29 سال پيش ايران را ترک کرد و در حال حاضر در لندن و هاليوود به تناوب کار ميکند. بسياري از منتقدان سينما آينده درخشاني برايش پيش بيني مي کنند. فيلم "ليو" به کارگرداني مهدي نوروزيان فيلمساز موفق هاليوود، در جشنواره فيلم لندن با استقبال روبرو شد. فيلم ديگر اين کارگردان با نام "کشتن جو" در سال 2001 نامزد اسکار شده بود. علاوه بر کارگردان ليو، که ايراني است سناريوي آن را هم مسيح و امير تاجريان، مقيم آمريکا نوشته اند، اما بقيه فيلم به ظاهر هيچ ارتباطي با ايران ندارد. مهدي نوروزيان درباره فيلم خود مي گويد: پسري که مادرش او را مي راند. پسري که بچگي را نديده، بايد به نوعي اين زهرها را از فکر خود بيرون كند.