لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۰۴:۲۱

وضعیت گزارشگر رادیو فردا در ایران از زبان خودش


نازی عظیما می گوید هرکسی حق دارد به مملکت خودش برود یا از آن خارج شود
نازی عظیما می گوید هرکسی حق دارد به مملکت خودش برود یا از آن خارج شود

نازی عظيما ، خبرنگار راديو فردا در پنجم بهمن ماه ۱۳۸۵خورشيدی، برای ديدار از مادر بيمار خود به ايران رفت. به محض ورود خانم عظيما به تهران، مقام های مرزی در فرودگاه مهرآباد، گذرنامه وی را ضبط کردند. از آن زمان تا کنون، همه تلاش های نازی عظيما برای پس گرفتن گذرنامه، بی نتيجه بوده است.


جفری گدمين، رييس راديو اروپای آزاد، راديو آزادی، از دولت جمهوری اسلامی ايران خواسته است که به نازی عظيما، که امکان خروج وی از ايران گرفته شده، اجازه دهد ايران را ترک کند.


نازی عظيما به جز کار راديويی، فعاليت های فرهنگی و ترجمه ای نيز داشته است. نوشتن و ترجمه بيش از بيست کتاب از جمله کتاب «هفت صدا از آمريکای لاتين» اثر ريتا گيبرت، پيرمرد و دريا اثر ارنست همينگوی، مجموعه داستان های کوتاه نوشته هنری ميلر، تربيت خلاق نويسنده و تحول ادبيات، دفتر پرسش ها (مجموعه شعر پابلو نرودا)، زير آسمان های جهان و خاطرات آلکساندر دوبچک، حاصل فعاليت های فرهنگی او است.


راديو فردا روز دوشنبه با خانم عظيما گفت و گويی انجام داد.


خانم عظيما بر اساس آخرين اطلاعاتتان، چه زمانی ممکن است گذرنامه خود را پس بگيريد؟


تمام تلاش هايی که ما تا الان داشته ايم بی نتيجه بوده است. ديروز (يکشنبه) هم که وکيل من با معاون امنيتی صحبت کرده بود تاريخی اعلام نشده و گفته اند که بايد منتظر بمانيم.


چه زمانی قرار است وکيلتان دوباره با مقام های مربوطه ديدار کنند؟


هيچ معلوم نيست و مشکل هم همين است. من که با بازپرس هم صحبت کردم پرسيدم تا کی بايد صبر کنم، تا ابد که نمی توانم صبر کنم. ولی هيچ پاسخی دريافت نکرده ام.


آيا به جز گذرنامه وسايل ديگری هم از شما گرفته اند و اگر گرفته اند آيا به شما اين وسايل را پس داده اند؟


از وسايلی که گرفتند چند کتاب، دوربينی که فيلم های خانوادگی من در آن بود و متن ترجمه شده يک کتاب که در دست ترجمه داشتم بود.


اين ها را بعدا پس دادند. فقط متن ترجمه و پاسپورتم پيش آن ها ماند. البته آن ها دنبال چيز خاصی می گشتند. به من گفتند آن سی دی را به ما بده ما وسايلت را نمی گرديم. گفتم آخر چه سی دی؟ اصلا نمی دانستم چه می خواهند. آن ها گفتند اطلاعاتی در آن سی دی است. من نمی دانستم در مورد چه چيزی صحبت می کنند و گفتم وسايلم را بگردند. البته اين کار را هم کردند و چيزی به دست نياوردند.


اين بار اول نيست که شما به ايران می رويد، چرا اين بار اين مشکل برای شما پيش آمده است؟


بله. اين بار سوم است که من به ايران آمده ام. بار اول اسفند ۸۴ بود که به دعوت کتابخانه ملی آمدم. هيچ مشکلی هم پيش نيامد و حتی مسئولان کتابخانه پرسيدند چرا راجع به کتابخانه ملی در راديو کم حرف می زنيم؟


يعنی اصلا مشکلی با راديو فردا نداشتند. بار بعد شروع دوره رياست جمهوری آقای احمدی نژاد بود. فکر هم نمی کردم که برای بار سوم به اين زودی ها به ايران برگردم. ولی اين مساله ای بود که امسال پيش آمد. اما اين بار دو ماموری که در فرودگاه منتظر من بودند همه چيز را می دانستند و حتی می دانستند که من برای ديدار مادرم که بيمار بود و در آی سی يو بستری بود به ايران آمده ام.


در ضمن مساله اين است که اين حق من است که به مملکت خودم بازگردم. هرکسی حق دارد به مملکت خودش بيايد، کسی نمی تواند مزاحمش بشود مگر اين که مجرم باشد و جرمش ثابت شده باشد. من اصلا نمی دانم... بدون هيچ دليلی يا مساله ای، چرا اين برخورد را با من کرده اند.


XS
SM
MD
LG