فصلنامه رهآورد، چاپ لسآنجلس در آمریکا، با انتشار نودوپنجمین شماره خود سی ساله شد. تصویر روی جلد این شماره از آن باقر پرهام، مترجم و نویسنده معاصر، است و درباره کارنامه زندگی او.
در بخش اول این شماره تحت عنوان «مشاهیری که هستند» چهار مقاله میخوانیم. بیش از ۶۰ صفحه این شماره ۴۰۰ صفحهای به زبان انگلیسی است، ویژه نسل دوم ایرانیان معاصر و جوانان، و در مابقی بیش از ۳۰۰ صفحه هم زیر عنوان «بدرود با مشاهیری که رفتند» هم یادی شده از درگذشتگان، قاسم لاجوردی، از چهرههای شاخص کارآفرین، بیژن پاکزاد، طراح مد، سلطانعلی قاجار، برادرزاده احمدشاه قاجار، ناصر حجازی، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران، منوچهر سخایی، خواننده پاپ و فعال سیاسی در خارج، و هم چهرههای شاخص درگذشته سیاسی در ایران، عزتالله سحابی، دخترش هاله سحابی و هدا صابر.
در کنار اینها مثل هر شماره مقالههای چاپ شده در باب ادب، فرهنگ، دین، فلسفه، تاریخ و خاطرهنگاری. نقد و معرفی کتاب هم جای خود را دارد. و این تمام مطالب شماره ویژه سیامین سالگی فصلنامه رهآورد نیست. سی سال پیش حسن شهباز نخستین شماره فصلنامه رهآورد را پیشکش فرهنگدوستان ایرانی مقیم لسآنجلس، شهر میزبان بزرگترین جمعیت ایرانیان مهاجر، و دیگر ایرانیان مقیم خارج کرد.
حسن شهباز چهار سال پیش، قبل از مرگش از همسرش شعله شمس شهباز تعهد گرفت که کار انتشار فصلنامه رهآورد را ادامه دهد. شعله شمس شهباز سردبیر فصلنامه رهآورد میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا از ۳۰ سال انتشار این فصلنامه بگوید.
شعله شمس شهباز: رهآورد اصلا برای این به وجود آمد که گروه فرهنگی که در لسآنجلس بودند، نادر صالح، امید غفورمیرزایی، حسین زاهدی و اینها حسن شهباز را که آن موقع از ایران آمده بود و در واشینگتن بود دعوت کردند بیاید لسآنجلس. وقتی شهباز آمد لسآنجلس در آنجا برای این که فرهنگ و تاریخ و ادب ایران از بین نرود تصمیم گرفت که یک چنین چیزی را درست کند که خاطرات کسانی که در سیاست و تاریخ ایران نقشی داشتند در رهآورد بماند و فرهنگ ایران هم حفظ شود.
در آن دوره اغلب کسانی که دستاندرکار بودند و از دوستان سابق خود شهباز هم بودند همه خیلی کمک کردند و مسایلی که در رهآورد نوشته شده یک مقدار نقطههای تاریک و نگفته تاریخ را روشن کرد. این هدیه گرانبهایی بود که شهباز میخواست برای ایرانیها بگذارد.
خواهش میکنم. شهباز همیشه نگران رهآورد بود، برای این که از نظر مالی هم رهآورد تامینی نداشت که بتواند ادامه پیدا کند. همان موقع هم وقتی که خودش رهآورد را عهدهدار بود میرفت عقد میکرد و کارهای دیگر میکرد که بتواند بگذارد روی کمبود مخارجی که رهآورد داشت. بعد که مریض شد و باز هم فکر نمیکردیم مریضیاش خیلی جدی باشد ولی بعد به مرحلهای رسید که دیگر میخواستند ببرندش به اتاق عمل، دکتر آمد بیهوشش کند و شهباز از دکتر خواهش کرد که لحظهای صبر کند و بعد دست مرا گرفت و من فکر کردم حالا چه میخواهد به من بگوید. تنها حرفی که به من زد و نگران این مسئله بود در لحظهای که میرفت توی اتاق جراحی و نمیدانست که میآید بیرون یا نه، رهآورد بود.
فقط در آمد به من گفت که شعله قول بده رهآورد را نگاه داری. نگذاری که از بین برود. من همین طور که دستم را گرفته بود اصلا بیاختیار اشکهایم سرازیر شده بود و بهش قول دادم. و خب فکر میکردم میآید بیرون و خودش این کار را ادامه میدهد که آمد از جراحی بیرون ولی فردای آن روز با آرامش از این دنیا رفت. و من روی قولی که به شهباز دادم باقی ماندم و به هر صورتی که بود رهآورد را ادامه اش دادهام. خیلی نگران رهآورد بود.
خیلی چالشهای زیادی بود. یک عدهای از دوستان که کمک میکردند به رهآورد و از دوستان قدیم شهباز بودند کنار رفتند. مشترکین رهآورد یک مقدار سنهای بالا بودند و من همه اش نگران بودم که مشترکین به دلایلی به دلیل کهولت سن و به هر دلیلی نتوانند اشتراکشان را ادامه دهند من چطور رهآورد را ادامه دهم. تصمیم گرفتم یک مقدار جوانها را بیاورم که خوانندههای جوان مشترک شوند. ولی خوب شهباز رفته بود با مقدار فوقالعاده زیادی قرضهایی که روی کردیت کارتها مانده بود. البته باز یک عده آمدند به کمک. نصف بدهی که روی کارتها بود پرداخت شد. ولی خوب یک عده زیادی از مشترکین هم به دلیل این که همکاران قدیمی چند نفرشان رفتند و حاضر نشدند با من این راه را ادامه دهند، مشترکان را هم متاسفانه از دست دادیم. در آن زمان. وفوق العاده مشکل بود که من مقاله بتوانم جمع کنم.
دوباره از اول با عده دیگری تماس میگرفتم. اولین کاری که کردم و به نظرم رسید این بود که مشاور فرهنگی و علمی برای رهآورد پیدا کنم. چون یک نفر نمیتواند رهآورد را اداره کند. برای این کار آقای دکتر احسان یارشاطر و آقای عبدالحمید اشراق به من خیلی کمک کردند. کمک فکری. و عدهای از اساتید دانشگاهها موافقت کردند که هر کدام مثلا آقای تورج دریایی، به عنوان مشاور برای بخش ایران در گذرگاه تاریخ و آقای پروفسور فضل الله رضا بودند آن موقع برای فصل ادب و فرهنگ. جلال خالقی مطلق، آقای همایون کاتوزیان از دانشگاه آکسفورد و اقای ایرج پزشکزاد. حالا هم که اضافه شدهاند آقای عبدالرضا انصاری، مجید مجیدی، دکتر سیروس آموزگار همه به کمک رهآورد آمدند و هرکدام گوشهای از آن را گرفتیم و داریم ادامه اش میدهیم.
ولی هنوز رهآورد با مشکلات مادی خیلی زیاد رو به رو است و متاسفانه ما ایرانیها عادت نکردیم اصولا به مطالعه و این است که هنوز که هنوز است بعد از سی سال که از انتشار رهآورد میگذرد یک مقدار مشکلات هست.
اولین کاری که کردم برای رهآورد سایت اینترنتی درست کردم. بخش انگلیسی به رهآورد اضافه شد. سایت خودش را دارد: EnglishRahavard.com و دبیر خودش را هم دارد خانم مریم زند و هر هفته آپدیت میشود. مطالبی که تازه میرسد به آن اضافه میشود. رهآورد انگلیسی مختص جوانان است. مطالبش را جوانان مینویسند. خوانندههایش بیشتر جوانان ایرانی هستند و یا حتی چون به تمام کتابخانههای معتبر دنیا و کتابخانههای دانشگاههای معتبر میرود دانشجویانی هم که خارجی هستند ولی در بخشهای ایران شناسی مطالعه میکنند میتوانند از آن استفاده کنند.
از شماره آینده هم آقای شاهین فاطمی و مجید مجیدی و کسان دیگر در بخش انگلیسی قول دادهاند مطالب بنویسند. در بخشهای فارسی اش که سایت اینترنتی خود ش را دارد اول از همه بخشی را درست کردیم... چون رهآورد معروف بود به بخش بدرود با مشاهیری که رفتند و از بزرگانی که بعد از انقلاب درگذشتند و این دنیا را ترک کردند در آن قسمت همیشه بعد از فوتشان زندگینامهشان میآید.
اولین کاری که من کردم بخشی درست کردم به نام درود بر مشاهیری که هستند. که به نظر من همیشه این مسئله مهم است که از کسانی که هستند یاد کنیم قبل از اینکه بروند و این دنیا را ترک کنند و به آنها نشان دهیم که ستایش شان میکنیم برای کارشان و قدر و ارزش قایلیم. این بخش هر کسی را که هیات مشاوران آنهایی را که نامزد برای این کار کردیم انتخاب میکنیم با نظر همه کسی را که انتخاب میکنیم زندگینامه اش، کارهایش و خدماتی که به ایران و ایرانیان کرده در آنجا آورده میشود و روی جلد هم آقای کامران خاورانی نقاش معروف از عکس آن شخص یک پرتره میکشند که میگذاریم روی جلد. هر سه ماه که رهآورد در میآید. بعد بخشهای دیگری به آن اضافه کردیم. بخش دانش و فنآوری. بخش شعر را خیلی گسترش دادیم. بخش نقد و معرفی کتاب گسترش پیدا کرده.
مهمترین بخشی هم که به آن اضافه شد بخش ایران و تحولاتی که در دنیا اتفاق میافتد که مربوط به ایران میشود که مسائل روز مطرح میشود و بعد مورد مبادله قرار میگیرد. گفت و گو داریم با بزرگان ایرانی که در دنیا هستند و دست اندرکار هستند. یک مقدار رهآورد از این صورتی که در زمانی که حسن شهباز بود که مربوط گذشته میشد به امروز و مسائل روز ایران هم آورده شده. دوستان کمک کردند که چه من باشم چه نباشم رهآورد ادامه پیدا کند.
در بخش اول این شماره تحت عنوان «مشاهیری که هستند» چهار مقاله میخوانیم. بیش از ۶۰ صفحه این شماره ۴۰۰ صفحهای به زبان انگلیسی است، ویژه نسل دوم ایرانیان معاصر و جوانان، و در مابقی بیش از ۳۰۰ صفحه هم زیر عنوان «بدرود با مشاهیری که رفتند» هم یادی شده از درگذشتگان، قاسم لاجوردی، از چهرههای شاخص کارآفرین، بیژن پاکزاد، طراح مد، سلطانعلی قاجار، برادرزاده احمدشاه قاجار، ناصر حجازی، دروازهبان تیم ملی فوتبال ایران، منوچهر سخایی، خواننده پاپ و فعال سیاسی در خارج، و هم چهرههای شاخص درگذشته سیاسی در ایران، عزتالله سحابی، دخترش هاله سحابی و هدا صابر.
گفتوگوی امیرمصدق کاتوزیان با شعله شمس شهباز
در کنار اینها مثل هر شماره مقالههای چاپ شده در باب ادب، فرهنگ، دین، فلسفه، تاریخ و خاطرهنگاری. نقد و معرفی کتاب هم جای خود را دارد. و این تمام مطالب شماره ویژه سیامین سالگی فصلنامه رهآورد نیست. سی سال پیش حسن شهباز نخستین شماره فصلنامه رهآورد را پیشکش فرهنگدوستان ایرانی مقیم لسآنجلس، شهر میزبان بزرگترین جمعیت ایرانیان مهاجر، و دیگر ایرانیان مقیم خارج کرد.
حسن شهباز چهار سال پیش، قبل از مرگش از همسرش شعله شمس شهباز تعهد گرفت که کار انتشار فصلنامه رهآورد را ادامه دهد. شعله شمس شهباز سردبیر فصلنامه رهآورد میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا از ۳۰ سال انتشار این فصلنامه بگوید.
- رادیوفردا: خانم شعله شمس شهباز، مروری کنیم اول به ۲۶ سال نخست از ۳۰ سال انتشار فصلنامه رهآورد که در زمان حیات همسرتان حسن شهباز و به مسئولیت و مدیریت ایشان منتشر میشد. خصوصیات این دوره از رهآورد حالا که به عقب مینگرید چه بود؟
شعله شمس شهباز: رهآورد اصلا برای این به وجود آمد که گروه فرهنگی که در لسآنجلس بودند، نادر صالح، امید غفورمیرزایی، حسین زاهدی و اینها حسن شهباز را که آن موقع از ایران آمده بود و در واشینگتن بود دعوت کردند بیاید لسآنجلس. وقتی شهباز آمد لسآنجلس در آنجا برای این که فرهنگ و تاریخ و ادب ایران از بین نرود تصمیم گرفت که یک چنین چیزی را درست کند که خاطرات کسانی که در سیاست و تاریخ ایران نقشی داشتند در رهآورد بماند و فرهنگ ایران هم حفظ شود.
در آن دوره اغلب کسانی که دستاندرکار بودند و از دوستان سابق خود شهباز هم بودند همه خیلی کمک کردند و مسایلی که در رهآورد نوشته شده یک مقدار نقطههای تاریک و نگفته تاریخ را روشن کرد. این هدیه گرانبهایی بود که شهباز میخواست برای ایرانیها بگذارد.
- چهار سال است که بعد از درگذشت همسرتان خود شما تعهد کردید که انتشار رهآورد تداوم پیدا کند. ماجرای این تعهد شنیدنی است.
خواهش میکنم. شهباز همیشه نگران رهآورد بود، برای این که از نظر مالی هم رهآورد تامینی نداشت که بتواند ادامه پیدا کند. همان موقع هم وقتی که خودش رهآورد را عهدهدار بود میرفت عقد میکرد و کارهای دیگر میکرد که بتواند بگذارد روی کمبود مخارجی که رهآورد داشت. بعد که مریض شد و باز هم فکر نمیکردیم مریضیاش خیلی جدی باشد ولی بعد به مرحلهای رسید که دیگر میخواستند ببرندش به اتاق عمل، دکتر آمد بیهوشش کند و شهباز از دکتر خواهش کرد که لحظهای صبر کند و بعد دست مرا گرفت و من فکر کردم حالا چه میخواهد به من بگوید. تنها حرفی که به من زد و نگران این مسئله بود در لحظهای که میرفت توی اتاق جراحی و نمیدانست که میآید بیرون یا نه، رهآورد بود.
فقط در آمد به من گفت که شعله قول بده رهآورد را نگاه داری. نگذاری که از بین برود. من همین طور که دستم را گرفته بود اصلا بیاختیار اشکهایم سرازیر شده بود و بهش قول دادم. و خب فکر میکردم میآید بیرون و خودش این کار را ادامه میدهد که آمد از جراحی بیرون ولی فردای آن روز با آرامش از این دنیا رفت. و من روی قولی که به شهباز دادم باقی ماندم و به هر صورتی که بود رهآورد را ادامه اش دادهام. خیلی نگران رهآورد بود.
- چه چالشهایی جلوی راهتان بود برای وفا کردن به تعهدتان؟
خیلی چالشهای زیادی بود. یک عدهای از دوستان که کمک میکردند به رهآورد و از دوستان قدیم شهباز بودند کنار رفتند. مشترکین رهآورد یک مقدار سنهای بالا بودند و من همه اش نگران بودم که مشترکین به دلایلی به دلیل کهولت سن و به هر دلیلی نتوانند اشتراکشان را ادامه دهند من چطور رهآورد را ادامه دهم. تصمیم گرفتم یک مقدار جوانها را بیاورم که خوانندههای جوان مشترک شوند. ولی خوب شهباز رفته بود با مقدار فوقالعاده زیادی قرضهایی که روی کردیت کارتها مانده بود. البته باز یک عده آمدند به کمک. نصف بدهی که روی کارتها بود پرداخت شد. ولی خوب یک عده زیادی از مشترکین هم به دلیل این که همکاران قدیمی چند نفرشان رفتند و حاضر نشدند با من این راه را ادامه دهند، مشترکان را هم متاسفانه از دست دادیم. در آن زمان. وفوق العاده مشکل بود که من مقاله بتوانم جمع کنم.
دوباره از اول با عده دیگری تماس میگرفتم. اولین کاری که کردم و به نظرم رسید این بود که مشاور فرهنگی و علمی برای رهآورد پیدا کنم. چون یک نفر نمیتواند رهآورد را اداره کند. برای این کار آقای دکتر احسان یارشاطر و آقای عبدالحمید اشراق به من خیلی کمک کردند. کمک فکری. و عدهای از اساتید دانشگاهها موافقت کردند که هر کدام مثلا آقای تورج دریایی، به عنوان مشاور برای بخش ایران در گذرگاه تاریخ و آقای پروفسور فضل الله رضا بودند آن موقع برای فصل ادب و فرهنگ. جلال خالقی مطلق، آقای همایون کاتوزیان از دانشگاه آکسفورد و اقای ایرج پزشکزاد. حالا هم که اضافه شدهاند آقای عبدالرضا انصاری، مجید مجیدی، دکتر سیروس آموزگار همه به کمک رهآورد آمدند و هرکدام گوشهای از آن را گرفتیم و داریم ادامه اش میدهیم.
ولی هنوز رهآورد با مشکلات مادی خیلی زیاد رو به رو است و متاسفانه ما ایرانیها عادت نکردیم اصولا به مطالعه و این است که هنوز که هنوز است بعد از سی سال که از انتشار رهآورد میگذرد یک مقدار مشکلات هست.
- از وقتی که مسئولیت انتشار فصلنامه را به دست گرفتید چه تفاوتی کرده برقراری ارتباط رهآورد با نویسندگان و فرهنگدوستان جوان، نسل دوم ایرانیان مهاجر و جامعه میزبان؟
اولین کاری که کردم برای رهآورد سایت اینترنتی درست کردم. بخش انگلیسی به رهآورد اضافه شد. سایت خودش را دارد: EnglishRahavard.com و دبیر خودش را هم دارد خانم مریم زند و هر هفته آپدیت میشود. مطالبی که تازه میرسد به آن اضافه میشود. رهآورد انگلیسی مختص جوانان است. مطالبش را جوانان مینویسند. خوانندههایش بیشتر جوانان ایرانی هستند و یا حتی چون به تمام کتابخانههای معتبر دنیا و کتابخانههای دانشگاههای معتبر میرود دانشجویانی هم که خارجی هستند ولی در بخشهای ایران شناسی مطالعه میکنند میتوانند از آن استفاده کنند.
از شماره آینده هم آقای شاهین فاطمی و مجید مجیدی و کسان دیگر در بخش انگلیسی قول دادهاند مطالب بنویسند. در بخشهای فارسی اش که سایت اینترنتی خود ش را دارد اول از همه بخشی را درست کردیم... چون رهآورد معروف بود به بخش بدرود با مشاهیری که رفتند و از بزرگانی که بعد از انقلاب درگذشتند و این دنیا را ترک کردند در آن قسمت همیشه بعد از فوتشان زندگینامهشان میآید.
اولین کاری که من کردم بخشی درست کردم به نام درود بر مشاهیری که هستند. که به نظر من همیشه این مسئله مهم است که از کسانی که هستند یاد کنیم قبل از اینکه بروند و این دنیا را ترک کنند و به آنها نشان دهیم که ستایش شان میکنیم برای کارشان و قدر و ارزش قایلیم. این بخش هر کسی را که هیات مشاوران آنهایی را که نامزد برای این کار کردیم انتخاب میکنیم با نظر همه کسی را که انتخاب میکنیم زندگینامه اش، کارهایش و خدماتی که به ایران و ایرانیان کرده در آنجا آورده میشود و روی جلد هم آقای کامران خاورانی نقاش معروف از عکس آن شخص یک پرتره میکشند که میگذاریم روی جلد. هر سه ماه که رهآورد در میآید. بعد بخشهای دیگری به آن اضافه کردیم. بخش دانش و فنآوری. بخش شعر را خیلی گسترش دادیم. بخش نقد و معرفی کتاب گسترش پیدا کرده.
مهمترین بخشی هم که به آن اضافه شد بخش ایران و تحولاتی که در دنیا اتفاق میافتد که مربوط به ایران میشود که مسائل روز مطرح میشود و بعد مورد مبادله قرار میگیرد. گفت و گو داریم با بزرگان ایرانی که در دنیا هستند و دست اندرکار هستند. یک مقدار رهآورد از این صورتی که در زمانی که حسن شهباز بود که مربوط گذشته میشد به امروز و مسائل روز ایران هم آورده شده. دوستان کمک کردند که چه من باشم چه نباشم رهآورد ادامه پیدا کند.