لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۰۵:۳۳

قتل معلم به‌دست شاگرد؛ نشانه‌ای از بحران در آموزش و پرورش ایران؟


هفده کانون صنفی معلمان در ایران در بیانیه‌ای از وجود بحران در آموزش و پرورش ایران خبر داده‌اند.

آن‌ها این بیانیه اعتراضی را در پی قتل معلم فیزیک دبیرستانی در بروجرد به دست دانش‌آموز خود منتشر کرده‌اند.

در این بیانیه به آنچه نابسامانی‌های مدیریتی، آموزشی، اقتصادی و فرهنگی نظام آموزش و پرورش خوانده شده در کنار ناامنی به نوشته نویسندگان این بیانیه «روزافزون» مدارس دولتی پرداخته شده‌است.

امضا کنندگان بیانیه همچنین از عادی شدن درگیری‌های خیابانی، قتل‌های خانوادگی، تجاوز، فقر، کودکان کار و اسیدپاشی بر روی دختران و زنان و پایین آمدن آستانه تحمل مردم ابراز نگرانی کرده‌اند.

درباره این بیانیه نظر مهدیس کامکار، روانشناس، را جویا شده‌ایم:

please wait

No media source currently available

0:00 0:03:18 0:00
لینک مستقیم

مهدیس کامکار در تهران: «بخش مهمی از یک سیستم در جامعه، آموزش و پرورش آن است. به خاطر اینکه بچه‌ها از سن پیش‌دبستانی وارد یک محیط اجتماعی بزرگتر می‌شوند. این سیستم اجتماعی بزرگتر اصلاً نقش خانواده را نفی نمی‌کند. اما چیزی که مهم است در آن، همسالان هستند.
پدیده‌های هنجار و نابهنجار برای کل آن گروه همسالان تعریف می‌شود. در گروه همسالان نوجوان و جوان شرایط سنی جوری است که به خاطر اینکه دارند هویت‌شان را می‌سازند یا اصلاً هویت پیدا می‌کنند، خیلی مستعد شبیه‌سازی و کارهای مشابه هستند؛ و وقتی که خشونت در آنها شکل می‌گیرد، خیلی احتمال مسری بودن و سرایت کردنش هست و بالعکس مثلاً اگر مسایل فرهنگی یا هنری شکل می‌گیرد یا ورزشی و هر چیز دیگری.

به خصوص اینکه نوجوانان در حال ساختن هویت و شخصیت هستند، بسیار آسیب‌پذیر هستند و بسیار مستعدند به این که احساس کنند که بهشان توهینی شده یا احساس کنند که بهشان ستمی می‌رود یا فکر کنند که شخصیت‌شان زیر سؤال می‌رود، یا اصلاً شخصیت‌شان پایمال می‌شود، غرورشان پایمال می‌شود. به همین خاطر است که همیشه در مورد نوجوان به پدر مادر یا مسئولان آموزشی می‌گویند که با این سن باید مدارا کرد.»

پس می‌توانیم نتیجه بگیریم آن چیزی که الان موجب بحران شده احتمال دارد بخشی‌اش در خود نحوه اداره سیستم آموزشی باشد، یعنی اینکه سیستم آموزشی به نوعی مدارا نکرده و در جایی منجر به این حادثه شده؟

در این سن بحرانی به دلیل این که شخصیت تُرد است و کنش و واکنش‌ها ترد است، احتمال بروز هرگونه رفتاری که در سن کمتر یا سن بالاتر نیست در این سن هست. چون به آسانی ممکن است که پرخاشگری‌های کلامی یا فیزیکی ازشان سر بزند که خانمان‌برانداز باشد.

در سیستم آموزش پرورشی که اکنون ما داریم می‌دانیم که معلمان همشه جزو قشر آسیب‌پذیر بودند به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و به خصوص اقتصادی. یعنی بزرگترین بار فرهنگی جامعه را به دوش دارند که آن هم تربیت نسل آینده است، اما همیشه از نظر مالی در مضیقه بودند. این هم ممکن است آستانه تحمل مدرس و آموزگار را پایین بیاورد. حالا این دوتا را با هم جمع کنیم. علاوه بر اینکه آستانه تحمل کل جامعه پایین است، به دلیل بی‌ثباتی و ناامنی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی. همه این‌ها را هم جمع کنیم آن وقت می‌توانیم نتیجه بگیریم که چطوری ممکن است یک تراژدی فاجعه‌بار درست شود.

در پایان این بیانیه اشاره شده به این که معلم کشته شده و دانش‌آموز ضارب هر دو قربانی هستند. اما آیا به نظر شما هر دو در یک نقطه ایستاده‌اند، در یک جای ماجرا قرار گرفته‌اند؟

هر وقت کسی کشته می‌شود، دیگری هم به احتمال بسیار قوی ممکن است بر اساس قوانین یا کشته شود یا اینکه به زندان ابد بیافتد، چون قتل عمد حساب می‌شود، یا اینکه از نظر اجتماعی داغ ننگی بخورد یا خودش نتواند با وجدانش کنار بیاید، این تراژدی است. چرا؟ به خاطر اینکه درام تبدیل به تراژدی می‌شود، به این صورت که دو نفر از دو طرف خاکستری‌اند. نه صد درصد محکوم‌اند نه صد درصد تبرئه شده هستند؛ و هر دو محتوم به شکست‌اند؛ بنابراین چیزی که در این بیانیه هست به لحاظ روان‌شناختی این طور معنی می‌شود که هیچ فرقی نمی‌کند، هر دو قربانی هستند.

XS
SM
MD
LG