لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۳:۴۶

«انقلاب فرهنگی» خاموش


کامران دانشجو، وزیر علوم در دولت احمدی‌نژاد، دانشگاهی را که نخواهد تسلیم سیاست‌های رسمی شود شایسته یکسان شدن با خاک می‌داند
کامران دانشجو، وزیر علوم در دولت احمدی‌نژاد، دانشگاهی را که نخواهد تسلیم سیاست‌های رسمی شود شایسته یکسان شدن با خاک می‌داند
مدارس و دانشگاه‌های ایران سال تحصیلی جدید را در شرایطی ویژه آغاز می‌کنند. وزارت علوم و فن‌آوری و وزارت آموزش و پرورش تابستان بسیار پرکاری را پشت سر گذاشتند و تقریبا هفته‌ای نبود که در آن مسئولین دولتی از تغییرات و طرح‌های جدید برای دگرگون ساختن نظام آموزشی سخنی به میان نیاورده باشند.

پرسش اصلی امروز این است که دامنه این تغییرات که بخش اصلی آنها سمت و سویی ایدئولوژیک و سیاسی دارند تا کجا می‌رود و آیا طرح‌ها، سیاست‌هایی که در چند ماه اخیر اعلام شده را می‌توان با آن چه که در جریان «انقلاب فرهنگی» اول و «اسلامی کردن» دانشگاه و اخراج گسترده مخالفان گذشت مقایسه کرد؟

نگاهی تحلیلی به مجموعه طرح‌های دولت در سطح نظام آموزشی (ابتدایی و متوسطه) و دانشگاهی در یک سال اخیر نشان می‌دهد که تغییرات اعلام شده اصلی‌ترین حوزه‌های زندگی تحصیلی و سمت‌گیری‌های آموزش ایران را نشانه رفته‌اند. این طرح‌ها و سیاست‌های دولتی سه هدف مهم را در برابر خود قرار داده‌اند.

بازنگری گسترده برنامه آموزشی

هدف اول شامل تغییرات ایدئولوژیک و سیاسی در برنامه‌های درسی در راستای هر چه بیشتر «اسلامی» شدن آنها و هم‌سویی با اهداف و سیاست‌های دولت کنونی است. به گفته حميدرضا حاجی‌بابايی، وزیر آموزش و پرورش، قرار است سال آینده کتاب‌های درسی باز هم دچار «تغییرات اساسی» شوند (فارس، ۲۹ شهریور ۱۳۸۹).

دولت به مطالب سیاسی فراوانی که هم اکنون در کتاب‌های گوناگون درسی از تعلیمات دینی و فارسی گرفته تا تاریخ و تعلیمات اجتماعی به چشم می‌خورد بسنده نکرده و قصد دارد درس جدیدی هم برای آموزش سیاسی و ایدئولوژیک دانش‌آموزان به برنامه آموزشی اضافه کند. در کنار این برنامه‌ها سخن از راه‌اندازی تدریجی ده‌ها هزار مدرسه قرآنی، فعال‌تر شدن بسیج و امور پرورشی و اعزام هزاران روحانی به واحدهای آموزشی است. مدارس قرآنی وظیفه دارند به طور موازی با برنامه درسی رسمی به کار آموزش قرآن به دانش‌آموزان بپردازند.

در سطح دانشگاه‌ها نیز ما با نوعی تهاجم بی‌سابقه به علوم انسانی و اجتماعی روبه‌رو هستیم. وزارت علوم به طور مستقیم در برنامه‌ریزی درسی این رشته‌ها دخالت می‌کند و قرار است دروس و متون به صورت متمرکز بازنگری و بازنویسی شوند. در گفتمان رسمی مسئولین نوک حمله این بار نیز متوجه خصلت «غربی» و «غیربومی» علوم انسانی کنونی دانشگاه است. این گفتمان در سال‌های انقلاب فرهنگی اول (۱۳۵۹-۱۳۶۱) هم به گونه‌ای گسترده برای توجیه بستن دانشگاه‌ها و اخراج‌های ایدئولوژیک آن زمان طرح می‌شد.

آن چه که در گفتمان رسمی امروز «بومی»سازی دروس نامیده می‌شود در حقیقت چیزی نیست جز تلاش برای «اسلامی» کردن دروس و نیز حذف بخش‌های «نامطلوب» تئوری‌های علوم انسانی که «غربی» قلمداد می‌شود.

نظارت بر معلمان و استادان

هدف دوم طرح‌های دولتی مهار معلمان و استادان و در صورت لزوم «پالایش» نیروهای ناراضی و ناهم‌سوست. به نظر می‌رسد دولت در این زمینه استراتژی دوگانه‌ای را دنبال کند. تلاش دولت از یک سو متوجه نظارت همه‌جانبه بر جذب نیروی جدید با هدف گزینش «خودی»ها و جلوگیری از ورود نیروهای «غیرهم‌سو» است.

در سطح دانشگاه‌ها وزارت علوم با متمرکز کردن گزینش هئیت‌های علمی دانشگاه‌ها بر آن است نظارت خود بر نحوه استخدام نیروی انسانی را به طور کامل اعمال کند. استراتژی دیگر دولتی ارعاب نیروهای آموزشی کنونی، کنار گذاشتن تدریجی استادان غیرهم‌سو یا محدود کردن آنهاست. دخالت‌های امنیتی در محیط کاری، تنبیه «اداری» استادان غیرهم‌سو از طریق کارشکنی در ترفیع شغلی آنها، بازنشستگی زودرس، به وجود آوردن محدویت در دادن فرصت‌های مطالعاتی یا طرح‌های پژوهشی، جاسوسی در کلاس‌های درس توسط نیروهای آشکار و پنهان بسیج از جمله اقداماتی هستند که برای تغییر تدریجی فضای دانشگاه، تشدید فرهنگ ترس و سانسور و خنثی کردن کسانی که با سیاست‌های دولتی سر آشتی ندارند به اجرا درمی‌آید.

۱۷ میلیون گروگان

هدف سوم سیاست‌های آموزشی دولت تشدید فشارهای ایدئولوژیک و سیاسی بر روی ۱۷ میلیون دانشجو و دانش‌آموزی است که در عمل به صورت گروگان دولت درآمده‌اند. اقدامات انضباطی و تنبیهی علیه دانشجویان معترض و ممنوعیت فعالیت تشکل‌های غیرهم‌سو با مجموعه‌ای از سیاست‌های تبلیغاتی جدید همراه شده‌اند. در ماه‌های گذشته به‌ویژه در دوره تابستان صدها فعالیت فوق‌برنامه‌ای که آشکارا سمت‌گیری دینی و سیاسی دارند اجرا شد و قرار است این گونه فعالیت‌ها در طول سال جاری هم گسترش یابد. فعال شدن معاونت فرهنگی دانشگاه‌ها در کنار نمایندگان رهبری هدف نظارت مستقیم بر فضای سیاسی و فرهنگی دانشگاه را دنبال می‌کند.

در حقیقت برای نخستین بار نوعی «امور پرورشی» دانشگاهی برای تاثیرگذاری بر فضای فرهنگی دانشگاه در حال شکل گرفتن است. اجرای دو طرح سیاسی و تبلیغاتی «کرسی آزاداندیشی» و «ضیافت اندیشه» از جمله ابتکارات نهادهایی است که به تازگی در دانشگاه‌ها فعال شده‌اند.

به گفته معاون فرهنگی وزیر علوم، از آذرماه سال گذشته تاکنون بیش از ۳۰۰ جلسه «کرسی آزاداندیشی» در دانشگاه‌ها برگزار شده است (فارس، ۲۹ شهریور ۱۳۸۹) و مسئولین برای تشویق دانشجویان به شرکت در برنامه تبلیغاتی و ایدئولوژیک «ضیافت اندیشه» آن را معادل چهار واحد درسی حساب می‌کنند و به شرکت‌کنندگان جوایز نقدی هم داده می‌شود.

نظارت دولتی در حوزه‌های دیگر زندگی دانشجویان و دانش‌آموزان هم هر روز گسترده‌تر می‌شود. اجرای طرح موسوم به «عفاف و حجاب» از مدرسه تا دانشگاه را در برمی‌گیرد و مقرارت سخت‌گیرانه جدیدی در واحدهای آموزشی به اجرا درآمده است. در برخی از مدارس و دانشگاه‌ها چادر به عنوان «حجاب برتر» به دختران تحمیل می‌شود. خواجه سروی، معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، از بخشنامه‌ای سخن به میان می‌آورد که در آن رسما از دانشگاه‌ها خواسته شده در صورت امکان دختران و پسران در فضاهای آموزشی از یکدیگر جدا شوند (فارس، ۲۸ شهریور ۱۳۸۹).

طرح‌های پر سرو صدا مانند سهمیه جنسیتی، بومی‌گزینی دختران یا انتقال دختران به دانشگاه‌های محل اقامت خود نمونه‌هایی از تبعیض جنسیتی جدید در حوزه آموزش به شمار می‌روند.

راهبرد کور «اسلامی» کردن آموزش

همه این سیاست‌ها و طرح‌ها رویکرد و سمت و سویی کم و بیش یکسان دارند، دغدغه اصلی آنها «اسلامی کردن» بیش از گذشته نظام آموزشی ایران و تشدید فشارهای سیاسی و ایدئولوژیک بر مدارس و دانشگاه‌هاست. بر سیاست‌های جدید دولت نامی جز «انقلاب فرهنگی» جدید از همان نوعی که ایران در سال ۱۳۵۹ تجربه کرد نمی‌توان گذاشت.

تغییرات پیش رو یا آن چه که عملی شده و می‌شود همان وظایف «انقلاب فرهنگی» اول را در برابر خود قرار داده، هر چند شیوه‌های انتخاب شده برای پیشبرد این سیاست‌ها دارای تفاوت‌هایی با آن دوره است. اگر در انقلاب فرهنگی اول دانشگاه‌ها برای «اسلامی» کردن و تسویه‌های سیاسی یک‌سره بسته شد، این بار وزیر در برابر دانشگاه وظیفه تربیت «سربازان امام زمان» را قرار می‌دهد و دانشگاهی که نخواهد تسلیم سیاست‌های رسمی شود را شایسته با «خاک یکسان شدن» می‌داند.

شواهد نشان می‌دهد که دولت قصد دارد بدون هزینه بالا و بحران سیاسی بزرگ امر تغییر نظام آموزشی و دانشگاه‌ها را پیش برد تا شاید این بار نسل‌های جوان هم‌سو با دولت و ایدئولوژی دولتی تربیت شوند. اما چه کسی نمی‌داند که این «اسلامی» کردن آمرانه، کور و لجوجانه در حالی به مرحله اجرا درمی‌آید که نه تنها ارزش‌یابی دقیق و علمی از تجربه ۳۰ سال گذشته و چرایی شکست آن سیاست‌ها صورت نگرفته، که بسیاری از نیازها و بحران‌های اساسی آموزش ایران نیز در این هیاهوی ایدئولوژیک و تبلیغاتی به حاشیه رانده شده یا از یاد رفته است.
XS
SM
MD
LG