ویلیام اینبودن، از اعضای سابق شورای امنیت ملی و از مقامات سابق وزارت خارجه آمریکا، در تحلیلی که هفتهنامه «فارن پالسی» منتشر کرده است به بررسی سیاستهای آمریکا در مورد بحران لیبی پرداخته و ضمن دفاع از مشارکت نیروهای آمریکایی در حمله به نیروهای معمر قذافی خاطرنشان میکند که به اعتقاد وی دولت آمریکا در این زمینه تاخیر و تعلل داشته است.
به گفته این سیاستمدار آمریکایی، اهداف دولت این کشور در مورد بحران لیبی دقیقا روشن نیست. آیا هدف از دخالت نظامی حفاظت از غیرنظامیان است؟ تقویت مواضع شورشیان است؟ برکناری قذافی از قدرت است؟ حفظ یکپارچگی لیبی است؟ یا حمایت از یک جریان جداییطلب؟
نویسنده تاکید میکند که تاخیر آمریکا در ورود نظامی به بحران لیبی باعث شد که یک فرصت یک هفتهای بسیار مهم از دست رفته و تحولات، به خصوص تعادل قوای نظامی در عرصه نبردهای داخلی این کشور، به ضرر مخالفان حکومت قذافی تمام شود.
سیاستگذاران دولت فعلی آمریکا باید در تحلیل و تصمیمگیری پیرامون بحران لیبی به سه موضوع اساسی توجه کنند. برداشت نادرست آنها از این سه محور مهم در سیاست خارجی که طی دو سال اخیر بر رویکردهای دولت آمریکا حاکم بوده زمینههای اشتباهات اخیر در مواجهه با بحران لیبی را فراهم کردند.
الف: جهان از آمریکا میخواهد که پاسخگو باشد، نه رهبر.
ویلیام اینبودن اذعان دارد که یک ابرقدرت مسِئول و هوشمند باید به دیدگاههای دیگران توجه کند. ولی وی در نقد سیاست خارجی دولت باراک اوباما میگوید که این ملاحظه درست و توجه بیش از حد به حسن رفتار آمریکا اکنون به یکی از راهنماهای سیاست خارجی آمریکا بدل شده است.
این در حالی است که موج انقلابها و اعتراضات در جهان عرب نشان داد که جهان هنوز هم خواهان نقش رهبری آمریکاست. نارضایتی فرانسه و بریتانیا از تعلل آمریکا، درخواستهای مکرر شورشیان لیبی برای حمایت آمریکا یا درخواست تظاهرکنندگان مصری برای همسویی آمریکا با خواستههای آنها نشان داد که جهان به آمریکا هم به عنوان رهبر وهم قدرتی پاسخگو و مسئول نیاز دارد.
ب: باید در برابر تمایل وزارت دفاع به کشاندن آمریکا به یک جنگ دیگر مقاومت کرد.
ویلیام اینبودن خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما در طول دو سال گذشته مهار پنتاگون یا وزارت دفاع را در صدر اولویتهای خود قرار داده و کوشیده است از گسترش دامنه دخالت آمریکا در جنگ افغانستان یا شروع یک جنگ دیگر (ایران) جلوگیری کند. به نظر میرسد که مقامات دولت فعلی آمریکا دچار این برداشت نادرست هستند که گویا پنتاگون مسئول شکستهای بزرگی نظیر جنگ ویتنام است و بنابراین یکی از موفقیتهای باراک اوباما را مهار دستگاه نظامی کشور قلمداد میکنند.
اما حقیقت این است که تصمیمگیری برای جنگ یا عملیات نظامی در انحصار وزارت دفاع چه مقامات نظامی و چه مقامات سیاسی آن نیست. دیدگاههای فرماندهان نظامی آمریکا درست مثل سیاستمداران در مورد هر عملیات یا جنگ احتمالی میتواند کاملا متقاوت باشد. دولت فعلی آمریکا باید این برداشت نادرست از نقش وزارت دفاع و تشکیلات نظامی را تصحیح کند. ارتش آمریکا خواستار یکپارچگی و همراهی کامل دستگاه سیاسی کشور با وظایف ارتش، حمایت مالی و تدارکاتی کافی و مهمتر از همه وفاداری کل قوا (شخص رئیس جمهور) به پیروزی در جنگهایی است که ارتش به آن اعزام میشود.
ج: سیاست خارجی اولویت اصلی نیست.
ویلیام اینبودن در ادامه تحلیل خود در مجله «فارن پالسی» مینویسد اگر حوادث سهماهه اخیر از جمله گسترش موج انقلاب و اعتراضات گسترده در جهان عرب، بحران لیبی و فاجعه زمینلرزه و سونامی در ژاپن را در نظر بگیریم خواهیم دید که سخنرانی باراک اوباما در ماه ژانویه خطاب به نمایندگان مجالس قانونگذاری آمریکا از منظر سیاست خارجی بسیار ضعیف بود. ولی این همان باراک اوبامایی است که در کارزار انتخابات ریاست جمهوری خود توجه به امنیت ملی در چهارچوب امنیت بینالمللی را از اهداف اصلی خود معرفی میکرد.
به نظر میرسد که دولت فعلی آمریکا به خاطر مشکلات سیاست داخلی و گستردگی مشکلات ناشی از بحران اقتصادی تمایل ندارد که به سیاست خارجی توجه چندانی داشته باشد. شاید همین توجه ناکافی دلیل تاخیر و تعلل دولت آمریکا در مواجهه با بحرانهای اخیر در منطقه خاورمیانه است.
پرزیدنت اوباما فارغ از دیدگاهها و تمایلات شخصی خود، باید اداره امور در دورانی بسیار متلاطم در سطح جهان را به خوبی پیش ببرد. مجالس قانونگذاری، مردم آمریکا و جهان به طور کلی باید در مورد مسائل مهم و حیاتی دیدگاهها و راهکارهای وی را بشنوند. او باید فعالتر از گذشته نقش آمریکا و چگونگی هدایت و رهبری این رویدادها توسط آمریکا را برای همگان تشریح کند.
به گفته این سیاستمدار آمریکایی، اهداف دولت این کشور در مورد بحران لیبی دقیقا روشن نیست. آیا هدف از دخالت نظامی حفاظت از غیرنظامیان است؟ تقویت مواضع شورشیان است؟ برکناری قذافی از قدرت است؟ حفظ یکپارچگی لیبی است؟ یا حمایت از یک جریان جداییطلب؟
نویسنده تاکید میکند که تاخیر آمریکا در ورود نظامی به بحران لیبی باعث شد که یک فرصت یک هفتهای بسیار مهم از دست رفته و تحولات، به خصوص تعادل قوای نظامی در عرصه نبردهای داخلی این کشور، به ضرر مخالفان حکومت قذافی تمام شود.
سیاستگذاران دولت فعلی آمریکا باید در تحلیل و تصمیمگیری پیرامون بحران لیبی به سه موضوع اساسی توجه کنند. برداشت نادرست آنها از این سه محور مهم در سیاست خارجی که طی دو سال اخیر بر رویکردهای دولت آمریکا حاکم بوده زمینههای اشتباهات اخیر در مواجهه با بحران لیبی را فراهم کردند.
الف: جهان از آمریکا میخواهد که پاسخگو باشد، نه رهبر.
ویلیام اینبودن اذعان دارد که یک ابرقدرت مسِئول و هوشمند باید به دیدگاههای دیگران توجه کند. ولی وی در نقد سیاست خارجی دولت باراک اوباما میگوید که این ملاحظه درست و توجه بیش از حد به حسن رفتار آمریکا اکنون به یکی از راهنماهای سیاست خارجی آمریکا بدل شده است.
این در حالی است که موج انقلابها و اعتراضات در جهان عرب نشان داد که جهان هنوز هم خواهان نقش رهبری آمریکاست. نارضایتی فرانسه و بریتانیا از تعلل آمریکا، درخواستهای مکرر شورشیان لیبی برای حمایت آمریکا یا درخواست تظاهرکنندگان مصری برای همسویی آمریکا با خواستههای آنها نشان داد که جهان به آمریکا هم به عنوان رهبر وهم قدرتی پاسخگو و مسئول نیاز دارد.
ب: باید در برابر تمایل وزارت دفاع به کشاندن آمریکا به یک جنگ دیگر مقاومت کرد.
ویلیام اینبودن خاطرنشان میکند که دولت باراک اوباما در طول دو سال گذشته مهار پنتاگون یا وزارت دفاع را در صدر اولویتهای خود قرار داده و کوشیده است از گسترش دامنه دخالت آمریکا در جنگ افغانستان یا شروع یک جنگ دیگر (ایران) جلوگیری کند. به نظر میرسد که مقامات دولت فعلی آمریکا دچار این برداشت نادرست هستند که گویا پنتاگون مسئول شکستهای بزرگی نظیر جنگ ویتنام است و بنابراین یکی از موفقیتهای باراک اوباما را مهار دستگاه نظامی کشور قلمداد میکنند.
اما حقیقت این است که تصمیمگیری برای جنگ یا عملیات نظامی در انحصار وزارت دفاع چه مقامات نظامی و چه مقامات سیاسی آن نیست. دیدگاههای فرماندهان نظامی آمریکا درست مثل سیاستمداران در مورد هر عملیات یا جنگ احتمالی میتواند کاملا متقاوت باشد. دولت فعلی آمریکا باید این برداشت نادرست از نقش وزارت دفاع و تشکیلات نظامی را تصحیح کند. ارتش آمریکا خواستار یکپارچگی و همراهی کامل دستگاه سیاسی کشور با وظایف ارتش، حمایت مالی و تدارکاتی کافی و مهمتر از همه وفاداری کل قوا (شخص رئیس جمهور) به پیروزی در جنگهایی است که ارتش به آن اعزام میشود.
ج: سیاست خارجی اولویت اصلی نیست.
ویلیام اینبودن در ادامه تحلیل خود در مجله «فارن پالسی» مینویسد اگر حوادث سهماهه اخیر از جمله گسترش موج انقلاب و اعتراضات گسترده در جهان عرب، بحران لیبی و فاجعه زمینلرزه و سونامی در ژاپن را در نظر بگیریم خواهیم دید که سخنرانی باراک اوباما در ماه ژانویه خطاب به نمایندگان مجالس قانونگذاری آمریکا از منظر سیاست خارجی بسیار ضعیف بود. ولی این همان باراک اوبامایی است که در کارزار انتخابات ریاست جمهوری خود توجه به امنیت ملی در چهارچوب امنیت بینالمللی را از اهداف اصلی خود معرفی میکرد.
به نظر میرسد که دولت فعلی آمریکا به خاطر مشکلات سیاست داخلی و گستردگی مشکلات ناشی از بحران اقتصادی تمایل ندارد که به سیاست خارجی توجه چندانی داشته باشد. شاید همین توجه ناکافی دلیل تاخیر و تعلل دولت آمریکا در مواجهه با بحرانهای اخیر در منطقه خاورمیانه است.
پرزیدنت اوباما فارغ از دیدگاهها و تمایلات شخصی خود، باید اداره امور در دورانی بسیار متلاطم در سطح جهان را به خوبی پیش ببرد. مجالس قانونگذاری، مردم آمریکا و جهان به طور کلی باید در مورد مسائل مهم و حیاتی دیدگاهها و راهکارهای وی را بشنوند. او باید فعالتر از گذشته نقش آمریکا و چگونگی هدایت و رهبری این رویدادها توسط آمریکا را برای همگان تشریح کند.