(rm) صدا | [ 5:38 mins ]
در محور جشنواره یکماههای که مجتمع مرکز لینکلن نیویورک برای معرفی آهنگساز آرژانتینی اوزوالدو گولییاف Osvaldo Golijov به هنردوستان نیویورکی ترتیب داده است، اجرای اپرائی است به کارگردانی هنرمند پیشتاز تئاتر آمریکا آقای پیتر سلرز Peter Sellars در باره زندگی و مرگ شاعر مبارز اسپانیائی فدریکو گارسیا لورکا، که به خاطر ساختار آن، ذکر مصیبت، و نحوه اجرا، به تعزیه شبیه بود. نقش لورکا را در این اثر یک خواننده زن، خانم کلی اوکانر، در کت و شلواری آبی ایفا می کرد که به شخصیت لورکا جنبه آسمانی و معصومیت بخشیده بود و اعدام او را به شهادت شبیه می کرد. بهنام ناطقی (رادیوفردا، نیویورک): اپرای آینادامار Ainadamar یا «چشمه اشک» از آهنگساز آرژانتینی اوزوالدو گولییاف، روی صحنهای خالی اجرا میشود با دیوارهائی که از نقاشیهای بدون انتهای آپستره و تودرتو پوشانده شدهاند. خوانندگان و بازیگران اپرا، مثل دسته همسرایان با لباسهای سیاه و بدون آستین همیشه روی صحنه حضور دارند و با هم یا به جداگانه، در جای شخصیتهای خیالی داستانی عاشقانه ولی تراژیک قرار میگیرند که شبیه به داستانهای تعزیه ونمایشهای مذهبی غربی موسوم به passion play ذکر مصیبت است و به اندازه تعزیه اشکآور است.
این اپرای تک پردهای ابتدا به صورت دیگری در سال 2003 در جشنواره تابستانی Tanglewood واقع در دوساعتی شمال نیویورک به نمایش در آمد اما بعد، هنرمندان آمریکائی، پیتر سلرز، به عنوان کارگردان و دیوید هنری هوانگ David Henry Hwang، نمایشنامهنویس برجسته چینی تبار آمریکائی، به عنوان سراینده ترانهها، به آن پیوستند و آن را سال گذشته در جشنواره اپراخانه سانتافه در ایالت نیومکزیکو واقع در جنوب غربی آمریکا اجرا کردند.
در اجراهای نیویورک ارکستر سنت لوک به رهبری میگوئل هارت بدویا Miguel Harth-Bedoya با خوانندگان اپرا همراه شده بود.
موضوع اپرا، که به زبان اسپانیولی خوانده میشود، داستان زن هنرپیشهای است به نام مارگاریتا زیرگو Margaita Xirgu که در آخرین روز زندگی خود در سال 1969 خاطره چهل سال قبل را به یاد میآورد و بازی در نمایش Mariana Pineda از فدریکو گارسیا لورکا، که به عشقی افلاطونی میان او و لورکا انجامید که ادامه داشت تا سال 1936 که لورکا به دست سپاهیان حکمران فاشیست اسپانیا، فرانکو، اعدام شد.
خواننده نیویورکی سوپرانو خانم دان آپشاو Dawn Upshaw نقش این زن هنرپیشه را زنده میکند، با ترانههائی گاه جگر سوز و گاه برانگیزاننده. در این اجرا، نقش لورکا را نیز یک زن – خواننده متزوسوپرانو، خانم کلی اوکانر Kelly O’Conner در کت و شلوار و کراوات آبی آسمانی ایفا میکند که به شخصیت لورکا جنبه فرشتهای غیرزمینی و معصومیت میبخشد، و به اعدام این شاعر و مبارز راه آزادی، جنبه شهادت میدهد و او را تا سطح یک قدیس انقلابی بالا میبرد.
موسیقی گولییاف در اپرای چشمه اشکها مانند موسیقی هنرمندان آمریکای لاتین، از یک طرف از سنت موسیقی کلاسیک اروپا بهره میبرد، و در اینجا به خصوص از موسیقی کلاسیک اسپانیا، مثل مانوئل دو فایا، از طرف دیگر، از انواع ضرباهنگها و موسیقیهای محلی، از جمله فلامنکو اسپانیولی و رقصهای آفریقائی را برای بیانی عاطفی و پراحساس و دردآور بهره میگیرد: لورکا مجموعهای تصویر میشود از لطافت روح، میهنپرستی و آزادیخواهی، در مبارزهای مسالمتجویانه.
پیتر سلرز دربه صحنه آوردن این اثر، از یک طرف به تئاترهای یونان قدیم نظر دارد و نقش همسرایان و از طرف دیگر، به سنت تئاترهای مذهبی اروپائی، و از طرف دیگر، از تئاتر حماسی برتولت برشت الهام میگیرد: صدائی که نماینده حکومت فاشیستی است مدام در صحنه میپیچد و لورکا و مبارزان راه آزادی را به مرگ تهدید میکند و صحنه تیرباران، در حالیکه از صدای شلیک تیرها موسیقیای شبیه به هیپهاپ صحنه را پر میکند، لورکا، یک معلم انقلابی و یک گاوباز اسپانیائی را سربازها بارها و بارها اعدام میکنند، اما آنها گوئی نمیمیرند و جمله رهبر فاشیست از پشت بلندگو طنین خوفناکی دارد که مرتب تکرار میکند اینها را اگر در قبرها هم آرمیده باشند، بیرون میکشیم و اعدام میکنیم و حتی اگر مرده باشند هم آنها را باز میکشیم، زنده باد مرگ، زنده باد مرگ.