(rm) صدا | [ 4:48 mins ]
نمایشگاه عظیم بررسی هنر دادا، یکی از رشتههای جنجالی و بدعتگذار در هنر معاصر جهان، از روز یکشنبه در تالار عظیم ساختمان جدید موزه هنر مدرن نیویورک افتتاح میشود و تمام تابستان، یکی از جاذبههای فرهنگی عمده نیویورک خواهد بود. منتقد نیویورک تایمز، یکی از روزنامهنگارانی که هفته گذشته به طور خصوصی از این نمایشگاه دیدن کردهاست، آان را برای این موزه رجوعی به اصل توصیف میکند. در این نمایشگاه 450 اثر دادا، اعم از نقاشی، مجسمه سازی و شیاء هنری عرضه می شود که به شهرهای عمده خاستگاه «دادائیسم» تقسیم بندی شده است. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): بررسی هنر دادا، که تابستان گذشته در تالار عظیم و باز مجتمع هنری ژرژ پمپیدوی پاریس مرکز ثقل نمایشگاههای عمده هنر در آن شهر بود، حالا به نیویورک رسیده است، اما در روایت نیویورکی، هرچند از خیلی از اسنادی که موزه ملی هنرمدرن پاریس برای این نمایشگاه از مخازن خود بیرون کشیده بود، خبری نیست، اما موزه هنر مدرن نیویورک با افزودن آثاری یگانه از مجموعه بیانتهایش، مهر خود را بر این نمایشگاه میزند.
هنر دادا، یا دادائیسم، فصلی از هنر معاصر اروپا است که در آن هنرمندان رسته از قید و بندهای گذشته، علیه هنجارهای روز هم قیام کردند و با آمیختن شعر، موسیقی، نقاشی و مجسمهسازی و نمایش و چیدمان، کوشیدند تعریف تازهای برای بیان هنری پیدا کنند که در آن واحد، هم با کلیشههای شناخته هنری مبارزه کند هم با ساختارهای اجتماعی.
به همین جهت است که آقای مایکل کیململن، سرمنتقد هنرهای تجسمی در روزنامه نیویورک تایمز، مینویسد مثل عصر مسموم از جنگ جهانی اول، که هنر دادا در آن زاده شد، عصری که در آن دولتها دروغ میگفتند و سربازها کشته میشدند و جامعه به سوی جنون پیش میرفت، عصرما هم عصر مناسبی است برای یک موزه معتبر که نمایشگاهی عظیم از هنر دادا راه بیندازد.
نمایشگاه موزه هنر مدرن نیویورک 450 اثر هنری اعم از نقاشی یا مجسمه یا شیء را در چیدمانی زیبا و شکوهمند، که خاص این موزه است به نمایش میگذارد، یعنی به قول این منتقد، به صورتی که هرگز منظور هنرمندان هنجارشکن دادا نبود اما با این نمایشگاه این موزه عصا قورت داده که در سالهای اخیر متهم است محافظهکار شده است، به اصل انقلابی خود باز میگردد.
تابستان گذشته برگزارکنندگان نمایشگاه دادا در هنرسرای ژرژپمپیدو پاریس، با استفاده از اسناد و عکسهای مجموعه موزه ملی هنر مدرن فرانسه، برای هر سوژه عمده یا هر شخصیت برجسته، یا هر شهر محل تجمع هنرمندان دادا یک اطاقک ساخته بودند که آثار و یادداشتها و عکسهای مربوط به آن را بر دیوارها داشت. مشابه این نمایشگاه بدون آن اسناد در واشنگتن برپا شد به صورت مختصرتری. نمایشگاه نیویورک در موزه هنر مدرن، چیزی بین آن دو روایت است. برگزارکننده این نمایشگاه، هنرشناس ان آملند Anne Umland در چیدن نمایشگاه از طرز فکر دادا ملهم است، مثلا برای نمایشگاه دو ورودی متفاوت گذاشته است که تماشاگر میتواند هریک را برگزیند.
از جمله آثار مشهور هنر دادا، که در این نمایشگاه هم قرار دارد، لگن سفید رنگ و چینی آبریزگاه است که مارسل دوشان، یکی از برجستهترین هنرمندان این مکتب آن را کارخانه خرید و امضاء کرد R. Mutt و به عنوان کار خود در نمایشگاهی عرضه کرد. با این کار، و نمونههای دیگر از اشیاء آمادهای که بدون تغییر یا با تغییری اندک به عنوان اثر هنری ارائه شدند، هنرمندان دادا، تعریف هنر را عوض کردند و آن را از کاری تبعیضآمیز و نخبهپرور و نخبهگرا، به زندگی روزمره نزدیک ساختند.
منتقد نیویورک تایمز مینویسد خوبی نمایشگاه بزرگی که موزه هنر مدرن نیویورک از هنر دادا گردآورده است یادآوری دورانی از هنر است که هنر فاقد بازار بود و فساد گسترده و بیحالی جامعه، فرصتی طلائی به هنرمندان داد که کار مفیدی انجام دهند.
نمونههای برجسته آثار هنر مکتب دادا در نمایشگاه موزه هنر مندرن نیویورک زیرعنوان شهرهائی که مرکز فعالیت هنرمندان این رشته بودند، تقسیمبندی شدهاند برای نشان دادن این که تقریبا همزمان، دستجات مختلف هنرمند در شهرهای مختلف به اندیشه دادا رسیدند. جمعی مثل هانس آرپ و همسرش و تریستان تزارا در زوریخ بودند که در زمان جنگ بیطرف بود و آثار ونمایشهائی ضد جنگ برپا کردند. گروهی دیگر در کلن بودند، مثل مکس ارنست، که در جنگ شرکت داشت و از کابوسهای جنگ تصویرساخت و رائول هاوسمن و گئورگ گروش، که هنری صددرصد سیاسی با محتوای انقلابی به وجود آوردند. مارسل دوشان، من ری، و فرانسیس پیکابیا بعد از مدتی کار در پاریس در نیویورک ساکن شدند و به خصوص توجه خود را به فرهنگ مصرفی معطوف کردند، و بعد از جنگ، همگی باردیگر به پاریس بازگشتند که چنانکه در نمایشگاه موزه هنر مدرن میبینیم، سرانجام جنبش دادا در آن تحلیل رفت.
برای تماشاگری که امروز خارج از زادگاه تاریخی و جغرافیائی و جدا از بافت فکری وسیاسی زمانه، به این آثار نگاه میکند، خیلی از آثار هنری منهای فلسفه وجودی و تاریخچه شان جذابیت ندارند، اما بعضی همچنان میدرخشند، مثل فیلم سرخوش هشت دقیقهای هانس ریشتر «ارواح قبل از صبحانه» که با زرنگی نوعی هرج ومرج تخیلی را در برابر هرج و مرج زمانه خود قرار میدهد.