(rm) صدا | [ 5:27 mins ]
فصل جوائز سينمائي، و همراه با آن، فصل نگاه به دستاورد سال گذشته در سینمای آمريکا شروع شده است. سه شنبه این هفته قرار است نامزدهای جوائز اسکار اعلام شوند، که بیشتر آنها به فیلمهائی تعلق میگیرد خارج از نظام استودیوئی و همزمان جشنواره سان دنس Sundance که به خاطر ضدیت با نظام استودیوئی شهرت یافت، نمایش 120 فیلم از کارگردانهای کمتر شناخته شده را شروع کرد، که بعضی از آنها محصول استودیوهای عمده هستند. برداشت يک منتقد برجسته آمريکائي اين است که افول همزمان دو پديده متضاد در سينمای آمریکا، يعني فيلمهاي پرخرج استوديوئي و سينماي مستقل ضد هالیوود، جاي خود را به پديده نوظهور ديگري داده است. بهنام ناطقي (راديوفردا، نيويورک): سه شنبه هفته آينده، در حاليکه جشنواره سينمائي Sundance در شهرکي برف زده در نزديک Salt Lake City ايالت Utah نمايش بيش از 120 فيلم سينمائي اغلب از سازندگان جوان و نوآمده را شروع ميکند، آکادمي هنر و صنعت سينما نامزدهاي جوائز اسکار را اعلام ميکند. براي نخستين بار، اعلام نامزدهاي اسکار، که جوائزي براي بزرگداشت کوشش هنرمندان تثبيت شده در استوديوهاي هاليوود است با جشنواره Sundance که به طور سنتي در بيست سال اخير محلي براي عرض اندام هنرمندان غيرهاليوودي است، با هم تلاقي پيدا ميکند اما چنانکه سرمنتقد روزنامه نيويورک تايمز در مقالهاي تذکر ميدهد، تلاقي اين دو تاريخ هرچند ممکن است تصادفي باشد، اما پديده جديدي را در سينماي آمريکا نشانه ميزند و آن از ميان رفتن سيستم استوديوئي و از ميان رفتن سينماي مستقل است و ظهور پديده جديدي را نشانه ميزند که آقاي اسکات آن را پديده فيلمهاي ميانبودجه ميداند که نطفه آنها در خارج از نظام استوديوئي بسته شده اند.
وي مينويسد: موقعي که فستيوال Sundance به ابتکار ستاره ريشسفيد سينماي هاليوود آقاي رابرت ردفورد راهاندازي شد، اين فستيوال نماينده رقابت يا حتي تضادي بود با سينماي هاليوود يا نظام استوديوئي، اما به تدريج، ترکيب تازهاي سر برآورده است. سينماي مستقل، با همه اينکه تعريف واقعا درستي از آن وجود ندارد، تقريبا مرده به حساب مي آيد اما گوئي با فيلمهاي بودجه متوسط، در سيستم هاليوودي شاهد زنده شدن دوباره آن هستيم.
آقاي اسکات مينويسد اگر به فهرست ده فيلم برگزيده سال 2004 دهها منتقد و مجله سينمائي و هنري و وبسايت نگاه کنيم، يا به فهرست نامزدهاي جوائز گلدن گلوب و ده ها جايزه کوچک ديگر و به زودي به فهرست نامزدهاي جوائز اسکار نظر کنيم، اسامي فيلمهائي در آنها تکرار ميشود مثل «خانه خنجرهاي پرنده»، «خاطرات موتورسيکلت»، «حاشيه روي» يا Sideways «آفتاب ابدی ذهنی بی خدشه» Eternal Sunshine of a Spotless Mind و «يک نامزدي خيلي طولاني» A Very Long Engagement که هرچند شباهتي با هم ندارند اما در يک چيز مشترک هستند و آن اين است که همگي از يک قسمت از استوديوهاي هاليوود بيرون آمدهاند که به آن بخش ويژه Specialty Division ميگويند، و بخشي است که استوديوهاي پخش کننده فيلم در هاليوود براي توزيع فيلمهائي به وجود آوردهاند که نه محصول سيستم استوديوئي است و نه ميتوان آنها را فيلم مستقل ناميد.
در استوديوي عظيم سوني، اين بخش را Sony Pictures Classics ميخوانند و استوديوي پرامانت از کمپاني Viacom هم آن را Paramount Classics مينامد. در استوديوي وارنر به آن Warner Independents اسم داده اند و در استوديوي فاکس آن را Fox Searchlight اسم گذاشته اند. کار اين واحدها، پخش، و حتي سرمايهگذاري و توليد فيلمهائي است که سخت ميتوان آنها را دستهبندي کرد. فيلمهائي مستقل، يا آثار کارگردانان برجسته، يا فيلمهاي جايزه بگير.
واحد «سوني کلاسيکز» که از دل موسسه توليد فيلم اورايان بيرون آمد، قديمي ترين اين واحدها در استوديوهاست و وارنر اينديپندنت جديدترين آنها، و موسسه ميراماکس، که قبل از آنکه در شرکت والت ديسني ادغام شود، فيلمهاي مستقل هنري تهيه ميکرد، يکي از نمونههاي برجسته آنها است که حالا خودش به يک استوديو معظم تبديل شده است.
نويسنده نيويورک تايمز پيشنهاد ميکند به توليدات اين واحدها در شرکتهاي فيلمسازي بايد «فيلمهاي بودجه متوسط» اسم گذاشت و مينويسد هرچند موسسات عمده فيلمسازي که اينک اغلب بخشي از شرکتهاي رسانهاي عظيم بينالمللي هستند، هنوز سرگرم توليد فيلمهائي هستند که بتواند فروشهائي در رديف صدها ميليون دلار در سراسر دنيا داشته باشد، ولي کارگردانان و بازيگران سينما، علاقمند تهيه فيلمهائي هستند در باره موضوعهاي بحثانگيز و از نظر هنري چالش آميز، و تماشاگري که در اين فيلمها دنبال آن هستند، نه توده تماشاگر بينالمللي است نه جمع معدود سينمادوستان قهار، بلکه ميخواهند به تماشاگري بين اين دو دست يابند، و جالب در کار آنها، تنوع موضوعها و سبکهاي فيلمسازي است که امسال آثاري نظير Garden State و Being Julia و We Don’t Live Here Anymore را در بر ميگيرد.
اما از نظر آقاي اسکات منتقد نيويورک تايمز فيلم دختر فرانسيس فورد کاپولا، خانم سوفيا کوپولا Lost in Translation که در سال 2003 توزيع شد يکي از بهترين نمونه هاي اين گونه فيلمهاست براي نسلهاي قديم و جديد جذاب بود و عواطف سنتي را در قالبي نوين ارائه ميکرد. نمونه برجسته ديگر اين نوع فيلم، آخرين کار الکساندر پين، فيلم Sideways است که جايزه بهترين کمدي گلدن گلوب را روز يکشنبه هفته گذشته ربود و براي اسکار هم نامزد خواهد شد.
واحدهاي تخصصي در استوديوهاي فيلمبرداري کمتر براي فيلمها خرج ميکنند و براي همين به فروش کمتري دل بسته ند. فيلم سايدويز 15 ميليون دلار خرج داشت، به مراتب کمتر از فيلمهائي مثل اسکندر و هوانورد. اين گونه فيلمها به جاي هزارسينما همزمان، ابتدا در چند سينماي معدود در شهرهاي بزرگ پخش ميشوند. مقايسه درآمدها هم جالب است. فيلم سايدويز در 13 هفته که از پخش آن ميگذرد، در 370 سينما مجموعا 28 ميليون دلار فروش کرده در حاليکه فيلم «مربي کارتر» در سه روز 24 ميليون دلار فروش داشت ولي در 2 هزار و 500 سينما. فيلم Sideways حالا قرار است در 500 سينماي ديگر هم توزيع شود و همزمان با اهداي جوائز اسکار سينماهاي نمايش دهنده آن به يکهزار افزايش خواهند يافت.