لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ تهران ۰۶:۳۶

خواهر پونه گرجی: یک سال است هر روز با خشم بیدار می‌شویم


پونه گرجی و آرش پورضرابی
پونه گرجی و آرش پورضرابی

«ته دلم می‌خواستم دروغی که گفتند ادامه پیدا کند، چون مسئلهٔ ما بعد از آن سه روز و دروغگویی و اتفاقاتی که افتاد فقط از دست دادن عزیزان ما نبود، آن‌ها قربانی جنایت شدند؛ جنایتی بی‌نظیر که یک هواپیما اینطور توسط نیروهای خودی ساقط شود. دوباره انگار برای همه ما هواپیما سقوط کرد و بارها و بارها بعد از آن با خبرهایی که بیرون آمد و اظهارنظرهایی که شد ما هر روز ۸ ژانویه را تجربه کردیم.»

پانیذ گرجی، خواهر پونه گرجی، در سالگرد ساقط شدن هواپیمای اوکراینی با موشک‌های سپاه، در مصاحبه با رادیو فردا از خشم و ناباوری خانواده‌‌اش و فشارهای امنیتی بر آن‌ها در یک سال گذشته می‌گوید.

از دلجویی اجباری جمهوری اسلامی از خانواده‌‌ای که دختر و دامادشان، پونه گرجی و آرش پورضرابی، را تنها یک هفته بعد از عروسی‌شان، در فاجعه شلیک به هواپیما از دست دادند؛ فاجعه‌ای که به کشته شدن همهٔ ۱۷۶ سرنشین این پرواز انجامید.

«خشم و ناباوری که چه اتفاقی افتاد به کنار، دلجویی اجباری و اینکه کسی که بچه تو را کشته تنها کاری که می‌کند این است که تو را مجبور بکند سمت خودش بکشاند و به نوعی بخواهد از تو بخشش زوری بگیرد، چیزی که هرکدام از ما در این یک سال تجربه کردیم و امیدوار هستم که هیچ‌کس دیگر تجربه‌‌اش نکند.»

شهید نامیدن جانباختگان پرواز ۷۵۲ و فشار بر خانواده‌های آن‌ها برای پذیرش این عنوان روایت مشترک خانواده‌هایی است که عزیزان خود را در این فاجعه از دست دادند.

پانیذ گرجی می‌گوید: «اول که اسم شهید را روی بچه‌ها گذاشتند و ما اصلا قبول نداریم. بچه‌ها شهید نشدند. بعد می‌خواستند دلجویی اجباری کنند بدون اینکه مشخص شود چه اتفاقی افتاده. از بنیاد شهید بارها و بارها آمدند و می‌خواستند که مادر من عضو بنیاد شهید شود، ولی ما اصلاً قبول نداریم. اصلا این مسئله ما نیست که ما بخواهیم عضو جایی باشیم. ما خودمان انجمن خودمان را داریم و دلجویی وقتی کسی را کشتی خیلی معنایی ندارد.»

این فشارها در آستانه سالگرد فاجعه اوج می‌گیرد: «بارها و بارها تلفن زدند و دم در رفتند. مادرم در را باز نمی‌کند. بارها تماس گرفته‌‌اند و هم مادرم و هم پدرم خواسته‌‌اند که دیگر تماس نگیرند و دارند تمام تلاش‌شان را می‌کنند و من شنیده‌‌ام از خانواده‌های دیگر که سرزده جلوی در سبز شده‌‌اند به‌عنوان دلجویی. به‌نوعی دارند تمام تلاش‌شان را می‌کنند که خانواده‌ها را مجاب کنند. ولی این اتفاق تا الان نیفتاده و نتوانستند به آن چیزی که می‌خواهند برسند.»

به‌گفته پانیذ گرجی، مسئله ساقط کردن هواپیما برای خانواده‌ها مسئله‌‌ای شخصی نیست: «حداقل برای خود من دیگر این مسئله شخصی نیست که من خواهرم را و پدر و مادرم دخترشان را از دست دادند. ۱۷۶ نفر و آن بچه‌‌ای که توی شکم مادرش بود ۱۷۷ نفر کشته شدند و این مسئله اصلاً مسئله شخصی نیست و باید مشخص شود آن‌طور که خودشان گفته‌‌اند خطای سیستماتیک بوده، گزارشی که دادند را هیچ‌کس باور نکرد یعنی یک سری دلایل ضد و نقیض واقعاً خنده‌دار و اگر هم پلان از پیش طراحی‌شده بود که اینها هیچ کدام مشخص نشد.

برای کوچک‌ترین جرم در قوه قضائیه دادگاه برگزار می‌شود. یک نوجوان را در یک نزاع اگر مرتکب قتل شود در زندان نگه می‌دارند تا قصاص بکنند، ولی ۱۷۷ نفر از بین رفتند و اصلاً آب از آب تکان نخورده. ما غرامت نمی‌خواهیم، ‌می‌خواهیم بدانیم چی شده. می‌خواهیم بدانیم دقیقاً چه اتفاقی افتاده. چون ما هیچ کدام از این حرف‌ها را باور نمی‌کنیم. چون کسی که خودش مرتکب قتل شده دارد این قتل را بررسی می‌کند. اصلاً سیستم قضایی ما مستقل نیست که ما بخواهیم اعتماد کنیم و اینکه حتی یک دادگاه سمبلیک هم تا الان برگزار نشده. تنها کاری که کرده‌‌اند دلجویی است و (پیشنهاد) پول.»

در آستانه سالگرد ساقط کردن هواپیما دولت ایران اعلام کرد که به بازماندگان هر جانباخته ۱۵۰ هزار دلار غرامت می‌دهد. پانیذ می‌گوید: «هیچ کدام از خانواده‌ها راضی نیستند چون ما این را نمی‌خواهیم. بچه‌های ما برنمی‌گردند. عزیزان ما برنمی‌گردند و یکی از مهم‌ترین خواسته‌های ما این است که مشخص شود چه اتفاقی افتاده چون نمی‌خواهیم این اتفاق برای کس دیگری بیفتد. اتفاقی که یک جنایت بود و در دنیا اولین بار بود که چنین اتفاقی می‌افتاد و آنها می‌خواهند به اصطلاح همه چیز را هل بدهند زیر فرش و تمامش کنند. مسئله اما فراتر از ما خانواده‌هاست و آنها باید به تمام مردم ایران جوابگو باشند که چه کار کردند.»

خواهر پونه گرجی به شب ۸ ژانویه ۲۰۲۰ برمی‌گردد؛ شبی که برای او یک شب عادی بود، آن‌قدر که حتی به فرودگاه هم برای بدرقه خواهرش نمی‌رود و فکر می‌کند که مثل دفعه‌های پیش که پونه به ایران رفته بود و برگشته بود، همه‌چیز عادی است:

«من آن شب اصلاً متوجه اخبار هم نبودم. صبح حدود ساعت ۷ یا ۸ بود که با صدای مادرم و خاله‌‌ام بیدار شدم و فقط می‌شنیدم که هواپیما سقوط کرده. باورم نمی‌شد چون همین که یک هواپیما سقوط کرده خیلی مسئله بزرگی است و اینکه پونه و آرش در آن هواپیما بودند یک مسئله دیگر است. مات و مبهوت بودم که اصلاً چی شد؟ هواپیما سقوط کرد، حالا بچه‌ها برمی‌گردند و فردا می‌روند. اینکه بچه‌ها دیگر نیستند را واقعاً نمی‌توانستم و ذهن من اجازه نمی‌داد که تجزیه و تحلیل کنم.

یک سری از همسایه‌ها آمده بودند و به ما دلداری می‌دادند که شاید پرواز دیگری بوده و در آن شرایط آدم دلش می‌خواهد هر خبر خوب، برای ما شاید... ولی فقط یک پرواز بود. دیگر همه‌چیز یادم نمی‌آید. یک آشوبی به پا شد که تا الان هم ادامه دارد.»

پانیذ گرجی می‌گوید: «من و خانواده‌‌ام زندگی را یک جورهایی مجبور هستیم ادامه دهیم. خیلی‌ها فکر می‌کنند ما فقط عزیزمان را از دست دادیم ولی کسی که بر اثر یک جنایت کشته شده، خیلی ابعاد جدیدی به قضیه اضافه می‌شود. هر روز در کنار دلتنگی شدیدی که برای پونه و آرش داریم، باید به این هم فکر کنیم که چرا. با آن غم و درد، خشم و ناباوری بعد از آن سه روز را تا الان داریم تجربه می‌کنیم. و در کنار غمی که هست، یک خشمی هست که هر روز با آن بیدار می‌شویم و می‌پرسیم چرا؟ چرا این اتفاق افتاد و همه ما واقعاً امید داریم فقط به دادخواهی و این امید است که ما را سرپا نگه می‌دارد.»

او از وسایل شخصی پونه گرجی می‌گوید که هرگز تحویل خانواده‌‌اش نشد: «هیچ کدام از وسایل شخصی پونه را تحویل ندادند. لپ‌تاپ و موبایلش را ما می‌خواهیم و اصلاً بحث مالی‌‌اش مطرح نیست. مسئله این است که ما باید با همین چیزها تا آخر عمرمان سر بکنیم، با همین خاطراتی که داریم. با همین عکس‌هایی که داریم و حتی این را از ما دریغ کردند. از وسایل بچه‌ها چون چمدان‌هایشان را بار نزده بودند، آن‌ها را تحویل دادند، ولی تمام وسایل شخصی که با خود برده بودند را به جز حلقه‌های توی دستش را تحویل ندادند.

چیزهایی که با او بود شاید خیلی مهم نباشد. بیشتر گوشی و لپ‌تابش برای ما خیلی مهم است و اینکه بتوانیم به‌نوعی دسترسی داشته باشیم و عکس‌هایش را بازیابی کنیم. البته یک مقداری از کادوهای عروسی که پونه همراه خودش داشت را تحویل دادند ولی من خودم خیلی دنبال این بودم که لپ‌تاپ و گوشی‌‌اش را بگیرم چون آن برای من خیلی مهم بود، ولی ندادند.»

پانیذ گرجی از مریم میرزاخانی می‌گوید که الگوی خواهرش پونه بود: «الگوی پونه مریم میرزاخانی بود. پونه فقط توانست ۲۵ سال زندگی کند. مطمئنم اگر این فرصت را به او می‌دادند که زندگی کند بیشتر از اینها می‌توانست به آدم‌ها عشق بدهد و در زندگی آدم‌ها اثر مثبت بگذارد. فقط امیدوارم این اتفاق برای پونه‌ها و آرش‌ها نیفتد و هیچ خانواده‌‌ای عزیزش را و کل مردم دنیا انسان‌های باهوش و فرهیخته و اثرگذار را اینطور از دست ندهد.»

  • 16x9 Image

    فرشته قاضی

    فرشته قاضی از پاییز ۹۹ به تحریریه رادیوفردا پیوست. او که بیش از دو دهه سابقه روزنامه‌نگاری دارد، در ایران به ویژه در حوزه سیاست داخلی، دولت و مجلس، فعالیت می‌کرد. در یک دهه گذشته نیز پس از خروج از ایران او با روزآنلاین، یورونیوز، و بی‌بی‌سی فارسی همکاری می‌کرد که محصول این دوره صدها گفت‌وگو و گزارش اختصاصی مرتبط با سیاست داخلی و حقوق بشر در ایران است.

XS
SM
MD
LG