لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ تهران ۱۲:۴۶

گفته هاي تازه مادر زهرا کاظمي درباره مرگ تنها فرزندش: مي خواستند جنازه زود دفن شود و شرش را از سرشان کم کنند


(rm) صدا |
عليرضا طاهري (راديوفردا): عزت کاظمي، مادر سالخورده زهرا کاظمي، خبرنگار عکاس ايراني – کانادايي، در گفتگويي سرشار از احساس با روزنامه ياس نو، شماره امروز چاپ تهران، براي نخستين بار سکوت خود را در مورد مرگ مشکوک دخترش شکسته است. خانم کاظمي از جمله مي گويد: صورت، دست و ساعد دخترم کبود بود. ماه منير رحيمي (راديوفردا): عزت کاظمي درباره چگونگي دستگير شدن تنها فرزندش، زهرا کاظمي، به روزنامه ياس نو مي گويد: روزشنبه چهاردهم تيرماه، وضو گرفتم که به مجلس دعا بروم. تلفن زنگ زد. يک خانمي گفت: سند بياوريد، زيبا را گرفته اند. رفتم اوين گفتم مي‌خواهم وثيقه بدهم. آنها در را برايم باز كردند. روسري سرم بود، گفتند بايد چادر سرت كني. تا ساعت سه و نيم بعدازظهر نشستم. بالاخره يك دوربين عكاسي برايم آوردند. گفتم لااقل لباس تن بچه‌ام را مي‌خواهم. مردي با صداي بلند سرم داد كشيد كه برو بيرون. وقتي گفتم خودتان از من خواستيد بيايم، گفت: دخترتان سكته كرده. پرسيد آيا قبلاً مشكل قلبي داشت؟ گفتم: من كه با او صحبت مي‌كردم هيچ مشكلي نداشت. گفت: نه او مريض بوده و سكته كرده است. گفتم: من دخترم را مي‌خواهم. خيلي از من تجسس كردند. به آنها گفتم: چرا مرا معطل مي‌كنيد آخرين حرفتان را بزنيد. تا سه و نيم بعد از ظهر آنجا بودم. بعد من را پيش دخترم بردند. وقتي او را ديدم چشمانش بسته بود. شست پاهايش چسب خورده بود. رانش- مثل اين چادر سرم- سياه شده بود. قسمتي از پشت دستش سياه بود. قسمتي از سرش را تراشيده بودند. زير چشم راستش زخم بود. از آنها پرسيدم چرا دخترم اين طوري شده؟ گفت: به حال كما رفته. گفتگو کننده از خانم عزت کاظمي مي پرسد: چند روز بستري بود؟ مادر زهرا کاظمي پاسخ مي دهد: وقتي من او را ديدم، 12 روز بود كه به كما رفته بود. عزت کاظمي در پاسخ به اين پرسش که اعلام كردند شما در حضور سفير كانادا رضايت داديد جسد به كانادا منتقل شود، مي گويد: بله. پس چه شد كه در ايران دفن كرديد؟ من 15 روز تهران خانه مادر دوست زيبا بودم. هر روز مأمور بالاي سرم بود. چهار ، پنج نفر از آقايان مي‌آمدند و با صاحبخانه حرف مي‌زدند. موجبات ناراحتي را ايجاد كرده بودند كه من مجبور شدم رضايت بدهم. يك زن تنها، بدون پول، غريب، كجا را داشتم كه بروم. جنازه را برداشتم و آمدم شيراز. مادر زهرا کاظمي ادامه مي دهد: مي خواستند جنازه زود دفن شود و شرش را از سرشان كم كنند. شما را به خدا از حقيقت دفاع كنيد. عزت کاظمي، مادر زهرا کاظمي، خبرنگار عکاس ايراني – کانادايي، در گفتگويي با روزنامه ياس نو، شماره امروز چاپ تهران، براي نخستين بار سکوت خود را در مورد مرگ مشکوک دخترش شکست. خانم کاظمي گفت که روزشنبه چهاردهم تيرماه، به او تلفن شد و گفتند که دخترش را بازداشت کرده اند. وي به زندان اوين رفت و سپس او را پيش دخترش بردند. وي گفت که چشمان دخترش بسته بود، شست پاهايش چسب خورده بود، ران و قسمتي از پشت دستش سياه بود، قسمتي از سرش را تراشيده بودند و زير چشم راستش زخم بود. وي گفت که به مدت 15 روز در تهران، خانه مادر دوست زيبا بود و هر روز چهار ، پنج مامور مي‌آمدند و با صاحبخانه حرف مي‌زدند ووي مجبور شد که رضايت بدهد تا پيکر دخترش در ايران دفن شود. مادر زهرا کاظمي در پايان گفت که مي خواستند جنازه زود دفن شود و شرش را از سرشان كم كنند.
XS
SM
MD
LG